Get Mystery Box with random crypto!

داستانکده آزادی

لوگوی کانال تلگرام dastanazadi — داستانکده آزادی د
آدرس کانال: @dastanazadi
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 131.28K

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 13

2021-10-10 01:00:37 ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ، ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﺐ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮐﻠﯽ ﺭﻗﺼﯿﺪﻥ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻓﺎﻣﯿﻼ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺍﻣﯿﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﻭﺍﺳﻢ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﺩﺳﺘﻤﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﻨﻮ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ... ﻣﻦ ﭼﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻡ ﺗﻮ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﻮﻧﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺍﺧﻞ ﺧﻮﻧﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺷﺪﻡ ﭘﺮﺩﻩ ﺭﻭ ﺯﺩﻡ ﮐﻨﺎﺭ ﻭ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﮕﺎه ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮎ ﻣﻬﻤﻮﻧﺎ ﺩﺍﺭﻥ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺭﻭ ﺗﺮﮎ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﻮ ﺷﻔﺎﻑ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭘﺮﺩﻩ ﺭﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﺭﻭ ﻣﺒﻞ ﻟﺶ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﯾﻬﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﺍﻣﯿﺮ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﯾﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻧﮕﺎﺵ ﮐﻦ .. ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺭﻩ اگر ﺗﻮ ﻫﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻗﺼﯿﺪﯼ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﻣﻨﻢ ﺑﺪﺗﺮ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﺳﻤﺘﻢ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺭﻭ ﻣﺒﻞ ﻧﺸﺴﺖ ﻣﻨﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ خواﺳﺘﻪ ﺧﻮﺩﻡ رو ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺗﻮ ﺑﻐﻠﺶ ﺍﻭﻧﻢ ﺗﻠﻮﺯﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩ .. ﻓﯿﻠﻢ ﻧﮕﺎه ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﻮﻫﺎﻣﻮ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺣﺲ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ که ﮔﺬﺷﺖ ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﺑﺮﯾﻢ ﺣﻤﻮﻡ ﻣﻨﻢ که ﺧﺠﺎﻟﺘﯽ .. ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﺣﻤﻮﻡ ﻧﻤﯿﺎﻡ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﻭ ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻢ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﻟﺒﺎﺳﺎﺷﻮ ﺩﺭ ﺍﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﻧﻤﯿﺨﺎﯼ ﻟﺒﺎﺳﺘﻮ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭﯼ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺮﻡ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻡ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﯿﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺧﺐ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﺧﻪ به ﻣﻦ ﭼﮑﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺍ ﺑﯿﺎ ﺑﺮﻭ ﺩﯾﻪ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻓﺖ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻧﺲ ﻣﻦ ﺯﯾﭗ ﭘﺸﺖ ﻟﺒﺎﺳﻢ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺻﺪﺍﺵ ﺯﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻣﯿﺮ ﺑﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﻭﻧﻢ ﺫﻭﻕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﭼﯿﻪ ﭘﺸﯿﻤﻮﻥ ﺷﺪﯼ؟ ﮔﻔﺘﻢ نه ﺯﯾﭙﺶ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﺯﺵ ﮐﻦ .. ﺩﺭﺳﺘﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻟﺒﺎﺳﻮ ﺁﺭﻭﻡ ﺁﺭﻭﻡ ﺍﺯ ﺗﻨﻢ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﻣﻨﻢ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﺑﻮﺩﻡ که ﯾﻬﻮ به ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻟﺨﺖ ﺟﻠﻮﺵ ﻭﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻟﺨﺖ ﻟﺨﺖ که نه ﺳﻮﺗﯿﻦ ﻭ ﺷﻮﺭﺕ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﺗﻮ ﺑﻐﻠﺶ ﻭ ﭼﺸﺎﻣﻮ ﺑﺴﺘﻢ ﺳﺮﻣﻮ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﺟﻮﻧﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺣﻤﻮﻡ؟ ﻣﻨﻢ ﺑﺎ ﺳﺮ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻡ آﺭﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﻤﻮﻡ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺷﺮﺗﻤﻮ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭ ﺟﯿﻎ ﺯﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ نه ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯼ ﻣﯿﺎﻡ ﮔﻔﺖ ﺁﺧﺮﺵ که ﺑﺎﯾﺪ ... ﻧﺬﺍﺷﺘﻢ ﺣﺮﻓﺸﻮ ﺗﻤﻮﻡ ﮐﻨﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﺧﺮ ﻧﺪﺍﺭه ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺩﺍﺧﻞ ﺣﻤﻮﻡ ﺯﯾﺮ ﺩﻭﺵ ﺁﺏ ﮔﺮﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺳﺮﻣﻮ ﻣﯿﺸﺴﺘﻢ که ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﻣﯿﺮ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﺴﻤﻮ ﻣﯿﻤﺎﻟﻪ چه ﺣﺲ ﺧﺎﺹ ﻭ ﻟﺬﺕ ﺑﺨﺸﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﮐﺎﺭﺷﻮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪﻩ ﻫﺮ ﺍﺯ ﮔﺎﻫﯽ ﯼ ﺁﻫﯽ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﺭ ﮔﻮشم ﺣﺮﻓﺎﯼ ﻋﺸﻘﻮﻻﻧﻪ ﻣﯿﺰﺩ ﺣﺪﻭﺩﺍ ﺑﻌﺪ 10 ﺩقیقه ﺑﺎ ﯾﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻤﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻣﯿﺮ ﺑﻘﯿﺸﻮ ﺑﺬﺍﺭ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﻌﺪ ﺣﻤﻮﻡ ... ﺍﺯ ﺣﻤﻮﻡ که ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ‏( ﺑﺎ ﺣﻮﻟﻪ ‏) ﺭﻓﺘﻢ ﺭﻭ ﺗﺨﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺍﻣﯿﺮ ﺭﻓﺖ ﻣﺎﺷﯿﻨﺸﻮ ﭼﮏ ﮐﻨﻪ ﺁﺧﻪ ﺑﺪ ﺟﺎﯾﯽ ﭘﺎﺭﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻌﺪ 2.3 ﺩقیقه ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﺩﺭﻭ ﺑﺴﺖ ﯼ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺤﻀﯽ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﻮﺩ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﺩﯾﻢ ﺍﻣﯿﺮ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻐﻠﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺧﻮﺭﺩﻥ لبهاﯼ ﻫﻢ ﮔﺎﺯ ﻣﯿﺰﺩﻡ ﻟﺒﺎﺷﻮ، ﺍﻭﻧﻢ ﺯﺑﻮﻧﻤﻮ ﮔﺎﺯ ﻣﯿﺰﺩ ﺣﻮﻟﻪ ﺭﻭ ﺯﺩ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﺯ ﺭﻭﻡ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﺭﻓﺖ ﻻﯼ ﭘﺎﻫﺎﻣﻮ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﻧﻢ ﻟﯿﺲ ﺯﺩ ﺗﺎ ﺑﺎﻻﯼ ﮐﺴﻤﻮ 2.3 ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﻨﻢ ﺁﻩ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺟﻮﻭﻧﻢ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ ... ﺭﻓﺖ ﺳﺮﺍﻍ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﻣﻮ ﺍﻭﻟﺶ ﯾﮑﻢ ﻣﺎﻟﯿﺪﺷﻮﻥ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ به ﻣﮏ ﺯﺩﻥ ﻣﻨﻢ که ﺣﺸﺮﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻫﯽ ﺳﺮﺷﻮ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ یعنی ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﻤﻮ ﺑﺨﻮﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 10 ﺩقیقه ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺭﻓﺖ ﺳﺮﺍﻍ کصم ﻻی ﭘﺎﻫﺎﻣﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﻭﺭ ﮐﺴﻤﻮ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺨﺎﺳﺖ ﻣﻨﻮ ﻋﺬﺍﺏ ﺑﺪﻩ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺭﻓﺖ ﺳﺮﺍﻍ ﻟﺒﻪ ﻫﺎی ﮐﺴﻤﻮ ﮔﺎﺯ ﻣﯿﺰﺩ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺩﺍﻏﯽ ﺑﺪﻧﻢ ﻣﯿﻤﺮﺩﻡ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻟﯿﺴﯽ ﺭﻭ که ﮐﺸﯿﺪ ﺭﻭ ﮐﺴﻢ ﯾﻪ ﺟﯿﻐﯽ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﮐﺸﯿﺪﻣﻮ ﮐﻞ ﺑﺪﻧﻢ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﺁﺑﻢ ﭘﺎﺷﯿﺪ ﺭﻭ ﺑﺪﻧﺶ .. ﺍﺻﻦ ﯼ ﻭﺿﻌﯽ .. ﺧﻨﺪﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﻭﻣﺪ ﺟﻠﻮ ﯼ ﻟﺐ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﭼﺴﺒﻮﻧﺪ ﺑﻬﻢ ﻭﺍﯾﯽ چه ﺁﺏ ﺩﺍﻏﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ .. ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻋﻘﺐ ﺷﺮﺗﺸﻮ ﺩﺭ ﺍﻭﺭﺩ ﻭﺍﺍﯾﯽ ﺍﺻﻦ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﻢ ﺑﺎﻭﺭ کنم ﺍﯾﻦ ﮐﯿﺮﻭ ﭼﻄﻮﺭﯼ ﻣﯿﺨﺎﻡ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻢ ﺍﻣﯿﺮﻡ که ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻣﻨﻮ ﺩﯾﺪ ﮔﻔﺖ ﻧﺘﺮﺱ ﻋﺸﻘﻢ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﮐﺸﯿﺪ ﺭﻭ ﻣﻨﻮ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﮐﯿﺮﺷﻮ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﺭﻭ ﮐﺴﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺭﻭﻡ ﺁﺭﻭﻡ ﻓﺮﻭ ﮐﺮﺩ ﺗﻮ ﮐﺴﻢ ﯼ ﺳﻮﺯﺵ ﺧﺎﺻﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﭼﻮﻥ ﻟﺬﺗﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻮﺩ ﺩﺭﺩ ﺭﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﻩ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﯼ که ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻣﯿﺮﻡ ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺻﺪﻗﻢ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺟﻔﺘﻤﻮﻥ ﺑﺪﺟﻮﺭ ﺣﺸﺮﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ 4.5 ﺑﺎﺭﯼ که ﮐﯿﺮﺷﻮ ﺁﺭﻭﻡ ﻋﻘﺐ ﻭ ﺟﻠﻮ ﮐﺮﺩ ﺗﻮ ﮐﺴﻢ که ﯾﻬﻮ ﯼ ﺳﻮﺯﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺪﯾﺪﯼ ﺑﻬﻢ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺯﯾﺮ ﺩﻟﻢ ﯾﻬﻮ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪ ﭘﺮﺩﻣﻮ ﺯﺩ ... ﮐﯿﺮﺵ ﺧﻮﻧﯽ ﺷﺪ ﮐﯿﺮﺷﻮ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﺎ ﺩستماﻝ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻭ ﻣﻨﻮ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩ ﯾﮑﻢ ﻟﺐ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﯾﻢ که ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﯿﺮﺷﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﺭﻭ ﮐﺴﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ به ﺗﻠﻤﺒﻪ ﺯﺩﻥ ﺻﺪﺍﻡ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺗﺎﻗﻮ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ که ﯾﻬﻮ ﻋﻀﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﺎﻡ ﻗﻔﻞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﺪﻡ ﻭﺍﺍﺍﯼ که چه ﺣﺲ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﮐﯿﺮﺷﻮ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﻫﯽ ﻣﯿﺰﺩ ﺭﻭ ﮐﺴﻢ،ﮐﺴﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺁﺑﺸﺎﺭ ﺑﺎ ﻓﺸﺎﺭ ﺁﺏ ﺍﺯﺵ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﯽ ﺣﺲ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻣﯿﺮ ﺍﻭﻣﺪ ﺭﻭﻡ ﮐﯿﺮﺷﻮ ﻣﯿﻤﺎﻟﯿﺪ ﻭﺳﻂ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﻡ ﻣﻨﻢ به ﺯﻭﺭ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻢ به هم ﻻ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﺰﺩ چه ﺩﺍﺍﺍﻍ ﺑﻮﺩﯾﻢ .. که ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﯼ ﺁﻩ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺁﺑﺸﻮ ﺭﯾﺨﺖ ﺭﻭ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﻣﻮ ﯾﮑﻤﺸﻢ ﺭﯾﺨﺖ ﺭﻭ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﻢ ﺭﻭ ﻫﻤﻮ ﺍﺯ ﻫﻢ ﯼ ﻟﺐ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺗﺎ ﻇﻬﺮ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﻪ ﺗﻮ ﺑﻐﻞ ﻫﻢ ﺧﺎﺑﯿﺪﯾﻢ،ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﺐ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺑﻮﺩ.

ﻧﻮﺷﺘﻪ : ؟؟

@dastanazadi
7.5K views22:00
باز کردن / نظر دهید
2021-10-10 01:00:32 معرفی خانوم مطلقه و بیوه از تمامی شهر های ایران دارای مکان و پک های بهداشتی
دارای گواهی سلامت
ارزان تر از همه جا
5.3K views22:00
باز کردن / نظر دهید
2021-10-10 00:59:11 که رضایت داد از جلو بکنمش و بعد ببرم ترمیمش کنم اینا برا چند دقیقه نیست کلی زمان برد به این نتیجه رسیدیم زمانی که دیگه با خیال راحتا میخواستم از جلو بکنمش ک یرمو لب کسش گذاشتم تا اخر رفت تو بدون هیچ خون ریزی باور کنین نمیتونم توصیف کنم کسش چه حالتی داشت چند باری تلنبه زدم و بی خیال شدم و بهش گفتم از ک ون میخان بکنمت که راضی نشد یه چک بهش زدم و گفتم این همه فیلم برا این کس فیل بوده که یک روزه ما رو الاف کردی اونم برای این کس 600 تومن هم میخای نشستم رو مبل اومد کنارم و گفت ازت خوشم اومده و میخام باهات باشم و .......و با زبان باز یمیخواست پول ازم بگیره بهش گفتم از ک ون میکنمت 100 میدم ساک بزن 50 میدم هم ساک زد و هم ک ون داد 100 تومن بهش دادم رفت ودنبالشو هم نگاه نکرد 
باور کنین تا چند وقت از کس گاییدن بدم میومد

نوشته: مهران
@dastanazadi
5.8K views21:59
باز کردن / نظر دهید
2021-10-10 00:58:59 سحر، جنده ای که میگفت تا حالا دست کسی بهش نخورده
1398/2/7 سک س پولی جنده

سلام دوستان 
مهران هستم از یکی از شهرهای شمال 
چند روز پیش برای کشیدن سیگار (بنا به موقعیت کاری که دارم نمیخوام کسی بدونه سیگار میکشم ) رفتم یه محله خلوت و سیگار بکشم که در حال دور زدن با ماشین بودم که یه خانوم حدودا 25 که دست بلند کرد من هم از خدا خواسته جلو پاش ترمز زدم و گفت تا فلان منطقه شهر میخواد بره که چون حاشیه شهر بود قبول کردم برسونم و سوار شد تو مسیر کمی با هم گپ زدیم که خودشو سحر معرفی کرد و نزدیک پیاده شدن بود که ازش شماره خواستم ولی به قول خودش که اهل برنامه ای نیست شماره نداد و من کارت خودمو دادم بهش گفتم هر موقع جایی خواست بره به عنوان اژانس میتونم برسونمش ( با توجه به اینکه کارتم روش شغلمو نوشتم .....) کارتو با کلی نازو ادا گرفتو پیاده شد .تا اینکه 3 ساعت بعد شماره ناشناسی افتاد رو گوشیم جواب دادم و دیدم خودشه و ازم یه مقدار کمک مالی خواست که به قول خودش مبلغ زیادی هم نیست و روم نمیشد به شما بگم (600 هزار تومان)ولی چون الان خیلی گیرم مجبور شدم بهتون زنگ بزنم و کلی کس شعر دیگه و قرار شد ببینمش که 20 دقیقه بعد به ادرسی که گفت رفتم نزدیک به نیم ساعت منو علاف نگهداشت تا اینکه یه ادرس دیگه داد و رفتم اونجا و اول نشناختمش با قیافه ای که داشت 2 چهره متفاوت در یک روز یه تیپ عجیب و لباس مجلسی انگار که میخواست بره عروسی و سوارش کردم من تعجبم از این بود در عرض 3 ساعت این از اون منطقه کی برگشته خونه این تیپو زده و الان اینجاست ؟ بی خیال تو ماشین اولین جملهای که گفت این بود که پول اوردی گفتم اره ولی رو چه حسابی پول بهت بدم که مثلا ناراحت شد و گفت که من بهت اعتماد کردم من به هر کسی رو نمیزنم و کلی اراجیف بهش گفتم پولو میدم ولی باید 2 تومن سفته امضاء کنی که قبول نکرد و گفت قرض ازت میگیرم و 2 ماهه پس میدم بدون سفته 
اینقدر حرف میزد که سر درد گرفته بودم از دستش من به خاطر اینکه پیادش کنم گفتم 600 میدم در قبال سkس که کلی دادو بیداد کرد مگه من جنده ام من فلانم من اینم من هنوز با کسی قرار نزاشتم هنوز دست هیچ مرد نا محرمی به من نخورده ...........باور کنین جا خوردم گفتم نکنه واقع ادم درست حسابی باشه ولی از حرفم بر نگشتم و گفتم فقط در قبال سkس وقتی دید کوتاه نمیام گفت نگه دار پیاده میشم بدون هیچ حرفی ترمز زدم که یهویی گفت اینجا میخای پیاده کنی منو برسون خونم من همرام پول ندارم تا نزدیک ادرسی که گفته بود اصلا صداش در نیومد یهو گفت من باهات میخوابم ولی اگه هر جا دیدی منو به رو خودت نیار انگار نه انگا ما همدیگه رو قبلا دیدیم قبوله یا نه 600 هم اول میگیرم .گفتم من اهل هیچ اما و اگری نیستم کارتو انجام بده پولتو بگیر اگه هم بعدا تمایل داشتی منم در خدمتم که زیر لب غر غر کردو گفت قبوله کجا بریم بردمش خونه و بعد از وارد شدن سری رفت دستشویی چند دقیقه بعد اومد بیرون تلفنش زنگ خورد و رفت تو یه اتاق صحبت کنه که منم داشتم اماده میشدم لباسامو در اوردم با شورت و رکابی شدم منم چند دقیقه بعد رفتم تو اتاق که دیدم هم داره صحبت میکنه و هم لخت میشه به خودم گفتم این جنده ما رو فیلم کرده اخر جندست در حین صحبتهاش اشاره کرد بیا کسمو بخور که گفتم قطع کن بعدا چند دقیقه ای طول کشید که تلفونشو قطع کرد و بعدش گغت خواستگارمه و ......رفتم جلو و کیرمو دادم دستش گفتم به حالش بیار بیشتر از 600 هم میدم ببینم چکاره ای اینو که گفتم انگار به حال اومد و با ولعی کیرمو میخورد که 100 درصد مطمین شدم حرفه ای هستش تو کار بعد از اینکه ک یرم حسابی شخ شد میخواستم از کون بکنمش که به هیچ صراتی مستیم نبود و گفت فقط لای پا از پشت من ساده فک میکردم دختره گفتم باشه ولی اول یه مقدار با کست بازی کنم بعد که به پشت دراز کشید و پاهاشو دادم بالا با دیدن اون کس معلوم بود دختر نیست ولی ترس داشتم نکنه دختر باشه یه مقدار با کسش بازی کردم که گفت مواظب باش پردمو نزنی که من ساده دیگه کلا مطمین شدم دختره و لی کسش چیز دیگه ای میگفت با دو دستم میخواستم کسشو باز کنم ببینم چا خبره که یهو دستامو گرفت و گفت تو رو خدا با ابروی من بازی نکن من نو با این کارت بیچاره میکنی و کلی کسو شعر ولی من مطمعن شدم که دختر نیست زمانی که کسشو میخواستم با دو دستم باز کنم تا تو فی خالدونش معلوم بود ولی به رو خودم نیاوردم و گفتم باشه فقط با کیرم رو کست چند بار بکشم بعدش میزارم لای پات تمامش میکنم در همین حین بود که ک یرمو کامل فرو کردم تو کسش شاید باور نکنین فک کردم ک یرم رفته تو یه چاه عمیق اومد بیرون ولی تخم حرام خودشو جوری جمع کرد که من وحشت کردم که نکنه جر خورد دستشو گذاشت رو کسش و گفت بیچارم کردی من بد بخت شدم وکلی .......منم کیرمو نگاه میکنم اثاری از خون نیست و گفتم بیخیال خودم میبرم ترمیمت میکنم هنوز دو به شک بودم که پرده داشته یا نه
5.0K views21:58
باز کردن / نظر دهید
2021-10-10 00:58:40 ك یرش رو دربیاره برق اتاقك رو خاموش كرد كه كمتر جلب توجه كنن این كار منو سخت تر كرد و باعث شد سخت تر بتونم ببینم اما درعوض میتونستم جلوتر برم و معلوم نباشم
بالاخره احسان به كمك مامانم ك یرش رو دراورد و من تونستم ببینم خیلی دراز نبود شاید ١٦-١٧ سانت بود اما خیلی كلفت و گنده بود طوری كه دست مامانم به زور دورش حلقه میشد . مامانم یكم ك یرشو مالید و بعد احسان سر مامان زهرمو گرفت و چسبوند به ك یرش و كردش تو دهن مامانم و فشارش داد به ته گلوش اما اونقد كلفت بود كه فقط كله ك یرش و یه ذره از بدنه ش توی دهنش جا میشد . اونقد با حرص و حشر كله مامانمو روی ك یرش جلو و عقب میكرد كه انگار تمام عمرش تو كف زهره خانوم بوده و حالا تونسته بود كیرشو تو دهنش فرو كنه بعد از چند دقیقه یه دفعه به جلو عقب كردناش شدت داد و با یه ضربه محكم كله مامانمو چسبوند به كیرش و تونست نصف بیشتر ك یرشو تو حلق مامانم فرو كنه . چند ثانیه ای همونجوری نگه داشت و بعد ك یرشو از دهنش دراورد و مامانمو بلند كرد اول دكمه ی كتش و پیرهنش رو باز كرد و سینه هاشو از تو سوتین دراورد و بعد چرخوندش و دامن مامانمو داد بالا . داشتن پچ پچ میكردن اما نمیفهمیدم چی دارن میگن . احسان یكم با ساپورت مامانم ور رفت و اخرش تونست ساپورت و شورتشو تا زانو پایین بكشه . از پشت چسبید به مامان و ك یرشو لای ك ون مامانم گذاشت و شروع كرد به ور رفتن با كس و سینه مامانم . كم كم اه و ناله ی مامانم بلند شد و سرش رو به پشت انداخته بود رو شونه احسان . كم كم حركت دست احسان تندتر شد و مامانم با یه آه بلند ارضا شد و احسانم بلافاصله یه جوووون گفت و بلند گفت قربون ارضا شدنت برم عمه زهره مامانم خندید و هیس گفت و اشاره كرد ساكت باشه احسانم خندید و زیپ دامن رو باز كرد و دامن مامانم رو از پاش دراورد اونجا بود كه بالاخره منم تونستم برجستگی ك ون و رونای تپل و خوشگل مامانمو ببینم دستمو بردم سمت ك یرم كه سفت شده بود و اروم اروم شروع كردم به مالیدنش .
احسانم مامانم رو خم كرد و داشت كم كم ك یرشو تو مامانم جا میداد . چون از كنار داشتم نگاه میكردم نفهمیدم تو كسشه یا تو ك ونش ولی خب هرچی بود بعد یكم عقب جلو كردن تمام ك یر كلفتشو فرو كرد توی مامانم و شروع كرد به تلنبه زدن و كم كم سرعت تلنبه هاش رو هم بیشتر كرد و ناله های اروم مامانم رو هم بیشتر كرد معلوم بود كه زهره خانوم حسابی داره زیر ك یر كلفت احسان حال میكنه . بعد چند دقیقه احسان ك یرشو دراورد و یكم تف زد گذاشتش رو سوراخ مامانم كه مامانم بلند گفت نه از ك ون نه اونجا بود كه فهمیدم تا الان از كس میكرده مامان زهره رو و حالا میخواد بره سراغ كونش . بعد یكم جر و بحث بالاخره احسان به زور مامانمو خم كرد و اروم اروم شروع كرد به فرو كردن ك یرش تو كون گنده مامانم .


خیلی معلوم نبود ولی به نظر میومد كه مامانم درد میكشید چون اخم كرده بود و از اه و ناله هم خبری نبود اما احسان حرفه ای تر از این حرفا عمل میكرد و با چندبار دراوردن و فرو كردن تونست تمام ك یرشو تو ك ون مامانم جا كنه چند لحظه همونجوری صبر كرد تا جا باز كنه و بعد شروع كرد به تلنبه زدن با تلنبه های ارومش كم كم آی آی مامان زهره به آه آه تبدیل شد احسانم از فرصت استفاده میكرد و تلنبه هاشو شدید تر میكرد با شدید تر شدن تلنبه های احسان و موجی كه ك ون گنده مامانم ایجاد میكرد نتونستم تحمل كنم و آبم ریخت تو شلوارم . تلنبه های احسان لحظه به لحظه شدید تر میشد و صدای تلنبه زدنش و اوه اوه مامانم كاملا تو باغ پیچیده بود دست گذاشت رو سر مامانم و كاملا رو به زمین خمش كرد و شروع كرد به محكم تلنبه زدن و مالیدن سینه هاش و بعد ٣٠ - ٤٠ ثانیه با سه چهار تا تلنبه ی محكم آبشو تو ك ون مامانم خالی كرد و مامانمو بلند كرد و از پشت بغلش كرد و سینه هاشو فشار میداد من هم ترسیدم كه بچرخن و ببینن و هم باید یه فكری بخ حال شلوارم میكردم اروم اروم شروع كردم به رفتن و اخرین چیزی كه تونستم ببینم بوس هایی بود كه احسان از گردن مامانم میكرد برگشتم تو ساختمون و كاپشنم رو جلوی شلوارم نگه داشتم و رفتم تو بابام منو كه دید گفت كجایی یه ساعته؟ مامانت كو؟ میخواستم بگم باید میدیدی زهره جونت چه ك ونی داد ولی حیف كه نمیشد گفتم رفته بود تو باغ دستشویی و داره میاد اونم گفت باشه و رفت پیش شوهر خالم و بقیه اقایون و بعد از چند دقیقه ام سرو كله ی مامانم و احسان هم پیدا شد


خیلی ممنون كه خوندین و ببخشید اگر غلطی داره و ببخشید كه انقدر طولانی شد


نوشته: اميرم

@dastanazadi
4.2K views21:58
باز کردن / نظر دهید
2021-10-10 00:58:29 مامانم و احسان توی عروسی

1398/2/9 مامان

سلام
من امیر هستم و ١٩ سالمه 
مامانم زهره یه زن ٤١ ساله با پوست نسبتا سبزه و اندام پر و گوشتی و قیافه ی معمولیه كه همیشه بخاطر ك ون بزرگ و و گودی كمر زیادش مورد توجه مردای غریبه و فامیل قرار میگرفت


داستان برمیگرده به تابستون سال قبل كه ما برای عروسی دخترخالم رفته بودیم شهرستان . روال و رسم عروسی های اونجا اینجوریه كه مهمونای غریبه بعد از شام میرن و فامیلا قاطی میشن و تا ساعت ٣-٤ میزنن و میرقصن .


روز عروسی رسید و داشتیم حاضر میشدیم كه بریم و مامانم داشت لباسی كه برای اون شب خریده بود رو میپوشید . یه كت مشكی بود كه تا بالای ك ونش بود با پیرهن یقه هفت سفید و دامن تنگش كه تا سر زانوش بود و به خاطر كوتاه بودن كت كاملا برجستگی ك ونش رو بیرون انداخته بود و ساپورت مشكی شیشه ای كه رنگ پاش كمی معلوم بود
به خاطر یقه هفت بودن پیرهن وقتی یكم خم میشد خط سینش رو هم میشد دید . ازونجایی كه دختر خالم رو خیلی دوست داره انتظار داشتم كه سنگ تموم بذاره با تیپش ولی خب واقعا فراتر از انتظارم شده بود و به شدت جذاب شده بود .


رفتیم اونجا یه خونه باغ بود كه مال خود خالم ایناس و مردا تو حیاط و خانوما تو خونه بودن و همه چیز عادی بود و من كنار پسرداییم احسان نشسته بودم و باهم حرف میزدیم . احسان ٢٥ سالشه اهل باشگاه و بدنسازیه و هیكل ردیفی داره و از طرفی یه رقاص به تمام معناس و همیشه تو تولدا و عروسیا وسطه و میرقصه . قبلا با احسان پورن رد و بدل كرده بودیم و از علاقش به زنای سن بالا و گوشتی باخبر بودم اما فك نمیكردم اونم تو نخ ك ون مامانم باشه .


بعد از شام با رفتن مهمونای غریبه و فامیلای دور جمع صمیمی تر شد و فامیلای زن و مرد رفتن توی خونه . اول با مشروب خوردن شروع كردن و كم كم وارد فاز رقصیدن و شادی شدن .
مامان من اصولا مشروب نمیخوره و وقتیم میخوره خیلی زود مست میشه و سر درد میگیره اونشب به اصرار بابام و من به زور بهش به اندازه پنج پیك مشروب دادیم. بعد از چند دقیقه مامانم و بابام حسابی داغ شده بودن و مثل بقیه رفته بودن وسط و میرقصیدن منم مشغول بودم كه خالم منو صدا كرد كه برم و از توی حیاط كیفش رو از توی ماشین براش بیارم منم رفتم اما وقتی برگشتم از تعجب خشكم زد . دیدم بابام نیست ( و احتمالا دستشویی بود ) و مامان زهره داشت با احسان میرقصید و احسان هر از گاهی روی كمرش و قسمت بالای ك ونش رو دست میكشید اول یكم حساس شدم روشون اما چند لحظه بعد احساس كردم كه رفتار هردوشون از روی مستیه و خبر خاصی نیست . بعد از چند دقیقه با برگشتن بابام احسان هم رفت پشت سرشون و مشغول رقصیدن شد منم شروع كردم به رقصیدن و وقتی خسته شدم رفتم عقب وایسادم و نگاه میكردم تا اینكه خالم اومد كه شاباش كنه و پولا رو میریخت هوا رو سر جمعیت . بار اول چیز خاصی ندیدم اما دفعات بعدی هر بار كه خالم پول میریخت و همه جمع میشدن وسط و بالا میپریدن احسان تو شلوغی دستشو میكشید رو ك ون مامانم و مامانم هم واكنشی نشون نمیداد طوری كه كم كم تحریك شدم و شق كرده بودم . بعد از شاباش كردن هم باز ٥-٦ بار دست احسان روی ك ون مامان زهره رفت و مامانمم یبار برگشت با خنده نگاش كرد و به نظر میومد بدش نیومده و خوشش هم اومده .


بعد چند دقیقه احسان از وسط رقص خارج شدو رفت بیرون از خونه مامانم خسته شده بودو اومده بود كنار من وایساده بود كه یكم آب بخوره . شیش هفت دقیقه بعد احسان برگشت و اومد پیش مامانم و بهش گفت : عمه زهره مامانم كارت داره .
و اینجوری مامان زهره من رو با خودش برد . منم حساس شده بودم اما فكر نمیكردم كار به كجا قراره بكشه و همچنان وایساده بودم . حدود یك ربع بعد بابام اومد و ازم سراغ مامانمو گرفت منم گفتم رفته پیش زندایی اونم گفت برو صداش كن بیاد منم رفتم پیش زنداییم و ازش پرسیدم كه مامانم كجاس اون گفت كه نمیدونه پرسیدم مگه نیومد پیش تو؟ گفت كه نه چرا باید بیاد پیش من
اونجا بود كه فهمیدم علاقه آقا احسان به زنای گوشتی و سن بالا قرار ك ون مامان زهره رو به باد بده 
شروع كردم به گشتن خونه و همه جارو گشتم اما نبودن از ساختمون درومدم و شروع كردم به گشتن محوطه باغ اما نبودن رفتم كه از باغ بیرون برم نزدیكای در بودم كه لامپ روشن اتاقكی كه دم در هست و توش بیل و وسایل باغبونی نگه میدارن رو دیدم . اتاقك در نداشت و انتهاش هم پر از وسایل بود مجبور شده بودن همین جلو وایسن . من وقتی برق رو دیدم سر جام میخكوب شدم و اروم برگشتم عقب كنار یه درخت كه منو نبینن و بعد سعی كردم یواشكی نگاه كنم.
حدسم درست بود و احسان داشت به شكل وحشیانه ای لبای مامانمو میخورد و با یه دستش موهاشو چنگ زده و بود و اون یكی دستش هم لای ك ون مامانم بود یكم كه لب گرفتن مامانم شروع كرد به مالیدن ك یر احسان از روی شلوار و احسانم داشت مامانمو به سمت زمین فشار میداد تا بشینه و براش ساك بزنه


قبل از اینكه بخواد
4.0K views21:58
باز کردن / نظر دهید
2021-10-10 00:58:21 ناشیگری من

1398/2/9 زن مطلقه مغازه

سلام من اسمم محسنه (مستعار)
ی مغازه تعمیر گاه موبایل دارم،ی خانومی بود خوش اندام میومد کاراشو انجام میدادم ی دختر ۱۰-۱۱ ساله هم داشت 
ی بار که اومد مغازه برنامه اینستاگرام رو‌میخواست که گفتم کامپیوترم خرابه نمیتونم الان بریزم که گف واجبه منم گفتم تلگرام دارید اونم گف اره خلاصه ادیمو‌ زدم‌ و براش فرستادم با تلگرام.
چند روز بعد پیام داد شما؟
گفتم فلانی ام اونم گفت اوکی،چند ساعتی گذشت که ی جک فرستاد منم ی استیکر خنده گذاشتم،چنتا دیگه ام فرستادو بعد گف ناراحت‌ نمیشی که برات اینارو میفرستم؟منم چون از رابطه با زن شوهر دار متنفرم بش گفتم خوب نیست ما به هم پیام بدیم،شوهرت بفهمه ناراحت میشه،که برگشت گفت چند ساله طلاق گرفتم
اول باورم نشد فکردم خالی میبنده،همینجوری سرد باش تا‌میکردم
اونم کم کم پستایی که میفرستاد داشتن سkسی میشدن
منم تصمیم گرفتم که امارشو‌در بیارم ببینم اگه شوهر داره فرش بدم بره
بعد چند روز تهشو در اوردم که طلاق گرفته ۷-۸ ساله با چند نفریم بوده قبلا ولی الان تنهاس
منم دیگه از‌ خدا خواسته شرو کردم،پستای نیمه سkسی میفرستادم براش ،چتامونم بیشتر شده بود دیگه در مورد سkس و این چیزام راحت صحبت میکردیم
بعد قرار شد ی یروز که دخترش پیشه باباشه اوکی کنه برم‌ پیشش
ی شب حدود ساعت ۱۱ بود پیام داد که تنهامو اینا منم گفتم میخوای بیام پیشت؟اونم گفت میتونی منم گفتم اره
سریع از خونه زدم بیرون،خونه اونام نزدیک بد پیاده حدود ۵ دیقه راه بود
تو را که‌ میرفتم گفتم بزا برم ازمغازه کاندوم بر دارم ی بسته خریده بودم که اگه این اوکی شد داشته باشم، اتفاقا مغازه هم نزدیک بود بهم ،پیش خودم گفتم شب اوله با هم تنها شدیم بهتره امشب به اونجاها نرسه که این شد کاندوم بر نداشتنم که همینم شد بزرگ ترین اشتبام
خلاصه رسیدم در خونشونو زنگ زدم درو وا کرد،
من ماتم برد تا دیدمش
همونجا میخواستم برگردم برم مغازه کاندوم رو بیارم که دیگه دیر شده بود
چه تیپی زده بود،قد بلند حدود ۱۸۵تو پر یه دامن مشکی کوتاه تنگ پوشیده بود با یه تیشرت کوتاه تا بالا نافش به خودشم رسیده بود جیگری شده بود
خلاصه رفتیم تو نشستیم اون یکم پذیرایی کرد میوه و... اینا منم رو مبل نشسته بودم رفت چایی بریزه از پشت که دیدمش ک یرم سیخ شده بود پاهای تو پرو سفید با کونه برجسته (اینم تو‌ پرانتز بگم من اولین بارم بود که با کسی تنها میشدم )
خلاصه دوس داشتم بلند شم از پشت بچسبم بش، بگذریم...
چایی رو‌ اورد بعد یکم ماهواره دیدیم که نزدیک ۱ شد ساعت
بلند شد ی پتو انداخت جلو تلوزیون با دوتا متکا گف بیا دراز بکش راحت باش
خودش دراز کشید منم کنارش دراز کشیدم 
بعد روشو کرد سمت من یکم دست کشید رو‌دستم منم که داشتم دیونه میشدم‌ کلی هم خودمو نگه داشته بودم که کاری نکنم امشب چون کاندم همرام نبود،دیگه نتونستم جلو‌ خودمو بگیرم پامو کردم لای پاشو ی دستمم کردم لای موهاشو شو شروع کردم لب گرفتن 
۱-۲ دیقه ای لب گرفتیم که یادم افتاد قرار بود صیغش کنم اگه ی موقع‌ خواستیم کاری کنیم(اخه من یکم موقیدم به این چیزا) بش گفتم اونم اوکی دادو صیغش کردم دیگه راحت رفتم سراغش اوووف
تیشرتش رو در اوردم وای ی سوتین ارتشی خوشگل که سینه هاش به زور توش جا شده بودن داشت برق میزد بعد دامنشو‌ در اوردم زیرش ی شورت سKسی بود که اونم ست سوتین ارتشیش بود
همون جور که دراز کشیده بودیم سینه هاشو ‌میمالیدم اونم با ک یرم از رو شلوار بازی میکرد
سوتینشو در اوردم سینه هاشو‌ شروع کردم خوردن
وااااای اینو‌بگم، بدنش خیلی نرم بود انگار تو بادکنک اب ریخته باشی در این حد نرم
ک ونشو که با دستم فشار میدادم قشنگ تو‌دستم میومد
خلاصه یواش یواش جفتمون لخت شدیم
با‌انگشتم دست میکردم تو کسش اونم داش حال میکرد حسابی
بعدش گفت جا نمیکنی ک یرتو
من بش گفتم میترسم ی موقع مشکلی پیش بیاد اخه کاندوم ندارم اولین بارمم هست(منظور من این بود که چون تالا با کسی نخوابیدم میترسم ی موقع بریزم توش داستان بشه،اون منتها برداشت کرد که من ترسم از اینکه بدون کاندوم بکنش مریضی چیزی بگیرم،واسه همین بش برخورد)
تا اینو گفتم انگار اب یخ ریختن روش،شل شد یهو ،یکم با هم‌ ور رفتیم
البته اون سرد شده بود یکم
منم ی لاپایی زدمو ابم اومد
تر تمیز کردیم خودمونو خوابیدیم
صبح ساعت ۸-۹ بیدارم کرد ی چی خوردمو سریع زدم بیرون چون دخترش میخواست بیاد
راستش اومدم خونه یکم انگار عذاب وجدان داشتم دیگه بش پی ام ندادم اونم انگار از حرف من برداشت غلط کرده بودو اونم پی ام‌ نداد دیگه
ولی الان بعد ۱ سال دلم میخواد دوباره باش تنها بشم،البته این دفعه با کاندوم
ببخشید اگه با ناشی گریام حرصتون دادم خودمم بعد که مرور کردم اون شب رو دیدم مفت از دستم رفته
بووووس بای

نوشته: محسن
@dastanazadi
3.8K views21:58
باز کردن / نظر دهید
2021-10-10 00:58:07 طلاقم نده...هرکاری بگی میکنم ....منم از خدا خواسته ...باشه باید قصاص کارتو بدی مهشید دوستت رو برام اوکی میکنی وگرنه طلاقت میدم.....اون شوهر داره تو رو خدا زندگی اونو خراب نکن ...(( مهشید دوست خانوادگی ما بود و شوهرش مهندس و آدم به روز مهشید همیشه جلوی من لباس باز میپوشید و شوخی میکرد و شوهرش هم بیخیال ))) من نمیدونم خودت میدونی تا فردا وقت داری الانم از سک س لذت ببر مثل وقتی که از فرزاد لذت میبردی...سارا همچنان گریه میکرد و منم تند تر تلمبه تا دوباره ارضا شدم..دست و پای سارا را باز کردم اومد جلوم نشست که دوباره حرف بزنه گفتم من با زن جنده و نامرد حرفی ندارم اگه میخوای فراموش کنم باید کاری که گفتمو بکنی..بماند گذشت و سارا با هر ترفندی مهشید را تنها خونم دعوت کرد و اون هم فردای آن روز وقتی سرکار بودم اومد ..ساعت ۶ عصر بود اومدم خونه مهشید و سارا رو مبل بودند مهشید تا منو دید بلند شد اومد جلو و باهام دست داد عجیب بود لباس سارا را پوشیده بود احوال پرسی کرد و رفت نشست منم رفتم تو اتاق لباسمو عوض کردم سارا اومد گفت سجاد چطوری بهش بگم ...من نمیدونم من امشب باید مهشید رو بکنم دیگه باهات حرفی ندارم ...رفتم چای ریختم و اومدم توی پذیرایی نشستم جلو مهشید از مهدی شوهرش پرسیدم و یه کم گفتیم خندیدیم یه کم به چشم کردن نگاهش کردم توی لباس های سارا خیلی کردنی بود یه دفعه به وسط شلوار مهشید نگاهم خورد سوراخ بود و مهشید متوجه نشده بود وای هیچی نپوشیده بود قشنگ کوس شیو شده اش پیدا بود با خنده و شوخی گفتم مهشید خودتو جم کن میگی یه مرد متاهل جلوت نشسته زدم زیر خنده ...گفت چی شده مگه چیزی پیداست ..کجا... شلوار وسطش سوراخ داره ....سارا ، کو ببینم واااای خاک برسرم ....مهشید، واای راست میگه سارا خاک تو سرت نگاه نکردی ... عیب نداره تو که زن داری چشمت سیره و خندید و پاهاشو جم کرد سارا رفت تو اتاق تا یه شلوار دیگه اوکیکنه ..منم با شوخی به مهشید ، سیر که هست اما خب ....مهشید خندید عوضی زن داری و چشمت به منم هست ... خب چیکار کنم تقصیر خودته نباید اینقدر دوست داشتنی و مهربون میبودی،...اگه سارا بفهمه چشم شوهرش روی منه کلتو میبره....اون که از خداشه بهترین دوستش بشه هووش....سجاد داری شوخی میکنی یا جدی جدی روی من حس داری سارا هم میدونه....شوخی نگفتم واقعا بهت حس دارم و سارا هم تا فهمید استقبال کرد فقط نمیدونست چطوری بگه که خود سارا از اتاق اومد بیرون ،مهشید ،سارا سجاد چی میگه میگه روی من حس داره و تو هم موافقی ،سارا، آره خب چه عیبی داره دوستم که بهش اعتماد دارم بشه شریکم ،سارا میفهمی چی میگی من شوهر دارم ،،خب شوهرت تو هم میشه شوهر سارا عیبی نداره،پس شما دوتا زوج ضرب هستید،سارا ، چی هست ،یعنی مهشید زن من تو زن مهدی ،آهان بد مگه،،،خب اگه میدونستم شمادوتا هم اهلش هستید دنبال غریبه مهدی نمیگشتیم،،،،((( مهشید و مهدی هم فانتزی ضرب را داشتند و بعد ها تعریف کردن ما را تو سک س هاشون مجسم میکند))))خب مهشید جان تو هم موافقی ،آره ولی باید مهدی هم باشه .،،باشه اگه اون پایه هست امشب انجامش بدیم ،مهشید مهدی تماس گرفت و ماجرا را تعریف کردو مهدی هم موافقت کرد و شب اومد خونه ما بعد از پذیرایی بدون مقدمه رفتیم سراغ زن های هم و یه سک س ضرب فوق العاده داشتیم ((خلاصه کردم چون زیاد شد))) یکسال باهم هستیم تو سک س ضرب

زن من ۳ ماهه بارداره و زن مهدی ۲ ماهه البته مشخص نیست بچه ما مال ماست یا مال مهدی و مهشید و بلاعکسش چند ماه دیگه گندش در میاد..

داستان واقعیه و اسم ها مستعار

زندگی یعنی لذت بردن از داشته ها نه محدود کردن
نوشته: سجاد و مهدی سارا و مهشید
3.7K views21:58
باز کردن / نظر دهید
2021-10-10 00:58:02 خیانت شیرینی که به سک س ضربدری تبدیل شد
خیانت ضربدری
سلام اسمم سجاد ۳۰ ساله از تهران متاهل زنم سارا ۲۶ سالشه چشم رنگی و اندام ورزشی وزن ۶۰ قد ۱۷۰ سفید ۸ ساله ازدواج کردیم،زنم و من خیلی *حشری* و :خشن: تو سک س ،از آنجایی که من آدم تنوع طلبی بودم و همیشه دنبال کوس زن های دوستام یا دوستای سارا میخواستم کاری کنم که زنم هم مثل من چشمش دنبال ک یر دیگران باشه تا راحت با هم دیگه توی سک س پارتی ها باشیم و لذت کامل ببریم ،هر کاری کردم سارا هیچ جوره پایه نبود که نبود تا یه روز دیدم یه مدتیه دوستم فرزاد که مجرده و از بچگی باهم بودیم رفت و آمدش به خونمون زیاد شده البته تا من بودم اون هم بود بعد من میرفتم سرکار اونم میرفت،به رفتاراش شک کردم رفتم دستگاه خبرنگاری ضبط صدا گرفتم و چند روزی تو اتاق خواب جاسازی میکردم و شبا که سارا خواب بود با هندزفری گوش میدادم اتفاقات روز را، روز ۸ بود که شنیدم صدای زنگ خونه اومد و سارا در را باز کرد صدای گفتگو میامد اما واضح نبود بعد از ۱ ساعت دیدم صدا نزدیک تر شد وای خدای من صدای فرزاد بود که از هیکل سارا تعریف میکرد و سارا قربون صدقه کیر فرزاد،واقعا لخت بودند صدای افتادن سارا روی تخت اومد و بعد ملچ ملچ کردن و خوردن کیر فرزاد و بعد صدای ک وس دادنش،خیلی اعصابم به هم ریخت زنم که جانماز آب میکشید حالا دور از چشم من جندگی میکرد تصمیم گرفتم اول از صدا بکاپ بگیرم که اگه سارا گوش داد و خواست پاک کنه صدای دومی داشته باشم ،صبح روز بعد به صاحب کارم اس دادم مریض شدم امروز را بهم مرخصی بده و نرفتم سرکار ساعت ۱۰ بود سارا بیدار شد دید من خونه ام و روی مبل لخت نشستم با لبخند اومد جلو گفت چرا نرفتی سرکار چرا لختی ؟گفتم مرخصی گرفتم و حالم خرابه کوستو میخوام ،خندید و شورت و سوتینشو درآورد و اومد جلوی ک یرم و شروع کرد به خوردن چشامو بستم و فرزاد رو تصور کردم که چطوری لذت میبرده حس بیغیرتیم زد بالا خیلی لذت بخش بود این حس گفتم پاشو برو تو تخت میخوام جوری بکنمت که جیغ بزنی ، سارا رفت رو تخت منم رفتم کمر بند و دو تا ومانتوهای سارا برداشتم و چشم بند را اوردم رو تخت سارا خندید و گفت میخوای مثل فیلم ها منو ببندی گفتم امروز میخوام بدون مرز سک س کنیم و از فانتزی هامون تو سک س حرف بزنیم سارا هم مخالفتی نکرد دست و پاها را با فاصله محکم بستم تا نتونه حرکت گنه چشماشم با چشم بند بستم سارا هی میخندید منم شروع کردم به حرفای سک سی زدن و تعریف و تمجید از ک وس و ک ون و :ممه: هاش و با ک وسش بازی کردن تا خوب تو حس برود و خیس بشه ،دیگه آماده بود با کمر بند آروم شروع کردم به ک وسش زدن سارا دیگه تو حال خودش نبود فحش میداد تا ک یرمو بکنم تو ک وسش اما بازم به کارم ادامه دادم تا سارا به اشتباه گفت فردا کون بکن منو دیگه،یه دفعه دهنشو بست و از حالتش مشخص بود که چه گوه خورده منم ریلکس بهش گفتم سارا بگو عیب نداره فانتزیته راحت باش قرار شد بدون مرز باشیم،تو بگو منم میگم با کدوم دوسنات دوس دارم سک س کنم ،سجاد واقعا عیب نداره ،نه عشقم راحت باش هر چقدر با لذت تعریف کنی زود تر به ک یرم میرسی،سارا شروع کرد به گفتن و قربون رفتن ک یر دوستم فرزاد و .....خیلی شهوت بالا زده بوددیگه نمیتونستم جلو خودمو بگیرم و ک یرمو کردم تو ک وس سارا ،سارا هم هی میگفت فردا چه ک یری داری منو جر بده و منم داشتم میکردمش احساس کردم سارا داره میلرزه کنار گوشش با نفس نفس زدن هام تو اوج شهوت جفتمون ..سارا دپ داری ک یر فرزاد بر تو کوست و تو برام جندگری کنی و منم لذت ببرم از دادن،،سارا که دیگه روانی شده بود آره کثافت بی غیرت ک ونی من ک یر فرزاد رو میخوام من جنده ام تو لیاقتت زن جند:ه داشتن پس منو محکم تر بکن آشغال عوضی ... سرعتمو زیاد کردم دیگه صدای آه و ناله سارا شده بود جیغ زدن و دست و پا زدن ارضا شد ومن پشت سرش ارضا شدم و افتادم روی سارا یه مدتی گذشت سارا گفت نمیخوای منو باز کنی ....گفتم نه زوده سوپرایز برات دارم گفت چی بازم میخوای بکنی منو ، نه به اونجا هم میرسه در همون حالت بسته هندزفری رو گذاشتم تو گوشش و صدای جنده بودنشو را براش پخش کردم ،وقتی فهمید من میدونم شروع کرد به گریه کردن و توضیح دادن ک یرم بازم راست شده بود رگ بیغیرتیش بالا زده بود ک یرمو دوباره کردم تو ک وس سارا ،سارا خودشو جمع کرد و منم به کارم ادامه دادم با دستم دهنش بستم داشت خون گریه میکرد و منم تلمبه میزدم ... جند:ه خانوم دوراز چشم من ک وس میدی ،جلوی من جا نماز آب میکشی و با بهترین دوستم سک س میکنی آشغال حیوون عوضی از کی تا حالا جند:ه بودی من نمیدونستم ...دوس داری جندگری رو آره ... دستم برداشتم ببینم چی میگه ...به خدا نه... فرزاد گولم زد....
3.5K views21:58
باز کردن / نظر دهید
2021-10-10 00:57:57 ه شلوارمو دادم پایین همونقدر اینقدر شرتو شلوارم تنگ بود ک یر

م یه حالت کبودی پیدا کرده بود گفت بیشتر بده منم ک انگار دنیارو بهم دادن یه ذره دیگ دادم پایین گفت نگاه کن چیکارش کرده بس خاروندیش زخم شده گفتم میبینم میسوزه(حالا یعنی نمیدونستم زخم شده)گفتم خوب حالا چیکارش کنم خانوم دکتر گفت برو کرم بیار گفتم کدومو گفت اونک عکس الورا روشه سریع پریدم تو اتاق میدونستم ک الان خودش برام کرم میزنه با ناخن از عمدی روی دسته ک یرمو محکم خاروندم تا زخم بشه زود کرمو بردم تا شک نکنه همچنان ک یرم شق بود دیگ خیلی داشت اذیتم میکرد گفت کرمو بده گفتم ن نمیخواد خودم میزنم گفت لوس نشو دیگ کرمو دادم سر گرمو باز کرد یه ذره کرم زد رو دستش گفت شلوارتو تا زانو بده پایین من تعجب کردم مکث کردم دوباره گفت مک کری میگم شلوارتو بده پایین کار دارم میخوام غذا درست کنم منم دیگ ایندفعه دست دست نکردم شلوارمو دادم پایین

ک یرم یهویی پرید بیرون یه ذره کمتر از حد معمولیش بود چون شرتم تنگ بود قشنگ اونجور ک میباید ش ق میشد ش ق نشده بود ولی کلفتیش بیشتر شده بود دیدم مادرم دست به کار نمیشه گفتم پس زود باش مگ نمیخوای غذا درست کنی مادرمم دیگ میخواست من شک نکنم کرمو زد روی زخمی ک بالای ک یرم بود با یه دست ک یرمو گرفته بود داده بود پایین با یه دستم داشت کرم میزد روی زخمم روی زخم اولیم ک کرم زد رسید به اون زخمه ک از عمده انداخته بودم رو دسته ک یرم اولاش با اکراه کرمو میمالید بعد دیگ براش ادی شده بود خیلی حال میداد دیگ بی اختیار چشمامو بستم تو اسمونا بودم سرم بالا بود چشمامم بسته مامانم یه ذره تندترش کرد دیگ روی ک یرمو نمیمالید اومده بود نزدیک سرش بدنم یجوری میشد نه ک ابم بیاد ن من یه ذره ریز انضالم دیر ابم میاد سرمو دادم پایین دیدم مامانم داره با دست چپش پستونشو میماله نمیدونید چ حالی میداد نقشم گرفته بود یواش دستمو بردم سمت سرش سرشو اورم سمت ک یرم ک برام ساک بزنه تقلا کرد ک یرم کرم کرمی شده بود سریع مثل فشنگ پریدم ک یرمو با صابون شستم تمیزش کردم دوباره برگشتم مادرم تابو سوتینشو در اورده بود عجب پستونایی بود انصافا

داشت پستوناشو میمالید رفتم بالاسرش وایسادم دیگ ایندفعه خودش اومد ک بخوره نمیشه بگی خیلی خوب ساک میزد اما انصافا خیلی حال میداد بیشتر سرشو میخورد ک یرمو از دهنش کشیدم بیرون رفتم سمت پستوناش شروع کردم خوردن تو اسمونا بود خیلی حساسیت نشون میداد رو پستوناش از رو ساپورت دستمو بردم سمت ک سش هم پستونشو میخوردم هم ک سشو میمالیدم با یه دست دیگمم پستون سمت چپشو میمالیدم دیگ نمیتونس مقاومت نشون بده یه لرزه کوچیکی به بدنش افتادو ارضا شد من همیشه دوست دارم اول طرف مقابلم ارض ا شه بعد خودم ساپورتشو دادم پایین ک یرم داشت میخوابید کم کم عجب کسی بود(حرومت بابا)پشماشم تازه داشت میومد بالا افتادم به جون ک سش شروع کردم خوردن یه ذره ک خوردم دادم دوباره برام س اک بزنه ک یرم دیگ مثل همیشه شق بود 17سانتو کلففت سرشو گزاشتم دم ک سش کم کم کردم داخل یه اهی گفت که ابم میخواست با گفتن همون اهش بیاد تو حالت هفتی بودیم کم کم سرعت تلمبه زدنمو بیشتر کردم کسش تنگ نبود اما گشادم نبود دیگ داشت ابم کم کم میومد دیگ ازش نپرسیدم کجا بریزم درش اوردم ریختم رو شکمش خیلی حال داد بهم اونروز نمیدونم باز ارض ا شد یا نه ولی بیحال بود خودمم دیگ نا نداشتم رو ک یرم داشت میسوخت ولی به یه ک س کردن ک میرزید یه ماه پیش تاحالا 3بار کردمش یبارشو ک همین پریروز بود از ک ون کردمش بعد اولین ماجرا ک یرم تا یه هفته تا بهش ور نمیرفتم ش ق نمیشد
پایان
3.6K views21:57
باز کردن / نظر دهید