دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

داستان ایرانی🇮🇷

لوگوی کانال تلگرام dastansexiranl — داستان ایرانی🇮🇷 د
آدرس کانال: @dastansexiranl
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 51.82K

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 111

2021-11-30 17:44:07 دوست پسر شیرازی خانمم (۱)


بیغیرتی

 
همسر

سلام دوستان . این یک داستان نیست بلکه یک خاطره هست که براتون تعریف میکنم. لطفا چنانچه جنبه انرا دارید بخونید و نظر بدید.توهین و فحاشی لطفا ممنوع.

من محمد ۳۶ سالمه و خانمم سحر ۳۲ سال داره. دختر توپر و خوشگلیه. اندام خیلی سکسی و وسوسه انگیزی داره .‌شاید زیباترین عصو بدنش سینه ها با سایز ۸۰ و سفت هست که دارای نوک صورتی رنگ و رو به بالا دل آدمو اب میاندازه هست .مدتها بود در زمان سکس بخاطر تنوع از نفر سوم حرف میزدیم و من اسامی پسرهای خوشتیپ را میگفتم و بهش میگفتم دوست داری با او بخوابی که سحر هم میخندید و در عوض او هم اسم خانمهای خوشگل فامیل رو میاورد و میگفت دوست داری باهاشون سکس کنی؟ منم جواب مثبت میدادم. البته این فقط در رختخواب و موقع سکس بود که باعث تحریک بیشتر و هیجان میشد و در مواقع عادی بحثی در این رابطه نبود و فراموش میشد. البته یه مشکل بود که وقتی سحر اینجوری اسامی خوشگلای فامیل رو میاورد زود ارضا میشدم و این خوشایند نبود.

تا اینکه بدلیل کاری خانمم بعضی مواقع در محل کار کمکم میکرد. راستی اینم بگم که یه پسری هم بود که برام کار میکرد بنام امین. پسر جذاب و پر انرژی بود که روزها برام کارای اداری رو انجام میداد.کم کم بنا به حس شیطنت خانمم رو برای حسابداری با امین تنها میزاشتم که با هم کارا رو انجام بدن. البته خودمم بودم و می دیدم که اوایل امین اشتیاقش به کار بیشتر شده و زودتر میاد و منم خانمم رو با خودم میبردم و از اینکه کارها از دوش من برداشته شده راحت بودم. تا اینکه بعد از مدتی شبها که با هم سکس میکردیم طبق روال بجای نفر سوم از امین میگفتم و خانمم هم میخندید و وقتی تو اون عالم برای سحر تجسم میکردم و میگفتم که دوس داری با امین باشی و تو بغلش بخوابی و حتی راحت بهش میگفتم که من دوس دارم امین کست و بخوره و ....کاملا متوجه میشدم که منو محکم تو بغل خودش فشار میده و من متوجه میشدم که با زبان بی زبانی خوشش میاد و یه جور جواب مثبته. تا اینکه با شوخی و خنده بهش گفتم که محل کار که مال خودمونه. تو هم ی کم به خودت برس و لباسات رو راحت تر و آزادتر بپوش. بهانه هم کردم که ببینیم امین چه ری اکشنی داره؟ از فرداش دیدم که نوع لباس پوشیدنش عوض شده و منم خب خوشم میومد تا اینکه بعد از چند روز کاملا متوجه شدم که لباساشو دیگه طوری انتخاب میکنه که خود منم وسوسه میشم و یقه هاش تقریبا باز بود و بصورت عادی وسط سینه هاش کاملا مشخص بود و اگر از بالا و با دقت نگاه میکردی که دیگه هیچ فقط نوک ممه هاش دیده نمی شد و منم مرتب با تعریف از انتخاب تیپ زدنش اونو تحریک میکردم. خلاصه دیگه امین هم حین کار فقط زوم میشد رو دید زدن سینه های سحر و کار من هم شده بود مراقبت زیر چشمی از اونا و لذت بردن. این گذشت و کاملا می دیدم که به بهانه کار چقد به هم نزدیک شدن و گاهگاهی بر اثر کار به هم میپرن و خودمونی شدن و من فقط می خندیدم. تا اینکه سحر جونم پریود شد و یکی چند روز نیومد و امین هم مرتب احوالشو میپرسید که گفتم حالش خوب نیست. خلاصه یه ۵شنبه بود که سحر دیگه حالش خوب شده بود و میدونستم که خیلی احساسش زیاد شده تصمیم گرفتم یه کم به خودمون بیشتر برسیم از امین خواستم که برام یه مشروب توپ پیدا کنه و بیاره خونه . عصر ۵شنبه هم مرخصی دادم بهش . وقتی اومدم خونه سحر گفت امشب بریم فست فود که حوصلم سر رفته و منم بهش گفتم صبر کن که به امین گفتم مشروب بخره برامون بیاره یه وقت نیاد پشت درب بسته زشته که گفت باشه بعدش میریم منم گفتم باشه. خلاصه امین زنگ زد و اومد در خونه و با ایفون تعارف کردم که بیاد بالا .مشروب که اورد دیدم عصری که مرخصی بوده حسابی به خودش رسیده و چه تیپی زده پدرسوخته. حالا نمیدونم عمدا تیپ زده بود یا نه؟ منم تعارف کردم بیا تو اگر کاری نداری که اونم از خدا خواسته گفت کاری ندارم و اومد داخل و نشستیم و دیگه سحر هم لباس عوض کرد و اومد مشغول بحث شدیم که دیدیم گشنمونه . من به سحر پیشنهاد دادم که زشته بگیم میخاییم بریم بیرون و کاش زنگ میزدم غذا بیارن. بالاخره غذا اورده شد و خوردیم و داستان به تعریف از مشروب آقا امین رسید که خودش خیلی ازش تعریف میکرد و قرار شد که دیگه با هم بزنیم. بساط مشروب هم بپا شد و بسلامتی چند تا پیک زدیم و خیلی خوش میگذشت چون اولین باری بود که بعد از بیان اون فانتزیهای من و سحر الان با یه پسر مجرد و پر انرژی و خوشتیپ نشسته بودیم و راحت بودیم. سحر هم حسابی راحت بود و من که بین یه احساس شهوت و تعصب و مستی گیر افتاده بودم یک احساس عجیبی داشتم . یه ساعتی بیشتر گذشته بود که هر سه نفر کمی تا قسمتی در خلسه مشروب فرو رفته بودیم که می دیدم امین گاهگاهی وقتی مزه خودشو میخوره یه دونه پسته یا چیپس و ماست و مسیر هم دهن سحر میزاره و سرشو پایین میاندازه.گویا شرم داشت!!!! ولی من چند بار که دیدم خندیدم که احس
830 views14:44
باز کردن / نظر دهید
2021-11-30 15:23:23
لاشی ترین بابای دنیا
307 views12:23
باز کردن / نظر دهید
2021-11-30 13:12:49
چالش م.مه
637 views10:12
باز کردن / نظر دهید
2021-11-30 10:55:11
برکتو
825 views07:55
باز کردن / نظر دهید
2021-11-30 08:51:36
کارکنان پمپ بنزیناشون...
884 views05:51
باز کردن / نظر دهید
2021-11-30 08:51:01
پوکر‌نت سایت تخصصی بازی پوکر همراه با اموزش بازی پوکر

یک بازی فکری،تخصصی و گروهی است که با شانس، محاسبه احتمالات ریاضی،استراتژی های مختلف و بلوف زدن همراه است

تورنمنت 50 میلیون تومانی و کلی تورنمنت میلیونی فقط در 1 روز

لینک ثبت نام
https://pokernet-vs.com/register
https://pokernet-vs.com/register
کانال تلگرام:
https://t.me/joinchat/oD735kSlnJM2OTM0
پوکر بازا بدویید بترکونیم
817 views05:51
باز کردن / نظر دهید
2021-11-30 08:48:42 بعد از ظهر سگی سگی
1400/07/01

#دوجنسه #مغازه #ساک_زدن

ساعت حول و حوش 3 بعدازظهر بود، نبودن مشتری از یه طرف و گرمای بی امان تابستان از طرف دیگه داشت مغزمو میگایید. نبود برق هم مزید بر علت شده بود که حسابی کلافه باشم، در مغازه رو باز گذاشته بودم و هرچند دیقه یه بار تو شیشه میرال یه دید میزدم ببینم بابا کی میاد که بپیچم برم بیرون. توهمین دید زدنا یهو چشمم افتاد به یه جفت ممه که داشت میومد سمت مغازه، مث فنر از صندلی پریدم پایین و رفتم جلوی در وایسادم. یه دختر فسقلی و جم و جور بود با موی بلوند و ممه های گنده که تا وسطای چاک سینه ش مشخص بود. اولش که منو دید روشو برگردوند اما وقتی نزدیک تر شد زل زد تو چشمام یهو اومد سمتم و گفت آب داری اینجا گفتم آره اونم از خدا خواسته پله ها رو دوتا یکی اومد بالا و پرسید از اینجا چطوری میشه رفت تهرانپارس؟ بهش گفتم و آبشو که خورد گفت اشکال نداره یکم اینجا استراحت کنم خیلی خسته ام! معلوم بود خیلی پیاده روی کرده صندلی رو براش گذاشتم و نشست. سر صحبت رو با پرسیدن از وضعیت بازار باز کرد و منم که مث همه تو این وضعیت کرونایی بازار نداشتم شروع کردم به گلایه و اونم تایید میکرد حرفامو پرسیدم تو کارت چیه:
گفت: ماسورم
وقتی دید چشمام گرد شده گفت میخوای ماساژت بدم؟
گفتم اینجا آخه

لازم نیست حتما پهن شی کف زمین که، تو همینجوری رو صندلیت بشین من ماساژت میدم فقط این شیشه ها از بیرون دید نداره؟
نه، ماته
از یه طرف تو کونم عروسی بود، از یه طرف تخمام تو حلقم بود؛ که مبادا بابا سر برسه تو این وضعیت. اما هر طور شده میخواستم کارشو بکنه سه سالی میشد کس نکرده بودم و تو کف بودم به یه دهنی ام راضی بودم، صندلیشو برگردوند سمتم و شروع کرد ماساژ دادن پاهام، همچین که رسید به رون پام کیرم راست شد اونم فهمید برا همین همش بالای رونمو ماساژ میداد یهو قفل شد تو چشام گفت اینجوری دوس داری؟
گفتم: معلوم نیست؟
اینو که گفتم یه راست رفت سراغ کیرم و باهاش بازی کرد، منم به خودم جرات دادم رفتم سراغ سینه ش، عجب سینه ای داشت سفت مث سنگ،رسما تو ابرا بودم و داشتم پیش خودم میگفتم چه کوسی بکنم امروز که پرسید تا حالا با دوجنسه بودی؟
وقتی اینو گفت چشمم افتاد به شلوارش دیدم ای دل غافل، کیرم توش طرف راست کرده و کیرش از رو ساپورتش مشخصه، خایه کرده بودم، همه تصوراتم از دخترا به گا رفت،مونده بودم چه گوهی بخورم مگه میشه آدم انقدر عن شانس باشه؟ بعداز ظهر جمعه باشه آفتاب تو مغازه ت باشه برق رفته باشه کوس با پای خودش بیاد تو مغازه و ببینی کیر داره قد کیر اسب!!!
نمیدونستم فازش چیه ولی برا اینکه از سر خودم بازش کنم گفتم بدم نمیاد کون بکنم!
گفت:من سافتم فقط میتونم برات بخورم!
گفتم پس بیخیال اما ول کن معامله نبود
گفت:تا اینجاش که پا بودی بذار جفتمون حال کنیم
گفتم من پای هیچی نیستما!
گفت: تو کاری نکن فقط بذار بغلت کنم و کیرتو بمالم به کیرم
فقط میخواستم گورشو گم کنه گفتم زودتر هرکاری میخوای بکن ممکنه پدرم بیاد الانا
بغلم کرد کیرمو گرفت دستش شروع کرد به مالیدن خودش بهم زیاد طول نکشید تا ابش بیاد اما چون من تو شوک بودم ابم نیومده بود گیر داد که ساک بزنه و جلوم زانو زد و برام خورد کارش بد نبود آبم داشت میومد که بهش گفتم داره میاد گفت میخورمش و تا قطره آخرشو خورد
ازم تشکر کرد و رفت
هنوز دختر میبینم برعکس قبل که اول ممه نگاه میکردم، زوم میکنم رو خشتکش ببینم کیر از آب در نیاد، این دفعه بخیر گذشت معلوم نیست دفعه بعدی هم اینجوری بشه…

نوشته: alisun69





@DastanSexIranl
705 views05:48
باز کردن / نظر دهید
2021-11-29 21:39:19
پوکر‌نت سایت تخصصی بازی پوکر همراه با اموزش بازی پوکر

یک بازی فکری،تخصصی و گروهی است که با شانس، محاسبه احتمالات ریاضی،استراتژی های مختلف و بلوف زدن همراه است

تورنمنت 10 میلیون تومانی و کلی تورنمنت میلیونی فقط در 1 روز

لینک ثبت نام
https://pokernet-vs.com/register
https://pokernet-vs.com/register
کانال تلگرام:
https://t.me/joinchat/oD735kSlnJM2OTM0
پوکر بازا بدویید بترکونیم
852 views18:39
باز کردن / نظر دهید
2021-11-29 20:02:57 یدم بین خودمون میمونه میدونم چه تمایلاتی داری و چجور زنی بودی!! ی ذره اروم تر شد گفت از کجا میدونی گفتم ندا صدای سکستو با باباش میشنیده میگفت تقریبا هر شب بود هر شبم پشت در اتاق ما بودی اول سکوت کرد بعد گفت پس میدونستی اونجوری سکس میکردی با صدای بلند گفتم اره گفت چرا؟؟ جوابی نداشتم بدم حین حرف زدن پتو ی مقدار از روش کنار رفته بود نگاهمو ب خودش جلب کرد دستمو گذاشتم رو بالای سینش دستمو پس زد گفت چیکار میکنی گفتم واقعا زیبایی لبامو گذاشتم رو لباش اول با ولع خورد لبامو ولی یهو خودشو جدا کرد خواست از رو تخت پاشه دستشو گرفتم نذاشتم بلند شه خودم افتادم روش واقعا حسابی تحریک شده بودم دست خودم نبود دستاشو بالا سرش نگه داشتم با ولع تمام لباشو میخوردم سهیلا هم حسابی حشری بود از چشای خمارش معلوم بود نمیتونه مقاومت کنه کم کم حس همراهی رو حس کردم دستشو انداخت تو موهام و لبامو میخورد من وقتی دیدم ک خودشم دیگه راضی رفتم رو گردنش و اروم لبامو رسوندم ب نوک سینه هاش با یک لیس ازشون حسابی نوک سینه هاش سیخ شد و تکون ریزی خورد یکی از سینه هاش تو دهنم بود و یکی دیگه رو با دستام میمالوندم بلند شدم تا لباسامو در بیارم ولی سهیلا امون نداد و سریع کمربندمو باز کرد و کیرم کرد تو دهنش از ندا خیلی بهتر میخورد نوکشو میک میزد بعد با زبون از نوک کیرم تا تخمامو لیس میزد انقد این کارو کرد تا نزدیک بود ابم بیاد نمیخواستم انقد زود تموم شه از دهنش در اوردم خوابوندمش لبه تخت نشستم رو زمین زبونمو از رو شرت رو کسش چرخوندم ی اه کشید پاهاشو تو هم گره خورد اروم با دستام شرتشو در اورد یک کس تپل صورتی که معلوم بود لیزر شده صاف صاف با میل تمام کسشو لیس میزدم چوچولشو با دندون میگرفتم بعدش کلا میک میزدم سهیلا سرمو ب کسش فشار میداد و صدای اه وناله اش بلند شد تا اینکه لرزید تو دهنم ارضا شد یه ذره ک حالش اروم شده منو کشوند رو خودش کیرمو تنظیم کرد و فرو کرد تو کسش ازم لب میگرفت و اب کسشو از رو ریشم لیس میزد من اروم شروع کردم تلمبه زدن واقعا تنگ بود و حسابی ابدار معلوم بود که خیلی وقته با کسی نبود از بس ک مغرور بود با هر تلمبه من سهیلا تو خودش میپیچید منم گاهی سینه هاشو میخوردم گاهی لباشو تلمبه ها محکمتر و سریع تر شد سهیلا هم ک کارشو خوب بلد بود حسابی پاشو دور کمرم قفل کرده بود ومنم هر لحظه سریع تر میکردم اخر افتادم روش و بغلش کردم و با تمام وجودم تلمبه میزدم داشت ابم میمومد نمیخواستم بکشم بیرون تا قطره اخر تو کسش خالی کردم همزمان با من سهیلا هم ارضا شدتو بغل هم خوابیده بودیم ولی هیچکدوم حرفی نمیزد نه حتی جرات نگاه…
نوشته: حشری کیر کلفت


@DastanSexIranl
931 views17:02
باز کردن / نظر دهید
2021-11-29 20:02:27 مادر زن: از نفرت تا عشق
1400/07/02

#مادرزن

با همسرم تو راه مدرسه آشنا شدم؛ من ی پسر قد بلند و چهارشونه که تو محل زورم به همه میرسید و همسرم ندا دختری خوشگل که نمیشد نگاهش کنی و نخوای به دستش بیاری. واقعا تو زیبایی تک بود و منم همیشه ارزو داشتم همسرم زنی مثل ندا با چشم و ابرو مشکی و قد بلند و هیکل محشر باشه. واسه همین درنگ نکردم و هرجور شده مخشو زدم. واقعا عاشقش شده بودم و همه کار واسه خوشحالیش میکردم اونم عاشقم بود و روزای خوبی رو میگذروندیم… تنها مشکل ما تو این دوران مادر خانومم بود. سهیلا زنی جا افتاده بود که تو تموم فامیل حکومت میکرد اونموقع ٤٣ سالش بود و سه سالی میشد ک پدر ندا فوت کرده بود از طرفی داداش بزرگترش کانادا زندگی میکرد به همین خاطر تو این سه سال سهیلا و ندا خیلی بهم وابسته شده بودن و حضور من سهیلا رو بهم ریخته بود بار ها باهام دعوا کرده بود و چندین گوشی ندا رو شکوندن بود ولی ما از هم جدا نشدیم هرجوری شده با هزاران زحمت منو ندا تو سن ٢٢ سالگی ازدواج کردیم
بعد از ازدواجمون رابطه منو سهیلا همچنان بد بود ولی تغییری تو زندگیمون باعث شد همه چی عوض شه… ٨ سال بعد از ازدواجمون من یک مهندس موفق با ی خونه تو شمال شهر بودم و که دوتا اتاق اضافه تو خونمون بود یکی رو واسه بچه آیندمون و دیگری واسه مهمون… دزدی از خونه مادر زنم باعث وحشت زیادش از تنهایی شد که با اصرار ندا سهیلا مدتی رو مهمون ما شد… من تو خونه راحت میگشتم و معمولا حتی شرتم پام نبود ولی خب مجبور بودم با حضور سهیلا شلوار بپوشم از طرفی کیرم واقعا کلفت و بزرگه مخصوصا که وقتی ندا جلوم راه میره یا عشوه میاد کیرم بی اختیار سیخ میشه هر دفه نگاه های سهیلا رو کیرم حس میکردم ولی با نگاه من چشاشو میدزدید سهیلا هم زن حشری بود و ندا برام تعریف کرده بود که با باباش زیاد سکس میکردن و اون میشنیده… ی روز سهیل بهم گفت که من نمیخوام حضورم شمارو معذب کنه حداقل لباس راحت تری بپوش که منم حس نکنم تو عذابی… من با توجه به نگاهاش حدس زدم که شاید دلش میخواد بهتر واضح تر ببینی چنتا شلوارک خیلی کوتاه پوشیدم تا حسابی کیرمو دید بزنه شب ها تو سکسمون بیشتر صدا میکردم میدونستم میشنوه یا ندا رو محکم تر میکردم تا صدای اون بلند تر شه و بشنوه نمیدونم چرا ولی میخواستم واقعا حشریش کنم و انگار موفق بودم ی شب تو سکس حس کرد کسی پشت در وایستاده میدونستم سهیلاست ندارو بلند کردم و چسبوندمش به در و محکم تو کوسش تلمبه میزدم اونم مثل مادرش حشری بود و حسابی اه و ناله میکرد صدای اخ سهیلا رو از پشت در شنیدم ولی ب کردن ادامه دادم… روزا میگشتن تا اینکه من برای ی ماموریت فوری از طرف شرکت انتخاب شدم رفتم خونه استراحت کنم ک شب به پرواز برسم هیچوقت بدون دلیل اون ساعت خونه نمیرفتم وقتی وارد خونه شدم میدونستم ندا خونه نیست مستقیم رفتم تو اتاقم بخوابم ک صحنه رو دیدم که فکرشو نمیکردم سهیلا لباس ست ندارو تنش کرده و با شورت من خودشو میماله وقتی منو دید واقعا جا خورد ترسید نمیدونست چیکار کنه اول شرتمو پرت کرد بعد پتو روکشید رو خودش بهم گفت خواهشا سریع برو بیرون من مات مونده بودم از طرفی اصلا انتظارشو نداشتم سهیلا رو اینجوری ببینم از طرفی حشری شده بودم اونو اینجوری میدیدیم مخصوصا وقتی خودشو با شرت من میمالوند برگشتم از اتاق برم بیرون ولی نتونستم از بدنش بگذرم سینه ٨٠ یه ذره شل ولی هنوز دلبری میکرد ی ذره شکم ولی پاهای کشیده و فوق زیبا که با ساپورت ندا خیلی زیباترم شده بود با خودم این بهترین موقعیت میتونم سهیلا رو مطیع خودم کنم برگشتم نشستم رو تخت موهاشو نوازش میکردم گفتم: نگران نباش چیزی که د
886 views17:02
باز کردن / نظر دهید