2022-02-20 21:48:48
*^*^*^*^*^*^*^ ^*^*^*^*^*^*^*
#پارت221
#محکومبهعشق
*^*^*^*^*^*^*^ ^*^*^*^*^*^*^*
لبخند تلخی زدم که سوالی خیره شد بهم
ــ من نمیـ...
حرفم کامل نشده بود که لباشو چفت لبام کرد،متعجب خیره شدم بهش
شالمو از سرم کشید و دستش رفت سمت گیرهی موهام و بازش کرد که موهای بلندم دورم رها شد.
دستشو لابه لای موهام میکشید که طاقت از کف دادم و دستامو دور گردنش حلقه کردم.
بی اختیار باهاش همراهی میکردم
سرشو پایین تر برد که هرم نفساش به پوست گردنم میخورد.
سروش داشت با من چیکار میکرد؟
با برخورد لبش به گردنم با صدایی که به زور شنیده میشد صداش زدم.
ــ سروش نکن لطفا
+نمیتونم خزان مانعم نشو
بوسهی دیگهای زد که سعی کردم ازش فاصله بگیرم.
انگار حالمو فهمید که عقب کشید.
+قبوله دیگه؟آره؟
لبخند خجولی زدم و آروم سری تکون دادم که منو کشید تو بغلش
+پشیمونت نمیکنم
کمی تو بغلش موندم و بعد ازش جدا شدم
ــ بریم بیرون دیگه
*^*^*^*^*^*^*^*
همه چی خیلی یهویی و سریع پیش رفت.
خریدا و خیلی کارای دیگه
به پیشنهاد سروش قرار شد عقد و عروسی رو باهم بگیریم.
و امروز وقتش بود.
نشسته بودم و سه تا آرایشگر بالای سرم بودن...
*^*^*^*^*^*^*^ ^*^*^*^*^*^*^*
@nshnsmundo
*^*^*^*^*^*^*^ ^*^*^*^*^*^*^*
826 views18:48