Get Mystery Box with random crypto!

دلربا / هفت خط

لوگوی کانال تلگرام raystii — دلربا / هفت خط د
آدرس کانال: @raystii
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 14.47K
توضیحات از کانال

#هات # صصکی🔞💦

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 458

2021-07-01 09:06:01

تیِتر نیازمَندی هایِ مَن
آگهی چِشمایِ تو بود

6.9K views06:06
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 09:05:50 #part48
_ شوهرت باهات چیکار‌میکنه بهار؟
از سوال یهویشش خشکم زد، کمی ازش‌فاصله گرفتم و گفتم:
_ منظورتون چیه؟
دوباره سرمو روی سینه گذاشت...
_ بهت دست میزنه؟ باهات کاری میکنه؟
_ نه!
_ هیچ کاری؟!
_ هیچ کاری!
چونمو گرفت و نرم لب هامو بوسید
_ چرا میخوای ازش جدا شی؟
_ چون نمیخوامش، سر یه تصمیم بچگانه، گند زدم به زندگیم.
یکی از سینه هامو توی مشتش‌گرفت و خمار لب زد:
_ میخوای بگی‌تابه حال این هلو هارو توی دست هاش فشار نداده؟ زبونش این نوک صورتیو مزه نکرده؟
_ نه!
چشم هاش برق‌میزد، دوباره پلک هاشو بست و سینمو محکم تر گرفت...لب‌هاشو غنچه کرد و آروم آروم شروع کرد به مک زدن سینه هام!جیغ کوتاهی کشیدم و کمرو به تخت کوبیدم و نالیدم:
_ نکنین توروخدا استاد!
_ هیش؛ فقط ناله!
https://t.me/joinchat/ms8ehYxHa-ExOTFk
https://t.me/joinchat/ms8ehYxHa-ExOTFk
#استاددانشجویی
1.7K views06:05
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 09:05:49 #پارت_46

لیتل گرل حشری
با ویبراتو به سمتم اومد و با چسب ویبراتور رو از داخل رونم جوری بست که سرش روی به*شتم بود...

مظلوم و ترسیده نگاش کردم که با لبخند خبیثی دکمه ویبراتور رو زد و بلند شد...به خاطر لذت آهی کشیدم که با پارچه ای دهنم رو بست...

_ببینیم چقدر میتونی ارضا بشی
هرچی با سر و چشم بهش اشاره کردم اهمیت نداد و ویبراتور رو روی دور آخر گذاشت و رفت بیرون که کمرم رو به خاطر لذت به تخت کوبیدم...

برای بار پنجم ارضا شدم و به خودم لعنت فرستادم چرا باهاش لج میکنم که در باز شد و اومد داخل‌...به در تکیه داد و کل بدنم رو نگاه کرد...

_ببینیم این یک ساعت چیکار کردی
اومد بالا سرم و به پایین تنم نگاه کرد
_اوه اوه آبشارو
نگاهی به چشمای بی حالم انداخت که خجالت کشیدم و ویبراتور رو خاموش کرد...

یکی یکی طناب هارو باز کرد که با بغض گفتم:
+چرا اینجوری کردی !!؟
_خودت میخواستی ارضا بشی
خجالت زده گفتم:
+نه این همه، جون تو بدنم نمونده
بدون حرف بغلم کرد و سمت حموم رفت...

#تو_حموم_بازم_ماجرا_دارن
https://t.me/joinchat/CJVVCJBogIJiNmQ0
#کلی_تنبیه_و_صکص_های_خفن
#پارت_خود_رمان_کپی_ممنوع
1.7K views06:05
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 09:05:36

یادت باشد تو یادگار
بهترین روزهایی هستی که
نه فراموش میشوی و نه تکرار
6.9K views06:05
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 09:05:35

عطـرِ تو که اینجا باشد
خوش است حالِ دِلَم
6.9K views06:05
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 09:05:34

دلبر
هنوز هم صاحبِ
یه تیکه از قلبمی
7.0K views06:05
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 09:04:52 این رمان محدودیت سنی فراوانی دارد
ورود افراد کم سن و سال ممنوع است جهت ورود به رمان ریمو میشوند

https://t.me/joinchat/3adg7Phe4cA0ODZk
-من برده جنسی تو نیستم!

-تو ماله منی! توله ی جنسی منی!

-بسه بسه ولم کن دست از سرم بردار بدنم بخاطر وحشی بازیات کبود شده!

به سمت حموم هولم داد و خودش هم وارد حموم شد یکی از سینه هام رو توی دستش گرفت که...

-آییییی آخخخخ!

پرتم کرد تو وان که کمرم خورد به گوشه ی وان

-آخ!

لباساش رو در اورد و روم خیمه زد و بدون هیچ ملایمتی مردونگی کلفتش رو واردم کرد

-جییییییغ!

گازی از گردنم گرفت و شروع به تلمبه زدن داخلم کرد!
بدون اینک بزاره ارضا بشم برم گردوند و سوراخ باسنم رو نوازش کرد

-نه نه اون نه بخدااااا دیگه نمیتونم ولم کنننن! بسهههه بسههه!

-زنه من شدی با اینکه میدونستی خوی وحشیانه دارم با اینکه میدونستی خشنم!

میخواستم حرفی بزنم که با وارد شدن حجمی از کلفتیش درونم جیغ فرابنفشی کشیدممم

-درش بیار اون لعنتی رو! آخخخخخ درش بیارر!

چشمام سیاهی میرفت ولی اون بدون هیچ ملایمتی واردم میکرد

-انقدر میکنمت که نتونی راه بری برده ی منی میفهمی برده من!

-م....من.......برده.....جن.....سی.....تو.....نیستم......!

https://t.me/joinchat/3adg7Phe4cA0ODZk

وارد خونه ایی شدم که نباید میشدم برده جنسی مردی خشن شدم که روزو شب ازم رابطه میخواد!
منو به عقد خودش در اورد ولی من تو یه شب زمستونی...!!!
1.8K views06:04
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 09:04:52 #خان‌زاده_هوسباز


با چشمهای خمار شده به باس*ن بزرگش خیره شده بودم همون چیزی بود که میخواستم شاید این دختر میتونست من رو به اوج برسونه و ارض*ا کنه بهش اشاره کردم که اومد جلو


دستی به باسن بزرگش کشیدم و مردنم رو از پشت بهش چسپوندم که در اتاق با صدای بدی باز شد عصبی به خانوم بزرگ خیره شدم که با خشم رو به دختره داد زد:
_گشمو بیرون.

با بیرون رفتن دختره بهم خیره شد و داد زد
_تا کی میخوای با خوابیدن با این فاحشه ها خودت رو آروم کنی هان ، میخوای آبروی خاندان ما رو ببری زنت رو از شبی که عقد کردی حتی به اتاقت راه هم ندادی بعد فاحشه هارو میاری همین امشب باید پرده زنت رو بزنی


قبل از اینکه بخوام حرفی بزنم پشت بندش داد زد:
_بیا داخل
با دیدن دختر بچه هفده ساله روبروم هوش از سرم پرید یه لباس نازک خیلی س*ک*سی تنش بود با سینه های درشت و رسیده که پیدا بود بدن سفید مثل بلورش

بدون توجه به حضور خانوم بزرگ به سمتش رفتم دستش رو گرفتم و پرتش کردم روی تخت لباسش رو توی تنش پاره کردم و شروع کردم به خوردن سینه هاش که صدای آه و نالش بلند شد

دستم رو داخل دامنش فرو بودم و از پشت یه انگشتم رو وارد کردم که صدای جیغش بلند شد تنگ تنگ بود و داشت من رو داغ میکرد باورم نمیشد این دختر بتونه من رو به اوج برسونه کاری که همه ی فاحشه نتونسته بودند بکنند


مردونگیم رو پشتش گذاشتم و با اولین حزکت واردش کردم که با احساس تنگی بیش از حدش .....

https://t.me/joinchat/dCy9oDDwAdI1OGQ8
https://t.me/joinchat/dCy9oDDwAdI1OGQ8
1.8K views06:04
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 09:04:52 .
سکس خشن ملکه شهوتی باهمسرپسرش ...

#ملکه_شهوتی
#پارت_5

پوزخند خبیصانه ای زد و جلو اومد و از خدا خواسته ترکه رو برداشت
نمیتونستم حرفی بزنم
اما ملتمس بهش نگاه کردم بلکه بیخیال بشه

ملکه دستاش پشت بدنش تکیه گاه کرد
پاشو بالا اورد و با پنجه پاش صورتم برگردوند

_ برای دوستت خوب ناله بکن کَترین....
با نشستن ترکه درست وسط پام و روی بهش*تم
نتونستم خودم کنترل کنم و جیغی از درد کشیدم

_ آفرین جنده کوچولو....
کیلا انگار همه خرص و تنفرش توی اون چوب خالی میکرد که دردش اینقدر زیاد بود
دو باره بالا بردتش و این بار محکم روی باسنم نشوند
ملکه خودش جلو کشید

پاهاش به دو طرف مقابل صورتم باز کرد
غیر من و کیلا و خدمتکار شخصی اش کسی داخل اون اتاق نبود
مونده بودم میخاد چیکار کنه

دست برد و دامنش بالا زد
با دیدن شورت توری اش سریع نگاهم به زمین دوختم
که تک خنده ای کرد

_ خجالت نکش....قراره امشب هرزگی من رو بکنی
نمیفهمیدم چی میگه
ازم چی میخاست.....

کش شورت توری اش گرفت و آروم از پاش پایین کشید
به نوبت پاهاش از داخلش بیرون اورد

دامنش کامل بالا داد
خودش جلوتر کشید
پاهاش به دو طرف باز کرد که بهش*تش مشخص شد

از دیدنش قیافه ام توهم رفت
با اینکه ملکه بود اما انگار خیلی وقت بود هیچ اصلاحی نکرده

شایدم چون هیچ کس تمایلی بهش نداشت
از تصور تو ذهنم پوزخندی زدم
ملکه بیچاره...

دستش تو موهام برد و سرم پایین آورد
سرم نزدیک بهشتش نگه داشت
حتی بوشم جوری بود که حالت تهوع بهم دست میداد

انگار عفونت کرده باشه و ملکه نشسته باشتش
_ نمیخوام یه لحظه ام لیسیدن متوقف کنی

چی ؟؟ نه امکان نداشت این کار رو بکنم
دماغم به بهش*تش چسبوند
_ زودباش کترین

https://t.me/joinchat/VEa5l7dtOhI2YzM0
https://t.me/joinchat/VEa5l7dtOhI2YzM0

#تنبیه_با_ترکه
#کص_لیسی
#لز_بین
#تریسام
1.8K views06:04
باز کردن / نظر دهید
2021-07-01 09:04:52 #عطش_راهبه
#part_32


دستش رو جلو اورد و گذاشت روی گردی یکی از سی.نه هام و با تموم قدرت فشار داد.
از درد فقط تونستم بگم : اخ..
_اووووم چی مخفی کردی اینجا ببینم...
سوتینم رو کشید پایین.
یکی از سی.نه هام پرید بیرون سرش رو جلو اورد واروم زبون به نو.کش زد.
اونجا بود که یکم بهم لذت وارد شد و وسط پامم یه ذره نبض زد.

تکون ارومی خوردم ‌...
با شدت به کارش ادامه داد اون یکم خ.یس شدن شو.رتم تبدیل شد به خیلی
طوری که کامل اب از به.شتم روون شد بازم شه.وت ران بهم چنگ زده بود..
لبم رو گاز گرفتم و انگشتم رو کردم توی دهنم و اروم فشار دادم..
نمی خواستم بفهمه که شه.وتی شدم.
ولی برعکس پیش رفت..
لباسم رو که پایین داده بود دامنم به پام بود.

بند دامنمم باز کرد...
و شو.رتم نمایان شد دستش رو فرو کرد داخل شو.رتم.
بهم انگشت زد یکم دردم گرفت.
دستم رو گذاشتم روی بازوش و لبم رو زیر فرستادم.
_اخ باکره ام..
نگاه سرخ رنگش به نگاهم افتاد
_همه ی راهبه ها باکره ان ولی تو قرار نیست باکره باشی چون قراره بکـ*ـنت تورو بکنـ**ـه..
اینو گفت بازوی منو گرفت و برد سمت تخت چوبی ‌بهم فرصت ترسیدن هم نداده بود چه برسه حرف زدن.‌

منو پرت کرد روی تخت.
با صورت اومدم روی تخت دردم گرفت : اخ ..
عین وحشی ها برم گردوند..
منم به خودم اومدم و شروع کردم به دست و پا زدن.
_ولممم کن عوضی ولم کن کمک..
_هاری اره ارومت می کنم راهبه ی جنـ**ـده.
مچ پام رو گرفت و منو سمت خودش کشید.

شو.رت رواز پام و پاهام رو از هم باز کرد ‌
_ک.ث خانم این همه خ.یس کردی بعد می گی ولم کن..‌.راهبه ی احمق
سرش رو جلو اورد و بعد لباش
رو گذاشت روی بهـ**ـشتم و شروع کرد به خوردن و لیـ.س زدن

انچنان لی.سی زد که ملافه ای که روی تخت بود رو چنگی زدم و از شدت شهـ**ـوت جیع بلندی سر دادم اوتم تند تند برام می خورد
منم خودم رو بالا می کشیدم و تند تکون می دادم.
زبونش رو کامل کشید روی بهـ**ـشتم
که باز جیغ زدم.
_اییییی بس کن دارم میمیرم..
لی.س اخر رو زد تا اینکه لرزیدم و اب.م با فشـار بیرون پاشید.

انگار که یهو تحلیل رفتم یه انرژی یهویی از بدنم خارج شد.


https://t.me/joinchat/cf03fS2xQOw1ODJk
2.0K views06:04
باز کردن / نظر دهید