Get Mystery Box with random crypto!

دلربا / هفت خط

لوگوی کانال تلگرام raystii — دلربا / هفت خط د
آدرس کانال: @raystii
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 14.47K
توضیحات از کانال

#هات # صصکی🔞💦

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 452

2021-07-11 08:38:43

مگر میشود لَب هایت را دید
و آنها را نادیده گرفت جانان ؟!
7.0K views05:38
باز کردن / نظر دهید
2021-07-11 08:38:32 دلربا / هفت خط pinned Deleted message
05:38
باز کردن / نظر دهید
2021-07-11 08:37:32
خوش به حال من
که با داشتن تو
خوشبخت ترین
آدم روی زمینم





┄•●❥
6.9K views05:37
باز کردن / نظر دهید
2021-07-11 08:37:32
عشق جان
از وقتی وارد زندگیم شدی
فهمیدم خدا خیلی دوستم داره
که تو رو به من داده
خدا تو رو واسم حفظ کنه عشقم





┄•●❥
7.0K views05:37
باز کردن / نظر دهید
2021-07-11 08:13:07 ‌رعـ ــیت هـــــاتـــ #part_335 با صدای در، بیحال لای چشم هام رو بازکردم و به شاهرخ که دستش یه نایلون مشکی بود خیره شدم و سریع مثله جت از جام بلند شدم. واقعا توقع نداشتم برام پوشک بخره، خیلی سوپرایز شدم. چقدر زود قضاوتش کردم و فکر کردم که دستم انداخته.…
8.3K views05:13
باز کردن / نظر دهید
2021-07-11 08:12:38
ماهرانه زندگی کن
قدرتمند و پرانرژی.
خودت را برای
تغییرو تبدیل به
هرآنچه بهترین است
آماده کن وخالق
همه زیباییها باش

صبح بخیر
8.1K views05:12
باز کردن / نظر دهید
2021-07-10 19:32:08 ‍ ‌‌سس با استادش توی پمپ بنزین
#Part5
-اوووف ..آااههه ..استاد... #مردونگیتو بکن تو #بهشتم ..اوممم
استاد بی توجه به حرفام تند تر برام میخورد .. #بهشتمو بین دو انگشتم گرفتم که استاد #چـ*چولمو گاز گرفت و بیشتر #کلوچمو خورد ..با استرس آه و ناله کردم که بلند شد و پـ*ستونامو خورد و #بهشتمو مالوند.اووفی گفتم که #مردونگیشو کرد تو #بهشتم و خیره به کلوچم شهوتی لب زد:_قربون #کلوچه تپلت برم..اوووف
تند تند توی #بهشتم ضربه میزد یهو برم گردوند با ترس و حشر کونمو دادم بالا که دهنشو چسبوند به #بهشتم که یهو آبم پاچید توی دهنش جوونی گفت و نصف آبمو خورد #مردونگیشو با آبم خیس کرد و با تـ*خماش فرو کرد تو کونم و #کلوچمو با انگشتاش مالش داد که یهو با صدای کارگر پمپ بنزین با ترس و نگرانی استادو نگاه کردم که کارگر با دیدن من و استاد تو اون وضع با یه نیشخند اومد سمتمونو بی برو برگرد زیپ شلوارشو کشید پایین و #مردونگیشو فرو کرد تو حلقم و شرو کرد تلنبه زدن توی دهنم شدت ضرباتش به حدی بود که #مردونگی استاد هم تو کونم عقب و جلو میشد یه دفه #مردونگیشو از دهنم دراورد و هلم داد سمت استاذ که پامو بالا داد و مردونگیشو توی #بهشتم فرو کرد ......

https://t.me/joinchat/WTXef-YO4Tm0xG2I
گروپ استادش و کارگر پمپ ‌بنزین
2.7K views16:32
باز کردن / نظر دهید
2021-07-10 19:32:07 - چوچولتو بمال! می‌خوام همزمان با من آبت بیاد!
چشمای خیسمو بالا کشیدم و بهش نگاه کردم،پوزخندی زد و با خباثت لب زد:
- نکنه می‌خوای خودم انجامش بدم؟
از فکر کاری که می‌خواست کنه لرز تو تنم نشست
سرمو عقب و جلو کردم و بر خلاف میلم دستمو روی چوچولم گذاشتم.سیلی نسبتا محکمی به سینم زد و گفت:
- انگشتاتو تکون بده، زود باش.
انگشتای لرزونمو یه خورده تکون دادم که موهامو محکم کشید و دستمو گرفت و روی مردونگی خیس و کلفتش گذاشت و گفت:
- با این انگشتای کوچولوت به این اقا پسر حال بده!
کمرمو گرفت و روی زمین خوابوندم مجبورم کرد دستمو روی مردونگی خیسش عقب و جلو کنم.
استادانگشتاشو با اب دهن خودم خیس کرد و بعد روی چوچولم گذاشت و همونطور که میمالیدش گفت:
- وای به حالت همزمان با من ارضا نشی!
شروع به مالیدن مردونگیش کردم و فیاض همونطور که به من خیره بود تند تند دستشو بین پام می‌کشید. ناله‌ی تو گلویی کرد و سیلی محکمی بین پام کوبید و با شهوت زمزمه کرد:
- بیا برام! بیا.
حرفاش و حرکت تند دستش باعث شد بدنم لرز کنه و بیحال شدنمو که دید فهمید بالاخره به هدفش رسیده که گفت:
- ارضا شدی!
https://t.me/joinchat/5uiOj2wT1CM5YzE0
https://t.me/joinchat/5uiOj2wT1CM5YzE0
2.8K views16:32
باز کردن / نظر دهید
2021-07-10 19:32:07 دامنمو زد بالا و نگاهی به بهش.تم کرد_سک.س روی اژدها رو تجربه کردی!؟_نه نه خواهش میکنم..
انگشتش رو روی بهش.تم کشید.
_قراره سوار اژدها جرت بده باید طاقت داشته اول خسیش کنم
خم شد دهن رو سمت به.شتم برد خواستم تقلا کنم که یه نیروی از سمت بدن اژدها منو نگه داشته بود..
با خیس به.شتم چشم هام بسته شد و جیغ بلندی سر دادم
لذت بهم واردشد و چشم هام بسته...کمرم رو پیچ و تاب دادم و ناله ای بلند سر دادم
زبونش رو قشنگ می کشید روی بهش.تم فوق العاده بود اونقدر خورد که شه.وت اومد سراغم سرم رو بلند کردم و گفتم : جرم بده فرو کن داخلم سوار اژدها سرش رو بلند کرد و با حالت خاصی بهم زل زد : جووووون باشه چشم الان جرت میدم تا بفهمم چی به چی شد با یه حرکت لباس هاش رو در اورد عضوش عجیب بود یه شکل اژدها روی عضوش بود
_این چرا این شکلیه!؟
_گفتم که سوار اژدها رو باید بدنبا بیاری تو منتخب شده ای.
وسط پام جا گرفت تا بفهمم چی به چی شد خودش رو واردم کرد و من جیغ بلندی سر دادم
اونم لباش رو گذاشت روی لب هام
https://t.me/joinchat/cf03fS2xQOw1ODJk
لوسی راهبه ای که منتخب شده وارثی برای سوار اژدها بیاره پس سوار اژدها اونو می دزده و باهاش
2.6K views16:32
باز کردن / نظر دهید
2021-07-10 18:45:41 دلربا / هفت خط pinned Deleted message
15:45
باز کردن / نظر دهید