Get Mystery Box with random crypto!

دلربا / هفت خط

لوگوی کانال تلگرام raystii — دلربا / هفت خط د
آدرس کانال: @raystii
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 14.47K
توضیحات از کانال

#هات # صصکی🔞💦

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2023-06-08 11:04:02 #پارت_۲۱۴



هفت خط




خونسرد جواب داد:


-هیچی...چرت و پرت!


دستهام رو گذاشتم رو دسته ی صندلی و دلخور نگاهش کردم و بعد به طعنه پرسیدم:


-همیشه چرت و پرت گفتن اونقدر طول میشکه!؟! ربع ساعت بیشتره که جلوی اون در بودی...


چون اینو گفتم سرش رو بالا گرفت و متعجب نگاهم کرد.
منتظر بودم اخم کنه و حرفهام رو بزاره پای بی اعتمادی و دلخوری اما خب اینکارو نکرد و درآرامش گفت:


-باور کن حرف خاصی بینمون رد و بدل نشد! وقتی میگم چرت و پرت میگفت یعنی واقعا چرت و پرت میگفت...چرت و پرت که توضیح دادن و شنیدن نداره!


نتونستم با شنیدن این حرفها خودم رو آروم نگه دارم.
من هنوز داشتم به این فکر میکردم که اگه حق با فادیا باشه باشه چی!؟
اگه اون سر لج با اون سمت من اومده باشه و...
هووووف!
حتی فکر کردن به این مسئله هم وحشتناک بود!
به فیشهای توی دستش نگاه انداختم.
پرسیدم:

-دادشون به تو !؟

سر جنبوند و جواب داد:


-آره...نیاز نیست به خاله بگی.خودم تسویه میکنم!


نفس عمیقی کشیدم و بی حرف از کنارش رد شدم.
من همچنان ازش دلخور بودم...
3.4K views08:04
باز کردن / نظر دهید
2023-06-07 22:51:35
ما در قبال خاطرات خوب و بدی که برای دیگرا میسازیم
قد یک عمر مسئولیم ..
3.6K views19:51
باز کردن / نظر دهید
2023-06-06 10:00:04
این زندگی راستش تویی ..
2.4K views07:00
باز کردن / نظر دهید
2023-06-06 09:59:58 - سینه هات داره میوفته تو دهنم خانم پرستار!

چشمهایش گرد شد.
- چی میگی تو... چکار به سینه های من دارید آقای محترم!

خاویر پوزخندی زد.
دستش را به کمرش رساند و با یک دست کمر دخترک را گرفت.
- من شدم آقای محترم توله سگ؟

با چشم‌های ترسیده لب زد.
- خاویر توروخدا کسی می‌فهمه اینجا بیمارستانه! من اینجا آبرو دارم.

مرد بدون توجه، به سینه های درشت دختر اشاره کرد.
- این عظمت و جلالو نشونم بده تا کاریت نداشته باشم.

خاویر خان با انهمه ابهت و خشونت به دختر ریزه میزه التماس می‌کرد؟!
لبش را گزید.
- چطوری نشونت بدم! کسی میاد می‌فهمه.

- دکمه رو باز کن خم شو روم، میخورم کسی اومد پشت به دری سریع راست شو بگو آمپول میزدم.

ناخودآگاه از تعجب جیغ زد.
- دیوونه شدی تو!

کمرش را فشرد.
- هیش بچه! بدو مردم واسه اون سینه های درشتت... سوتین تنت کردی؟

- معلومه که اره.

- بده اونم جر میدم.

ترسیده نگاهش به در اتاق انداخت.
- وایسا درو ببندم.

سریع سمت در رفت و بعد از بستنش، رو پوش سفیدش را کنار زد و دکمه های اول مانتویش را باز کرد.
یکی سینه های درشتش را نیمه از سوتینش بیرون کشید و روی صورت مرد خم شد.
لیسی زد و نوک صورتیش را گاز ریزی گرفت.

داغی لبانش موجب شد از ته دل ناله کند و مرد زمزمه کرد.
- آروم نفسم صدات نره بیرون! می‌دونی دیوونه میشم کسی صدای ناله هاتو بشنوه؟ کَرش میکنم اگه کسی گوش بده به این صدا...

همین حرفهای موجب شد دوباره ناله کند و مرد لبانش دوباره روی سینه هایش نشست. اینبار بدون ملاحظه می‌خورد.

صدای ملچ ملوچ کردنش بلند شده بود و دستش بین پای دختر را چنگ زد.
- در قفل نمیشه؟ می‌خوام همینجا نطفه بکارم تو شکم نامزد کوچولوم...

https://t.me/+WHuNxNzfM-ZhOTZk
https://t.me/+WHuNxNzfM-ZhOTZk
https://t.me/+WHuNxNzfM-ZhOTZk
https://t.me/+WHuNxNzfM-ZhOTZk
https://t.me/+WHuNxNzfM-ZhOTZk
https://t.me/+WHuNxNzfM-ZhOTZk
سکس دختر پرستار توی بیمارستان با نامزدش که یه گنده لاتِ کله خرابه
میخواد همونجا دختره رو حامله کنه و...
#صحنه‌دار
.
.
2.4K views06:59
باز کردن / نظر دهید
2023-06-06 09:59:58 -عزیزم دفعه بعد بگو شوهرت هم واسه سونوگرافی باهات بیاد
دخترک با خجالت سرش را پایین می‌اندازد
-شو...شوهرم ماموریته خانم دکتر
زن پایش را روی پای دیگرش می‌اندازد
-عزیزم من باید در مورد زایمانت با ایشون صحبت کنم... ببینم مشکلی با زایمان سزارین دارن یا نه... هزینه زایمان سزارین اونم داخل چنین بیمارستانی بالاست
دخترک گوشه‌ی لبش را میگزد
-فکر نکنم... فکر نکنم مشکلی داشته باشه... شوهر من جواهرفروشه
صدای زن گوشی دخترک بلند می‌شود
-سلام عمرم...رفتی دکتر؟!.. توله سگ باباش چطوره؟!
لبخندی روی لب دخترک می‌نشیند. در جواب مرد تایپ میکند
-سلام... آره رفتم... دکتر میگه حال خوبه... کی میای خونه عبد؟!
بالای صفحه‌ی گوشی در حال تایپ نمایش داده می‌شود
-دارم دیونه میشم از دوریت... خیلی زود معامله رو جوش میدم پیام پیشت زندگیم
دخترک دلش قیلی ویلی می‌رود
-خداروشکر رشد بچه کامل هست... دیگه باید کم کم آماده بشی که بچه رو به دنیا بیاری عزیزم... به سلامتی ایشالله
دخترک دستش را روی شکمش قرار می‌دهد
-فقط اینکه باید این چند مدت از هر گونه نزدیکی خودداری کنید... تا اینجا که از عمل بابای خانواده راضی بودم ایشالله که به همین روند پیش میره
دخترک سرش را به بالا و پایین تکان می‌دهد
-چشم... فقط ببخشید من کی باید بیام واسه زایمان
زن شانه‌ای بالا می‌اندازد
-سه هفته، دوشنبه بیا دیگه که بستری بکنیمت ایشالله که سه شنبه بچه رو به دنیا بیاری
دخترک چشمانش را روی هم قرار می‌دهد
-چشم... ممنونم
زن دستش را روی گوشی قرار داده و می‌گوید
-خانم لطفا بیمار بعدی رو راهنمایی کنید
دخترک به طرف در رفته و در را باز می‌کند. سرش پایین است. همین که می‌خواهد از در خارج شود به چیزی برخورد می‌کند
-ای
دستش را روی بینی‌اش گذاشته و آن را میفشارد. صدای مردانه‌ای می‌گوید
-خانم حالتون خوبه؟!
سر دخترک به سرعت بالا آمده و لبخند روی لبش جای میگیرد
-ع...عبد؟
مرد رنگ از صورتش میپرد
-تو... اینجا؟!.. اومدی پیشم نه؟!... میدونستم تنهام نمیزاری
مرد نگاهش لرزان است
-نبات؟!... عمرم؟!.... تو دکترت رو عوض کردی چرا به من نگفتی؟!
قبل از اینکه دخترک فرصت حرف زدن بکند دستی دور بازوی مرد حلقه می‌شود
-خانم شما چرا جلوت رو نگاه نمیکنی؟!... نزدیک بود شوهرم رو کور بکنی!
نفس کشیدن از یاد دخترک میرود. نگاهش میخ شکم برجسته زن رو به رویش می‌شود
-ش...شوهرت؟!
نگاهش پر از اشکش به سمت مرد بر میگردد
-عبد؟!... این چی میگه؟!
مرد با درماندگی مینالد
-توضیح میدم نبات
دخترک گام به گام عقب می‌رود. باورش نمی‌شود آنچه را میبیند. پس ماموریت هایش دروغ بود
تمام حرف‌هایش دورغ بود؟!
تمام آن دوستت دارم ها، عاشقتم‌ها و....
ولی چشم ها که دروغ نمی‌گویند. او عشق را در چشمان مردش می‌خواند. نکند آن هم دروغ بود
-زن.... بچه... سرم هوو اوردی؟!
قبل از اینکه مرد فرصت حرف زدن پیدا کردن دخترک سکندری خورده و به عقب پرت می‌شود. سرش به لبه‌‌ی میز بر خورد می‌کند!
گرمی خون را روی صورتش حس کرده و قبل از اینکه چشمانش بسته شود عربده مرد را می‌شوند
-نبات... زندگیم... نفس بکش زندگیم.... من غلط کردم... خب؟!.. گوه خوردم... نبات بیچارم نکن

https://t.me/+xUDVJXJF1LBjZjc0
https://t.me/+xUDVJXJF1LBjZjc0
https://t.me/+xUDVJXJF1LBjZjc0
https://t.me/+xUDVJXJF1LBjZjc0
https://t.me/+xUDVJXJF1LBjZjc0
https://t.me/+xUDVJXJF1LBjZjc0
2.4K views06:59
باز کردن / نظر دهید
2023-06-06 09:59:50
دیگه اشکام دست خودم نیست ..
2.5K views06:59
باز کردن / نظر دهید
2023-06-06 09:59:42_میخوام سوراخاتو دوباره پر از ابم کنم
لنگاتو باز کن!


در حالی که دوتا از #انگشتاش تو ک...ص خیس و پر از ابم عقب و جلو میشد #مردونگی نیمه بیدارشو جلو صورتم گرفت و حرکت دستشو #تند تر کرد

_بخورش کوچولو....مگه همینو نمیخواستی؟

با شه.وت لیسی به #کلاهکش زدم و #چو.چولمو با دست دیگم مالوندم که سرعت انگشتاش بیشتر شد و قبل از اینکه صدای #جیغم به گوش بابا برسه دستشو رو دهنم گذاشت

_میخوای بابات بفهمه با بادیگارش سک.س میکنی؟

لوند خندیدم و دوباره #سالارشو تو دهنم کردم که اینبار طاقت نیاورد و چکی به #با.سنم زد و سریع براش #قم.بل کردم

_جون....چه خیسه...بکنم توش؟

خمار سر برگردوندم طرفش و مردونگیشو با دستم #مالیدم که با کلاهکش چند #ضربه به چو.چولم زد و روم خم شد

_هلوت پر ابه
نظرت چیه پلمپ پشتتو باز کنم؟


ترسیده سمتش برگشتم که چک دیگه‌ای به با.سنم زد و محکم گردنمو گاز گرفت

_لپای باسنتو باز کن ببینم چقدر ظرفیت داری!

_دردم میاد اروند...‌نکن

با خنده دستشو رو خیسی بهشتم کشید و رو #سوراخ پشتم مالوندش

_مردونگیت خیلی کلفته پاره میشم

_جا باز میکنه!

#شورتمو تو دهنم چپوند و با یه دست سینمو چنگ زد و با دست دیگش #مردونگیشو رو سوراخم تنظیم کرد که با ورود ناگهانی کلاهکش تو پشتم صدای #جیغم تو گلو خفه شد و با گریه رو میز افتادم!

_صاف وایسا
راند اخره!

پارچه رو از دهنم بیرون کشید و سرمو سمت خودش برگردوند و‌ لبامو به کام گرفت و شروع کرد به ضربه زدن...

_درد میکنه

زبونشو تو دهنم هل داد و دستش رو چو.چولم نشست که یهو....

https://t.me/+Y8ZxYYOKtVA1MWE0
https://t.me/+Y8ZxYYOKtVA1MWE0
https://t.me/+Y8ZxYYOKtVA1MWE0

سک.س هات و اب اور با بادیگارد....
2.3K views06:59
باز کردن / نظر دهید
2023-06-06 09:59:42 ⁠ ⁠ سکـــــسِ محـــــارم

تند تند تو #ک_صم تلمبه میزد.
زیر گوشم گفت: داری زیر کی جر میخوری
#ج_نده
با درد نالیدم:زیر تووو ، زیر داداشم دارم جر میخورم!
تا اینو گفتم جری تر شد و سرعت
#تل_مبه هاشو زیاد کرد و....
https://t.me/+GGNhlmr-YwE4MTU8
https://t.me/+GGNhlmr-YwE4MTU8
_حالا دیگه کارت به جایی رسیده که از دستور من سرپیچی میکنی #هر_زه#هر_زه

با
گریه نالید :
+گوه خوردم ببخشید داداش!

پرتش کردم رو تخت دست و پاشو بستم و
#دیـ*لدو برداشتم و بدون اینکه بهش چیزی بگم . سریع فرو کردم توی #بهشتش از حرکت ناگهانیم #دردش گرفت جیغش به هوا رفت ...

همزمان که #دیلـ_ـدو روشن کردم تا توش تلمبه بزنه منم از پشت شروع کردم با دست تو #با_سنش تند تند #تلمبه زدن.

از پشت روش خم شدمو #سیـ*نه های بزرگ و #گردشو تو مشتم گرفتم و #فشاری بهشون دادم.
با حرکت بعدیم #آه منم رفت به هوا. اون خیلی #تنگ بود و من خیلی از این تنگی #لذت میبردم...
دستمو در اوردم و #پلاگ فلفلی رو یک ضرب وارد #با_سنش کردم جیغ بلندی کشید سریع #گگ رو رودهنش قرار دادم

پاهاشو باز کردم و  سرعت #دیــ**لدو بیشتر میکردم با دستم شروع کردم به مالیدن #چو_چولش کردم نگاهی بهش انداختم که #بیحال افتاده بود رو #تخت و داشت...
https://t.me/+GGNhlmr-YwE4MTU8
https://t.me/+GGNhlmr-YwE4MTU8
https://t.me/+GGNhlmr-YwE4MTU8
سکــ ـــس خشن بردگی خواهر برادری
شکنجه همراه با سکـ ـس
2.3K views06:59
باز کردن / نظر دهید
2023-06-06 09:59:42 _نکن شاهرخ الان مامانم میاد.

توجهی نکرد و بیشتر دستاش و بین پام حرکت داد

_اووف چه خیس کردی توله

ناله ای کردم که شورتم و کشید پایین و سرش و برد بین پام

_کلوچت مثل مادرت شل و افتاده نیست جون میده خوردن

با اولین زبونی که زد نفسم بند اومد.

سرش و محکم به بهشتم فشردم

_آه شاهرخ چه خوب میخوری!

انگشتش و واردم کرد و گفت:

_جونِ شاهرخ؟ خوشت اومد؟ دوست داری مال من و تو این بهشت داغت حس کنی؟

_اووم آره میخوامت، بکن توم

خودش و بین پام تنظیم کرد

_ای به چشم.

تا ته خودش و واردم کرد و محکم ضربه زد.

https://t.me/+XFjm4gUAewNjODY0
https://t.me/+XFjm4gUAewNjODY0
https://t.me/+XFjm4gUAewNjODY0

دختره هرشب وقتی مادرش خوابه به شوهر مادرش سرویس میده

#فول_صحنه‌دار‌

https://t.me/+XFjm4gUAewNjODY0
https://t.me/+XFjm4gUAewNjODY0
2.4K views06:59
باز کردن / نظر دهید
2023-06-05 21:29:09
ای کاش :))))))))
3.1K views18:29
باز کردن / نظر دهید