دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

داستان ایرانی🇮🇷

لوگوی کانال تلگرام dastansexiranl — داستان ایرانی🇮🇷 د
آدرس کانال: @dastansexiranl
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 51.82K

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 114

2021-11-27 16:43:01 فت :مریم یک جنده به تمام معنا بودش،درسته که تحصیل کرده و توی کار خودش موفق بود ولی از یک خانواده متلاشی شده و بی بندبار اومده بود، یک خواهر دیگه هم داره که اونم طلاق گرفته بود، کلا خواهرها فقط فکر خوش گزرونی و دادن بودن و هستن،! الان هم یک لباس فروشی دارن
حمید با یک حرص و اعصاب خوردی خاصی در مورد مریم حرف میزد
ولی اخرش گفت: یک روز به اخر عمرم مونده باشه مریم رو مثل سگ میکنم
چیزهایی که حمید میگفت حال جمع رو خراب کرد، با اونکه در حد سلام علیک با مهدی اونم سالی یک بار اشنا بودیم ولی خدایی مرد خوب ،و خانواده بسیار آبروداری بودن-
چند ماه بعد حمید به من زنگ زد گفت : داداش علی پاتوق (خونه پدربزرگم) میشه واسم اوکی کنی؟ برای چهارشنبه میخوام
از حمید بعید بود چون اون اصلا تو فاز این برنامه ها نبود، درسته مذهبی نبود ولی خیلی خیلی زنش دوست داشت، زنش یک خانوم ساده از شهرستان خودشون بود که یک پارچه خانوم و فرشته ای بود واسه خودش، حمید با همه لاتی و دعوایی قبل ازدواجش وقتی با خانومش آشنا که شد، کلا عوض شده بود و چسبیده بود به کار زندگی،کلا خیر برکت از زندگیش میبارید، یک دختر پنج ساله داشت که در حد پرستش عاشق دخترش بود
گفتم داداش هر وقت اومدی قدمت روی چشم ،کلیدش رو بگیر !
حمید: داداش خودت هم باید باشی ،داستان داره ، دو نفر جدید هم میخوان بیان ، البته بچه های خوبی هستن ،فقط کسی بویی نبره ،
منم گفتم چشم!
روز موعود فرا رسید ،من خونه پدربزرگم بودم ، در پارکینگ باز کردم و یه ماشین اومد داخل، خونه پدربزرگم ویلایی بود و توی یک کوچه خیلی خلوت
حمید ولی تو ماشین نبود ،دوتا خانوم و دو تا مرد !!
بعد معرفی این داستانها کمی بگو بخند کردیم و شروع به خوردن عرق ،،
همه خوردیم ، یکی از خانومها خیلی استرس داشت وقتی که مست شدش گفت: اگر میدونست مکان اینجاست نمیومد
یکم به من برخورد، گفتم : الهه خانوم (خودش رو الهه معرفی کرده بود) مگه اینجا چش هست؟ زشته خانوم ،نزنید این حرف رو
شروع کرد به کلی معذرت خواهی که اصلا قصدی نداشت ،
امید و ناصر (همون دوتا مرد) هم به من با اشاره گفتن که کشش ندم
الهه به زبون اومد که اینجا نزدیکی خونه پدرشوهر سابقش هست
همین حرف رو زد تازه فهمیدیم داستان چیه
این زن مریم بود!
زنی هم که همراه اون بود ،واسطه بود تا مخ مریم رو بزنن، یک جورایی مضطرب شدم، راه پس پیش نداشتم و نمیدونستم قراره چه اتفاقی بیفته
امید و ناصر بدون مقدمه شروع کردن به خوردن بدن ، مریم و نازی
نازی خاله بود، بدن خیلی خوبی داشت یک زن سی ساله و کار درست ،
کون و سینه خیلی خوب
الهه یا همون مریم هم دست کمی از نازی نداشت ،ولی مشخص بود بیشتر دنبال حال هست تا کاسبی !
امید و ناصر هم دوتا جوون تقریبا سی ساله و مشخص بود از اون زن بازهای حرفه ای هستن ،شروع به خوردن و سکس ضربدری تا لز با این دوتا کردن
ولی من واقعا حسش رو نداشتم ،
وسط سکس بود که امید به حمید زنگ زد ،
حمید که انگار همون اطراف بود سریع رسید، من در رو واسش باز کردم ،حمید تا منو دید متوجه شد که خیلی ترسیدم!
ترسم از این بود که مبادا سر مریم بلایی بیاره و شرش دامن منو بگیره
،حمید به من اطمینان داد کاریش نداره
اونها توی اتاق بودن و من توی پذیرایی،اصلا حوصله دیدن اونها رو نداشتم چه برسه به سکس!
همراه حمید وارد اتاق شدم ،
مریم تا حمید رو دید شناخت و فهمید داستان چیه ،
تا خواست جیغ بزنه دهنش گرفتن و گفتن اصلا کاری به کارش ندارن
مریم اروم شدش ،
نازی ،امید،ناصر لخت لخت اومدن توی پذیرایی! هر کدوم سیگار روشن میکردن و میکشیدن
در اتاق باز بود و صدای حمید میمود،
1.4K views13:43
باز کردن / نظر دهید
2021-11-27 16:42:50 مریم،یک هرزه
1400/06/30

#زن_همسایه #زن_مطلقه

سلام این خاطره زیاد صحنه سکسی نداره ،اگر دنبالش هستی ،توی این خاطره دنبالش نگرد و وقتت خودت تلف نکن
من علی هستم ، الان که دارم این داستان مینویسم سی پنج سالم هست ، خاطره اش برمیگرده به ده دوازده سال پیش
من توی یک محله سمت شرق تهران زندگی میکنم، از بچگی توی اون محل مینشتیم و قدیمی اون محل بودیم ،
دیپلم رو گرفته بودم و بعد خدمت سر مغازه پدرم کار میکردم،،
با دوستانم بعضی وقتها جمع میشدیم و عرق میخوردیم، خونه پدربزرگم هم توی اون محل بود، بعد فوتش پدرم خونه رو از وراث خرید و کردش انبار، تقریبا پاتوق ما اونجا بود ولی اصلا تابلو بازی در نمیاوردیم، سرجمع سه چهار نفر بودیم، بعضی وقتا زن ،دختر ، جنده هم میاوردیم ،
من بچه اخر بودم و بقیه خواهر برادرهام ازدواج کرده بودن،
یک شب که خونه ما جمع شده بودن ، خواهر گفت : شنیدید چی شده؟ اقا مهدی زنش رو طلاق داده
من زیاد حوصله این حرفهای خاله زنک بازی رو ندارم ،ولی وقتی خواهرم گفت کدوم مهدی، کورک پرم ریخت!!
مهدی ده سالی بود اینجا نقل مکان کرده بود، شش هفت سال از من بزرگتر بود و بیشتر دم خور داداش بزرگم بود، اهل هییییییچ خلافی نبود ،شما حتی بگو قیلون، با داداشم ایام محرم پا به جفت توی حسینیه بود،
چهار سال پیش ازدواج کرد و یک دختر دوساله داشت ،
مهدی الحق یک آدم مثبت،ورزشکار ،سالم و بسیار خوشتیپ بود، در حد مانکن این مرد بدن خوشتراشی داشت، داداشم میگفت مهدی از بچگی ورزش رزمی میکرده و مدرک استادی و مربیگری هم داره
حسابدار بود ،و با یکی از کارمندهای شرکتی که توش کار میکرد ازدواج کرد،
من دورادور میشناختمش، بعد از ازدواج چندتا خیابون بالاتر خونه گرفت ولی هر چهارشنبه حسینه میومد،
میخوام بگم یک مرد تمام عیار و کامل ،هیچی کم نداشت ،تقریبا ارزوی هر زنی بود!!
اون شب وقتی حرف مهدی اومد، داداشم داشت حرص میخورد، و با عصبانیت از خواهرم خواست ادامه نده ،ولی مشخص بود که حالش خیلی خراب شده
شش ماه بعد از این ماجرا توی خونه پدربزرگم با دوستانم نشسته بودیم و حسابی مست بودیم که نمیدونم چرا یاد مهدی افتادم ،موضوع رو گفتم
یکی از رفیقام گفت اتفاقا خانومش جمعه رفته بود همین پارک پایین ،بچه اش رو بگردونه دید اقا مهدی هم اونحاست و دخترش رو آورده ، بچه داشت توی پارک بازی میکرده و مهدی هم یک گوشه بود و داشت بازی بچه اش نگاه میکرد ،که یهو میزنه زیر گریه!! مرد گنده صورتش گرفته بود لای دستش و زار زار توی پارک وسط اون همه آدم زده بود زیر گریه، یکی دو نفر بهش آب میدن و آرومش میکنن ،بنده خدا هم از خجالت دست بچه رو میگیره و میره
یکی دیگه از دوستام که اسمش حمید بود یه سیگار روشن کرد و یک پوک عمیق زد،
حمید محرم که میشد زیاد میرفت هیآت ،و با مهدی بیشتر در تماس بود، بهش گفتم حمید چی شده اخه؟ یک پوک عمیق به سیگارش زد
گفت: زنش مریم هرز میپرید! تقریبا هر روز به مهدی، داداشش، خبر میرسید که خانومش داره آبرو ریزی میکنه ،تا گندش در نیومد یک کاری کنن،مهدی هم از قرار مچ زنش رو میگیره! توی خیابون بود و میبینه زنش با یک نفر دیگه هست ، دعوا اساسی سر میگیره ،مهدی طرف رو لت پار میکنه ، کار به دادگاه میکشه ، یه قسمت از مهریه رو‌میده ،حضانت بچه رو میگیره و طلاق!! بعد از طلاق مهدی کمرش میشکنه، درست هست که هنوز هم مرتب میره باشگاه و تیپ و ظاهرش رو حفظ کرده ولی واقعا جررر گرفته این مرد! داداشش چندبار بهم زنگ زد گفته حواسم بیشتر به مهدی باشه،،،
خودم هنگ هنگ بودم!! جوری که حمید میگفت ،زن مهدی نه با یک نفر بلکه با چندین چند نفر بود ،
به حمید گفتم اخه مهدی چی شد این رو گرفت؟
حمید گ
1.4K views13:42
باز کردن / نظر دهید
2021-11-26 14:13:39 هنوز تو کَفِشم!!! 1400/06/30 #ساک_زدن #بکارت_ #دوست_پسر سلام من میترام و ۱۹ سالمه. بدن سفید و توپری دارم و چهرمم به قول دوستان خوبه. این داستانی که براتون تعریف میکنم کاملا واقعی هست. پارسال برای اولین بار با ی پسر اشنا شدم که اسمش آرش بود . چشمای درشت سبز…
400 views11:13
باز کردن / نظر دهید
2021-11-26 14:13:15 هنوز تو کَفِشم!!!
1400/06/30

#ساک_زدن #بکارت_ #دوست_پسر

سلام من میترام و ۱۹ سالمه. بدن سفید و توپری دارم و چهرمم به قول دوستان خوبه.
این داستانی که براتون تعریف میکنم کاملا واقعی هست.
پارسال برای اولین بار با ی پسر اشنا شدم که اسمش آرش بود . چشمای درشت سبز موهای طلایی و پوست سفیدی داشت هیکلشم تو پر بود با قد متوسط. ولی هرچی که بود سلیقه ی من بود. هر روز که میگذشت بیشتر بهش علاقه مند میشدم. به چشماش ، دستاش، بوی تنش به همه چیش. وقتی ازم لب میگرفت انگار میرفتم تو یه دنیای دیگه و باید بگم واقعا تو اینکار استاد بود. زبونشو تا ته میکرد تو دهنم و لبامو میخورد یجوری از هم لب میگرفتیم انگار اون لحظه روحمون باهم یکی میشد.
منم که خیلی حشری بودم و هروقت کنارش میشستم کسم میزد، تصمیم گرفتم یک شب که خونمون خالی شد دعوتش کنم تا سکس کنیم . برای رسیدن اونشب لحظه شماری میکردم. اما یه مشکل بزرگ وجود داشت و اون این بود که پرده داشتم و اون از این قضیه ناراحت بود و میگفت د‌وست نداره باکرگی دختریو ازش بگیره!
خلاصه قرار شد سه شنبه شب بیاد خونمون. ازش خواستم برام کاندوم توت فرنگی بگیره چون واقعا عاشق طعم توت فرنگی ام .
— سه شنبه شد و صبحش کلاس داشتم بعد که کلاسم تموم شد سریع رفتم دوش گرفتم کسمو حسابی تمیز کردم کلی عطر زدم و ارایش کردم و یه پیرهن سرخابی پوشیدم .
از در که اومد بغلش کردم ، بوی عطرش دیوونم کرد ، رفتیم تو اتاق و خوابیدم بغلش همو بغل کردیم و چندین بار لب گرفتیم . داشتم میمردم از شهوت زیاد ولی خوشحال بودم چون میدونستم تا اخرشب میدم اونم به کسی که خیلی دوسش داشتم .
لباسشو از تنش در اوردم و خودمم کامل لخت شدم رفتم بغلش خوابیدم و سرمو گذاشتم رو شونه هاش و لب گرفتیم .
یواش یواش میرفت پایین و گردنمو میخورد و رد کبودیاش گوله گوله رو گردنم میموند . سینه هامو محکم میمالوند و میخورد و با نوکشون بازی میکرد واای داشتم دیوونه میشدم . اومد خوابید روم و شلوارشو کشید پایین کیر صورتیش زد بیرون و من داشتم براش له له میزدم
شورتمو کشید پایین و شروع کرد به مالوندن کسم اخخ حسی که داشتم قابل توصیف نیست برام خیلیی حال میکردم…
کیرشو محکم از بالا تا پایین کشید رو کسم و یه اه بلند کشیدم واقعا میخواستم بره تو… پاهامو باز کردم و کشوندمش سمت خودم و ازش لب گرفتم . چون بار اولم بود یکم ترسیده بودم ولی بازم گفتم امادم و بکن توش! سرشو گذاشت روی سوراخم داشتم از حشر میمردم و اونم یواش فشار میداد رو به داخل ، دلم نمیخواست اون لحظه تموم شه
بلند شدم و دیدم فقط نوکش داخله ، هنوز به پردم نرسیده بود!!
هرچقدر فشار میداد نمیرفت تو انقدر تنگ بود ، باورم نمیشد سوراخش در این حد کوچیک باشه!! البته کیر اونم خیلی کلفت بود .
یکم دیگه فشار داد و سوزش بدیو حس کردم یه جیغ بلند زدم و بعدش یهو از روم پاشد و گفت نمیتونه ادامه بده!!
ناراحت شده بود و گفت که نمیتونه درد کشیدنمو ببینه اومد بغلم خوابید و بغلم کرد. نمیدونم پردم پاره شد یانه چون خونریزی نداشتم ولی داشتم از شهوت میمردم . کیرشو گرفتم تو دستم و شروع کردم به ساک زدن . من عاشق ساک زدنم اصلا وقتی گرمای کیرشو تو دهنم احساس میکردم اروم میگرفتم مخصوصا که خیلی تمیز و خوشبو بود.
اونقدر ساک زدم که ابش اومد . اولین بار بود که از نزدیک میدیدم . ابش پاشید رو موهام و بعد با دستمال پاکش کردم ولی حس خیسیش از رو سرم نمیرفت… بعد ارضا شدنش خواست اسنپ بگیره بره خونه چون دیروقتم بود منم مخالفت نکردم و اون شب تموم شد و حتی الان که اینو دارم مینویسم تو کف کیرشم که بیاد و جرم بده .
دو هفته بعد از اون شب خواست که از من جدا شه نمیدونم چون
400 views11:13
باز کردن / نظر دهید
2021-11-24 18:40:42 ش بیشتر و بیشتر و یهو خودشو محکم بهم فشار داد و رگ کیرش دل دل کرد تو کونم و اب داغش ریخته شد تو سوراخم با تخت ی قدم فاصله داشتیم و دیگه نمیتونستیم بایستیم هردومون همونجور که کیرش تو کونم بود افتادیم رو تخت و درواقع محسن افتاد رو من خسته و له شده بودم و کص و کونم ذوق ذوق میکرد اروم کیرشو که بلخره کوچیک شده بود کشید بیرون و به پهلو افتاد رو تخت رومو کردم سمتش سرامونو بهم نزدیک کردیم و اروم اروم لب گرفتیم
نازی
جونم
خیلی کیف داد
وای نگو احتیاجش داشتم وقتی نیستی دیوونه میشم تا بیای
دوست دارم محسن
من بیشتر اخه...

پایان




@DastanSexIranl
1.5K views15:40
باز کردن / نظر دهید
2021-11-24 18:40:28 سن کص خوشگلت بی کیرم هلااک شده
ااااخخخخ قربونت برم من
میکنمتتت محسن داره پارت میکنه داره کصتو جر میده اااخخخخ
خش خواب و حشر صداش دیوونم کرده بود و از حشر چشمام نمیدید کیرشو دراورد و بلند شد و منو به شکم چرخوند
میدونستم تحملش تموم شده و زود ارضا میشه برا همین کونمو قنبل کردم تا زودتر دوباره از پشت بزاره تو کصم و لذت ببره فرصت نداد و محکم کرد داخل و تلمبه هاش شدید و محکم بودن کصم از دل زدن کیرش داشت ارضا میشد و بدنم میلرزید و صدای ناله دوتامون بلند و با پنج شیش تا تلمبه دیگه کیرشو تا تخماش فشار داد داخل کصم و افتاد روم و اب داغش روون شد تو کصم وقتی کامل تخلیه شد کیرشو کشید بیرون و به پهلو خوابید پاشو زد زیر پام چوچولمو گرفت تو دستش و مالیدش و من هم با جیغ و ناله کاملا ارضا شدم دوتامون بعد از چند دیقه بلند شدیم و رفتیم دستشویی من فقط تی شرت گشاد و نازکی که تنم بود قبل اومدنش پوشیدم و محسن فقط شرتش رو پوشید و رفت دستشویی
رفتم اشپزخونه و برای دوتامون کلی شیر وموز و خرما توی میکسر ریختم و روشنش کردم
اومد توی اشپزخونه
و از پشت بغلم کرد دوتامون کیف میکردیم از این حالت دوتا لیوان دراوردم و شیرموزارو ریختم و خوردیم بالای لبم شیر موزی شده بود
دستش هنوز دور شکمم بود و کیر سیخ موندش روی کونم نگاهم کرد و لبامو کرد تو دهنش و لب تو لب شدیم
و لبای همو میخوردیم و حشری بودیم همچنان یکم که لبامو لیسید دوباره باقی مونده شیر موز توی پارچ مخلوط کن رو سر کشید و گذاشت سرجاش و منو دنبال خودش کشوند تو اتاق رفتم رو تخت و تیشرتمو باز کندم پاهامو باز کرد و اول دستی به خیسی کصم کشید و ‌بوش کرد و بعد کلشو کرد تو دهنش و اروم اروم لیسید و مکید
ااااخخخخخخخ جوووووونممممممم
به خودم میپیچیدم و زبونش داشت کصخلم میکرد
روی چوچولم میچرخید یهو میکرد تو دهنش و با لباش میکشیدش و من کمرمو نمیتونستم صاف نگه دارم بعد از چند دیقه که چوچولم خوب حشری شد کردش تو دهنش و شروع کرد تند تند با زبونش لیسیدن و دستشو هم کرد تو کصم و دو انگشتی تلمبه کرد تو کصم انقدرر دیوونه شده بودم که فقط با جیغ میگفتم محسن کشتیم و بدنم میلرزید که محسن با تمام قدرتش چوچولمو مکید و دستشو کرد ته کصم و داخل کصمو خاروند دیگه نتونستم پاهامو کنترل کنم سرشو محکم رو کصم فشار دادم و پاهامو به سرش فشار میدادم و به اوج رسیدم و بدنم از اونهمه انقباض ازاد شد و ی جورایی بیهوش شدم
اومد رو تخت و اول دوباره یکم سینه هامو خورد و اومد لای پام انقد اب از کصم روون بود که کیرش خیلی راحت رسید به ته کصم و اول اروم اروم و کم کم تند کرد تلمبه هاشو
چند دیقه بعدش که با تلنبه هاش حشرم برگشته بود رفتیم لبه تخت و داگ استایل کلی کصمو گایید و اینبار به تاج تخت تکیه داد و من نشستم رو کیرش و ااااااخخخخخ محسن عششقمم دستاشو گذاشته بود رو پهلوام و فشارشون میداد و من دستامو بالای سرش به تاج تخت زدم که بتونم کنترل کنم و اینجوری سینه هام جلو دهنش بود و هر چند ثانیه نوک یکیشو مک میزد و من حشری تر میشدم بعد از چند دقیقه که من روی کیرش بالا پایین شدم چند سانت خودمو از بدنش فاصله دادم و اون تو کصم تلمبه کرد و من برای بار سوم ارضا شدم
لذتی که از ارضا شدن من میبرد از ارضا شدن خودش نمیبرد و برای همین برای خودش وقت میخرید که دیرتر ارضا شه همونطوری خوابیده بودم روش و کیرش بی حرکت تو کصم بود و میدونستم که خیال نداره به این راحتیا ارضا شه بلند شدم و کیرشو کردم دهنم و کلی براش ساک زدم و تخماشو خوردم
محکم زد رو کونم و گفت نازی بلند شو بلند شدم و اینبار رفتیم پا دیوار ایستادیم دستامو خودش زد به دیوار و کونمو قمبل کردم سمتش نشست لای پاهام و کونمو لیس زد من که کونیش بودم و بیشتر سوراخ کونمو روی زبونش فشار میدادم و محسن هی بیشتر سرشو میکرد لای کونم و محکم چنگ میزد و سیلی میزد به لمبه هام و یهو گاز میگرفت و میگفت کونده منی تو
میخوام کونت بزارم و من باز حشری میشدم
چند دقیقه لیس زد سوراخمو و من از حشری خل شده بودم و دلم میخاست کونم و پاره کنه به کیر خودش و سوراخ کون من روغن مالید و کیرشو گذاشت رو سوراخم دردی که بعد از چند روز روی سوراخ کونم حس میکردم لذتمو بیشتر میکرد و دلم میخاست که زودتر کیرش بره تو کونم برای همین بیشتر خم شدم و سوراخمو به کیرش فشار دادم و کونم یهو نصف کیرشو خورد باقیشو خودش فشار داد و تا تخماش چسبید بهم و روغن ریخت رو درز کونم دستامو از دیوار برداشت و برد پشت کمر روهم قفلشون کرد و من خم بودم جلوش و شروع کرد کونمو محکم میکرد و هی تندتر تلمبه میزد و من بازم اه و اوخم خونه رو برداشته بود یکم که کرد دستاشو اورد زیر شکمم و بلندم کرد و همونجور که کیرش تو کونم بود رفتیم سمت دیوار و دستامو ازاد کرد و من تقریبا به دیوار چسبیده بودم که بازم شروع کرد محکم تلمبه زدن و من کیف میکردم از اینکه با بدنم حال میکنه تلمبه هاش تند و تند تر شد و اه و ناله ها
1.4K views15:40
باز کردن / نظر دهید
2021-11-24 18:40:14 محسنم


همسر

 
عاشقی

بعد از ده روز دوری ساعت سه نصف شبه و هنوز گوشیش خاموشه یعنی هنوز نرسیده
خدایا از خواب دارم تلف میشم
روزایی که از راه میرسید برا من قشنگترین روزای زندگیم بود چون دیوونه ترین زن و شوهر دنیا بودیم و از تخت بیرون نمیومدیم مگر برای تجدید قوا
وقتی نیست از تنهایی میترسم و خونه نمیمونم یا میرم خونه مامانم یا خونه مامانش
ولی امروز از صبح اول رفتم کلی خرید کردم و بعدش کلی تمیز کاری و غذا پختم و شام حین کار فقط خاطره سکسای داغمون تو ذهنم مرور میشد و وعده وعیداش و تهدیداش ازپشت تلفن
میام میگیرمت کصتوجرواجر میکنم
ااااخ جوووونم
عشقم اینا همه جا تهدیده ها
واسه من عشق بازیه نفس زودتر بیا که بی قرار عطر تنتم
جووووونم زندگیم عمرم خانومم همه کسم اخه من میمیرم واسه این همه داغی تو که
از نوزده سالگی دوست بودیم و بیست و یک سالگیم تو خونه دانشجوییم تو تهران شب تولدش پردمو زده بود اونجا سرباز بود و من خودمو پاره کردم به هر طریقی برم پیشش و بلخره ازاد تهران قبول شدم و اون سه چهار سال هم باهم زندگی کردیم تا درسم تموم شد و بیست وچهارسالگیم سالگیم ازدواج کردیم تا الان که من ۲۸ سالمه و همه وجودم ۳۳ سالشه و باهم از شروع شهوت تا الان که نقطه اوجشه اومده بودیم
هرچند بخاطر تاخیر پرواز دیر رسید و شامم یخ زد ولی عوضش تونستم ی دوش درست حسابی بگیرم
روی کاناپه درازم و چشمام با وجود اسپرسویی که خوردم هرچند دیقه رو هم میوفته
دلم خیلییی زیاد براش تنگ شده و هر ثانیه که کش میاد بیشتر حسش میکنم
یهو دلیوری مسیج برام میاد و میدونم کمتر از نیم ساعت دیگه پیش منه خدارو شکر میکنم که رسید و دیگه نمیفهمم چی میشه
هنوز چشمام میسوزه و نمیتونم بازشون کنم انگار کلی پونز توی چشمامهولی بوی تنشو حس میکنم و دوباره نمیفهمم چی میشه
نمیدونم ساعت چنده که بلخره چشمامو باز میکنم و یهو همه چی یادم میاد
لختم و دستش دور شکممه
ذوق میکنم و طرفش میچرخم
از تکونای من لای چشماشو بزور باز میکنه
میبوسمش هزاربار
ببخشید ببخشید بخواب عشقم چه کنم خب دلم برات تنگ شده خیلی
دردت به جونم اخه بچسب بهم مردم این چند روز از دوریت
از ذوق اشک تو چشمامه و صداش از خستگی نا و خش داره نداره
رو پهلو خوابیدیم رو بهم
ببخشید عشقم دیشب نفهمیدم چی شد بجون خودم یهویی خوابم برد اصلا تا وقتی اسم ام اسم بهت رسید هم بیدار بودم یهو بیهوش شدم
لای چشماشو وا کرد و ی ابروشو داد بالا
بله خانوم دیدم چه استقبال گرمی ازم شد تازه خانومو کول کردم اوردم اتاق کمر درد نگیرن رو کاناپه
بمیرم واست ببخشید
چشماشو کامل وا میکنه نگام میکنه
خداایاااا من مییییمیییییرم واسه این چشما که از خواب پفکین و این نگاه دلتنگ و عاشق و پرهوس
د اخه تو لوس هستی اندازه کافی نمیخاد بیشتر خودتو لوس کنی سوگلی
یهو سرشو میاره تو گردنم و میوفته روم و میچلونتم گردنمو با زبونش قلقلک میده ذوق میکنم و خندم میگیره و کیف میکنم پهلوامو قلقلک میده و حینش میگه
واسه من ببخشید ببخشید میکنی اره؟
اینجوری از شوهر استقبال میکنن؟؟
بار اخرت باشه اصن نمیبخشم میخوای چه غلطی بکنی؟
از خنده دلم درد گرفته و چشمام همینجوری اشک میاد و جیغ میزنم: ببخشید غلط کردم
شکممو لیس میزنه و میدونه چقد حساسم روش و دیوونه میشم و جیغ میزنم سرشو بلند میکنه یهو و نگام میکنه حشر تو چشماش بیداد میکنه و کیرش سیخ شده تو چشمای من هم ی منو بکن خاصی موج میزنه یهو سرشو میاره تو گوشم و میگه
دیشب لختت کردم بکنمت حال نداشتم خودم ولی کیرم تا صبح در کصت بود
ضعف کردم از حرفاش و نفساش تو گوشم احساس میکردم تا رو تختیم از اب کصم خیس شده بی حیا حرف زدنش بدجوری حشریم میکنه
گوشمو کرد تو دهنش محکم مک زد
سرشو با دستام گرفتم لباشو از رو گوشم برداشت
چشماش دیوونم میکرد
طاقتم تموم شد دستامو دور گردنش حلقه کردم و لباش اومد روی لبام با همه وجودش لبامو مک میزد چند ثانیه باز همو نگاه کردیم و اینبار وزنشو انداخته بود روم
لبامون توهم گره خورد جوری لبامو مک میزد که حس میکردم خون از توشون بیرون میزنه
بوسید و رسید به گردنم محکم گاز میگرفت و میلیسید
نمیدونستم لذت ببرم یا درد بکشم
هرجا که به دهنش میومد گاز میگرفت و بعد محکم لیسش میزد تمام گردنم و سینه هامو خورده بود
دستشو رسوند به کصم و با لمسش خیسیش بلند گفت جوووون میکنمششش کصتو میکنم پاره میکنم
پاهامو باز کرد و اومد لای پاهام کیرشو گذاشت دم سوراخ کصم و اروم و با قدرت فشار داد و خودشو انداخت روم صدای نفس کشیدن پر لذتمون و با آه و اخم قاطی شده بود کیرش به ته کصم رسید اروم کشید بیرون و دوباره تا ته فشار داد اینبار محکم تر نتونستم تحمل کنم
اااااخخخخخخخخ محسننننننن
جوووووونمممم عشقممممم
مرررردممممم
من پیشمرگت میشم حشری من
وااااایییی
دستاشو گذاشت رو سینه هام و اروم چنگ زد و تلمبه هاشو کمی تند تر کرد
ناله کن نازی صدام کن
محسنننن مررردمممم
جون محسن ده روزه نکردتت مح
1.2K views15:40
باز کردن / نظر دهید
2021-11-22 00:52:20 فیلم صوپرا امشب ریختم زاپاس بیا تا فیلتر نشده

https://t.me/joinchat/PnBQ8Gku8sQyNDcx
https://t.me/joinchat/PnBQ8Gku8sQyNDcx
3 viewsⓣⓐⓡⓐ, 21:52
باز کردن / نظر دهید
2021-11-22 00:52:07 فیلم زوج پریسا و حامد که دختره یه صـ.ـاک نابی میزنه تخماش هم لیس میزنه

{ مشاهده فیلم }
2 viewsⓣⓐⓡⓐ, 21:52
باز کردن / نظر دهید
2021-11-22 00:51:16 زنــه جـلوبچش کـ ـص میده میگه جلو بچم جـ ‌ـرم بده قربون کـ ‌ـیرت برم

پـخش دانلود قسمت اول

پـخـش دانلود قسمت دوم
8 viewsⓣⓐⓡⓐ, 21:51
باز کردن / نظر دهید