Get Mystery Box with random crypto!

داستانکده آزادی

لوگوی کانال تلگرام dastanazadi — داستانکده آزادی د
آدرس کانال: @dastanazadi
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 131.28K

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2021-11-05 01:32:45 معَرفے زَن مُجَرد و بیوه جَهَت رابطه حُضوری
3.1K views22:32
باز کردن / نظر دهید
2021-11-05 01:32:25 فقط سوپرای وطنی Vip
@Realityanbar
@Realityanbar
3.0K views22:32
باز کردن / نظر دهید
2021-11-05 01:32:16 و تو کس مامانم جاداد مامانم یه جیغ بلند کشید گفت آخ علی جون بکن

دیشب سیر نشدم کس و کون من کیرتو میخواد و آه واوه کمی که از کس کرد مامانم درخواست گاییدن کونشو کرد من نمیدونم کیر بزرگ پدر چطوری تو سوراخ کون مامانم فرو میره مامانم با دستاش کونش باز کرد بابام کمی ژل به سوراخو سر کیرش مالید کیرشو آروم آروم فرو کرد سوراخ تنگ کون مامانم انگار کیر بابامو داره میمکه تو خودش صدای مامانم کل خونه رو برداشته بود باور کردنی نبود بابام همه کیرشو تا خایه تو کون مامانم فرو کرد مامانم از شدت لذت جیغ میکشید میخوامش همه شو میخوام تخامتم فرو کن خایه های بابام کامل چسبیده به کون گنده مامان بعدش تلمبه تو کون مامانم شروع شد تازه صدای مامانم بلند شد فکر کنم کل همسایه ها داشتند صدای مامانمو میشنیدند با یه دست کسشو میمالید از طرفی هم گیر گنده بابام تا آخر فرو میرفت طوری خایه میخور به کس تقریبا صورتی رنگ مامانم بابام مامانمو بلند کرد گفت دستتو بذار رو دیوار کونتو تا جایی که میتونی بده عقب تازه من متوجه بزرگی کون مامانم شدم پستون سمت چپشم معلوم بود که با تلمبه شدید بابام تو کون مامانم تکون میخوردند تا اینجا که نگاه کردم دیگه خسته شدم تقریبا چیزایی که میخواستم ببینمو دیده بودم کوله مو برداشتم آروم از خونه زدم بیرون حدود دو ساعت دیگه برگشتم خونه مامانم حموم بود بابام معلوم بود از حموم اومده!
فقط همین یه بارو نگاه کردم و دیگه هیچوقت دنبالش نبودم که بخوام دوباره ببینم واسه من که حال آنچنانی که شاید تو تصور بعضی از دوستان باشه نداشت!

#پایان

@dastanazadi
3.1K views22:32
باز کردن / نظر دهید
2021-11-05 01:32:08 بابا_و_مامان

1398/5/9

اسم من امیر29 از تهران این اولین باره دارم یه خاطره سکسی تعریف میکنم خیلی دوست دارم داستانم چاپ بشه!داستانم درباره سکس بابا و مامانمه دروغم نمیگم چون اصلا چیز خاصی نیست و تو همه خونه ها اتفاق میفته که خیلیا هم میبینند یا صداشونو بشنوند! یه بارم بیشتر واسم اتفاق نیفتاده که واسم خیلی جالب بود البته صداشونو حین سکس زیاد شنیدم که شاید بهشون اشاره هم کردم!آدما تو سکس کلی فرقشونه با حالت عادی که بعضی موقعها این فرق واقعا تعجب برانگیزه مخصوصا در مورد خانوما حداقل درباره مامان من که اینطور بود!
بابای من کارمند جهاد کشاورزیه و مامانم خونه داره ما یه خونواده 5 نفره هستیم که وضع مالیمون بد نیست هم بابا هم مامان آدمای خوش استیل و خوش قیافه ای هستند مخصوصا 10 سال پیش که این اتفاق افتاد!
اتاق بابا مامانم پنجره ای نداره که به اتاق دید داشته باشه ولی بعضی شبا شده که من خواستم برم دستشویی یا آب بخورم صداشونو از تو اتاق میشنیدم که در حال صفا کردن بودند البته صدای خانوما خیلی بیشتر از آقایون میاد!
مامان من قدش حدودا 165 وزنشم تقریبا 70 بود شکم تقریبا نداشت به جاش کون برآمده ای داشت بابامم 185 و وزن 80 که بابام کیر بزرگی داره که من چند باری دیدم مخصوصا که بچه بودم یه کیر حداقل 19 سانتی و کلفت که مامانم با کون برجسته و خوش فرمش تونسته جوابگوی کیر بابام باشه!
مامان من در حالت عادی یه خانم زیبا و نجیب و خوش برخورده ولی موقع سکس اصلا آدم باورش نمیشه که این همون زنه!خلاصه کلام فکر نکنم کمتر زنی مثل مامان من حشرش بالا باشه ناخواسته صداش توسکس میره بالا به خاطر همین تو خونه ما کسی نیست که حداقل چندین بار صدای مامانمو حین سکس نشنیده باشه کافیه شبی که بابام داره مامانمو میکنه از اتاق خودت بیای بیرون تا کامل حرفای مامانمو بفهمی و از صداها و چیزی که دیدم فهمیدم مامانم عاشق کون دادنه!و کونشم واقعا ساخته شده واسه گاییدن!یه شب که صدای مامانم میومد با صدای بلند و حشری از بابام درخواست میکرد که از کون بکندش که بابامم با صدای آرومتری که باید دقت میکردی تا بفهمی میگفت باشه عزیزم حتما کون خوشگلتو میگام فقط کمی آرومتر باش بچه ها صداتو نشوند!در ضمن من دو خواهر کوچکتر از خودم دارم که مطمئنم اوناهم صداهای مامانمو کم نشنیدن!
ظاهر مامانم تو خونه کاملا معمولیه اینکه فکر کنید بد لباس بپوشه پستان یا ران و کس و کونش معلوم باشه اصلا اینطوری نیست گفتم مامان من توسکس کاملا یه نفر دیگه میشه که مشکلی هم نیست نوش جونش من فقط میترسم خواهرام تحت تاثیر قرار بگیرند اینم بگم یکی از خواهرای من برخلاف مامانمو اون یکی خواهرم تو خونه خیلی خیلی آزاد لباس میپوشه که پستونشو میشه دید چند باری هم شده کسشو دیدم البته من ذره ای به خونواده خودم نظر ندارم!
یه روز جمعه من با گروه رفتم واسه کوهنوردی ولی متاسفانه تقریبا اوایل راه بودیم که پای یکی از بچه ها پیچ خورد و دیگه قادر به ادامه راه نبود من داوطلب شدم که باهاش برگردم به شهر رفیقمو رسوندم خونه شون خودمم اومدم طرف خونه حدودای 11 یا 11.5 رسیدم خونه وارد خونه شدم اومدم برم اتاقم که صدای بابا و مامانمو از تو اتاقم شنیدم که در حال سکس بودند اتاق منم یه پنجره رو به بالکن داره هوس کردم که سکسشونو تماشا کنم آروم رفتم تو بالکن رسیدم پشت پنجره اتاقم از شانس خوب من هم پنجره باز بود که صداشون کامل شنیده میشد هم پرده کشیده شده البته نه تا آخر طوری که میشد فضای اتاقو از گوشه پرده کامل دید!احتمالا به خاطر پنجره اتاق اومده بودند تو اتاق من یا دلیل دیگه ای داشت که من نمیدونم!
اتاقو که نگاه کردم دیدم مامانم دمر رو تشکی که کف اتاق انداخته بودن دراز کشیده و کونشم داده بالا بابامم کیر گندشو کرده تو کوس مامانم پوزیشنشون طوری بود که من کاملا پشتشون بودم و از گوشه کنار رفته پنجره به همه چی کامل دید داشتم.اولین بارم بود که مامانمو بدون لباس میدیدم کسشو تقریبا همه شو میدیدم ولی سوراخ کونش معلوم نبود چون بابام مانع دید بود پستان سمت راستشم تا حدودی معلوم بود!
مامانم بلند بلند آه میکشید علی منو بکن کیرتو فرو کن تو سوراخام علی من کیر میخوام منو بکن بابامم با ضربات مقطعی و تقریبا محکم کیرشو تو کس مامان فرو میکرد خیلی زود تغییر حالت دادند بابام از مامانم خواست که قمبل کنه سرشو بذاره رو زمین کونشو کامل بده بالا اینجا بود من تونستم کس و کون و سوراخ کون مامانمو کامل ببینم فقط میتونم بگم محشر محشر وحشر بودند این صحنه با این که من هیچ وقت به مادرم نظر نداشتم حتی وقتی صدای دادنشومیشنیدم اصلا برام مهم نبود ولی این کون سفید تقریبا بزرگ با یه سوراخ روشن که اصلا بهش نمیخورد گشاد باشه با یه کس فوق العاده تمیز و سکسی ناخواسته کیرمو بلند کرد بابام کیرشو گذاشت رو سوراخ کس و با یه فشار نصف بیشترش
2.3K views22:32
باز کردن / نظر دهید
2021-11-05 01:32:01 ن شوهر داره بع
د يک مدت ازم قول گرفت اگه دوستيموبا سوگل ( سوگل دوست دختره شهرام بود که مامان شهرام اصلاً ازش خوشش نميامد ) بهم بزنم منم سعي ميکنم اونو با تو هم دوست کنم شهرام گفت خودمم فکر نميکردم مامانم بتونه انو براي من جورش کنه همين طوري که صحبت ميکرديم من وارد يک سايت سکسي ايراني شديم و يک داستان سکسي ضربدري که يک زن و شوهر با يک مرد غريبه دوست ميشن و 3نفري با هم سکس ميکنن رو خونديم بعد من رو به شهرام کردم و گفتم عجب مرداي بي غيرتي پيدا ميشن ( ميخواستم ببينم نظر شهرام در اين مورد چيه ) شهرام گفت : هر کسي يه جور حال ميکنه بعد به شهرام گفتم تو دوست داري يک زنو جلو شوهرش بکني ؟ خنديد و گفت : آره حال ميکنم ولي بيشتر از اون خيلي دوست دارم يک زنو جلوي برادرش بکنم بعد خنديدم گفتم راست ميگي ؟ گفت آره اگه يک برادر با خواهر سراغ داري براي منم بيار گفتم آره سراغ دارم گفت جدي ميگي ؟ گفتم آره ولي خواهره خبر نداره تو هم ميشناسي شهرام گفت جدي ؟ اون کيه ؟ گفتم من هميجوري که نگام ميکردگفتم : البته فقط تو شهرام - گفت شوخي ميکني ؟ با جديت گفتم نه گفت يعني اگه من يک روز بکنمش و تو بفهمي ناراحت نميشي ؟گفتم : نه. شهرام گفت : راستشو بخواي ديروز که خواهرت اومد خونه ما من کردمش و من خونه بودم منم خنديديم و گفتم پس حالا که مامانت نيست بلند شو زنگ بزن بگو خواهرم بياد منم پشت پرده ديد ميزنم شهرام بلند شد و تلفن کرد و به خواهرم گفت:گفت کيرم بد جوري واست راست کرده منتظرتم چند دقيقه بعد خواهرم اومد و به همراه شهرام وارد اتاق شدن اول همديگرو لخت کردن بعد شهرام حسابي از جلو و عقب خواهرمو کرد از اخر هم شهرام آبشو ريخت رو سينه هاي خواهرم بعد از اون خواهرم بدونه اينکه آب مني رو از رو سينش پاک کنه لباساشو پوشيد و رفت

#پایان
@dastanazadi
2.2K views22:32
باز کردن / نظر دهید
2021-11-05 01:31:53 1398/5/9

من يک خواهر دارم که در حال حاضر 33 سالشه واسمش شهين است يک دختر12ساله هم داره بنام الناز اين خواهره بنده يک زن چادري هست که بعضي وقتها اگه وقت ميکرد منو نصيحت ميکرد .يک روز که اتفاقي فهميد من دوست دختر دارم خيلي ناراحت شد و کلي نصيتم کرد که اينکارا خوب نيست و.....تابستان گذشته شوهر خواهرم براي يک سفر کاري رفت کانادا و تا 6 ماه هم بر نميگشت .ضمنا اينو هم بگم که در آپاتمان کناري خواهرم يک زن مينسال حدود45سال که اسمش منيژه بود و شوهرش 3 سالي ميشد فوت کرده با پسرش به نا م شهرام که24داشت( که خوشتيپ وخوشگل بود) زندگي ميکرد که با توجه به رفت و امد زيادي که من به خانه خواهرم داشتم با شهرام دوست شدم.منو شهرام انقدر صميمي بوديم که از همه چيزه زندگي هم خبر داشتيم بعد يک هفته که شوهر خواهرم به کانادا رفت يک روز عصر رفتم خونشون ديدم خواهرم يک بلوز و دامن چسب بدن پوشيده و جلوي آينه موهاي فر زده شوژل ميزنه و يک مانتوي سفيد اندامي که کاملا چسب بدنش بود و انداموشوميزد بيرون ؛ پوشيد و به من گفت :اين مانتو رو تازه خريدم بهم مياد منم گفتم آره ولي تو که از اين مانتوهاي تنگ نميپوشيدي گفت زير چادر معلوم نميشه بعد چادرشو سرش کرد و رو به من کرد وگفت اين منيژه خانم يکمي کسالت داره و پسرش هم نيست من ميرم يک سري ازش بزنم. الناز هر چي خواهش کرد تا اونم بره خواهرم قبول نکرد و گفت نه منيژه خانم مريضه و ميخواد استراحت کنه. به منم گفت من تا يک ساعت ديگه ميام ورفت حدود نيم ساعت بعد تلفن زنگ زد گوشي رو که برداشتم ديدم شوهر خواهرم از کانادااست سريع رفتم تا خواهرمو از خونه منيژه خانم صدا کنم وقتي در زدم منيژه خانم درو باز کرد؛ هم منو ديد بد جوري هول کرد؛ گفتم به خواهرم بگيد تلفن از کانادا واگه ميشه بگيد شهرام بيا دم در کارش دارم گفت: که شهرام نيست و رفته خونه عموش و تا فردا نمياد الان خواهرتو صدا ميزنم و فورا درو بست چيزي که برام جالب بود اين بود که من اصلا کسالتي در وجود منيژه خانم نديدم بعد که خواهرم اومد که جواب تلفن رو بده وقتي رويه مبل نشست ناگهان ديدم يکي از دکمه هاي مانتوي خواهرم بازه و کمي از لختيه بدن خواهرم معلوم با خودم گفتم اينکه موقعي که رفت لباس تنش بود حالا چراهيچ لباسي زيره مانتو برش نيست؟! بعد از اينکه تلفنش تموم شد دوباره به خونه منيژه خانم رفت و من بدجوري به اون شک کردم با خودم گفتم نکنه خواهرم با منيژه هم جنس بازي ميکنن اما باز گفتم نه اون اصلا اهل اين حرفا نيست.
بعد از حدوا 25 دقيقه يکي در اپارتمانو زد من رفتم درو باز کردم ديدم خواهرمه؛ وقتي ميخواست بياد تو چنان بوي مني(آب کمر)خورد تو صورتم که يک لحظه سرم گيج رفت بعد گفت من ميرم دوش بگيرم بعد از حمام اومد الناز گفت بايد برام ديکته بگي منم از فرصت استفاده کردم و بهانه دستشويي رفتم سراغ رخت چرکاشون و ديدم همون لباسي که ساعتي پيش تنش بود الان تو لباساي کثف است وقتي بو کردم ديدم بو مني ميده و قسمت جلوي لباس خيس است وقتي دست زدم درست معلوم بود که با ابه مني خيس شده چون کاملا لزج بود و بوي آب مني ميده.
بلا فاصله بيرون امدم و به خواهرم گفتم من ميرم بيرون زود ميام.رفتم بيرون و از تلفن عمومي خونه منيژه خانم زنگ زدم ديدم شهرام تلفن رو برداشت ديگه مطمئن شدم منيژه خانم به من دروغ گفته و شهرام خونه عموش نيست با خودم گفتم يعني شهرام با خواهرم سکس داشته و مامانش هم خبر داره از خواهرم يک همچين کاري بعيد بود ازاون لحظه به بعد يک احساس ديگه به خواهرم پيدا کردم وياد حرف شهرام افتادم که يک بار به من گفت: من عاشق سکس با يک زن سفيد و خوشگل که بدن خوش اندام ودست و پاش گوشتي باشه وقتي خوب فکر کردم ديدم خواهر من همون مشخصاتي رو داره که شهرام برام تعريف کرده بود.
وقتي به خونه خواهرم برگشتم اينبار يه جوره ديگه نگاش کردم واي عجب بدني داشت مثل هلو؛هم خوش اندام بود هم دست و پاش گوشتي بود وقتي نگاه به کونش کرد م يک لحظه کيرم بلند شد عجب کوني داشت شب موقع خواب به سکس شهرام با خواهرم فکر کردم و يک دست جلق جانانه به ياد سکس اونا زدم ! روز بعد به شهرام زنگ زدم و شهرام گفت بيا پيش من کسي خونمون نيست مامانم رفته خونه خالم و تا شب نمياد و منم سريع رفتم خونشون بعد با هم نشستيم پشت کامپيوتر و رفتيم تو اينترنت من گفتم بريم تو سايت سکسي؛ شهرام خنديد و گفت چيه تو کفي؟ کفتم آره بد جوري گفت: اتفاقا من ديروز روي يک خانم بودم مثل هلو؛ جات خيلي خالي بود عجب حالي کردم منم گفتم کس جديد گير آوردي بيارش منم بکنمش پولش هرچي بشه ميدم شهرام گفت نه خره کس نيست شوهر داره جز منم به کسي نميده گفتم چه جوري دوست شدي گفت دوست مامانمه؛ گفتم مامانت خبر داره گفت: به کسي چيزي نگي مامانم برام جورش کرد گفت : وقتي به مامانم گفتم عجب دوستي داري اولش دعوام کرد گفت او
2.2K views22:31
باز کردن / نظر دهید
2021-11-05 01:31:41 س.کص با زن دوستم

1398/5/5
سلام
اسمم امیره و 28سال دارم و مجردم و دانشجوی رشته کامپیوتر یه دوستی داشتم که اسمش محسن بود و خیلی وقت بود باهاش دوست بودم و خیلی باهم صمیمی بودیم .گذشت وگذشت تا یه روز اومد و گفت میخوام برم خواستگاری معصومه که اونموقع 20سال داشت و منم خیلی دوسش داشتم و همیشه دوس داشتم هروقت خواستم ازدواج کنم فقط اونو بگیرم که این اتفاق افتاد و من نتونستم از علاقه قلبی خودم به محسن چیزی بگم و اونا نامزد کردن باهم وتقریبا یک سال و نیم بعد نامزدیشون باهم عروسی کردن که تو این مدت معصومه چون ریز اندام بود و واقعا بدن خوشگلی داشت خیلی هم خوشگلتر و جا افتاده تر شده بود که روز به روز حسرت منو بیشتر میکرد که چرا همچین جواهری رو از دست دادم تا اینکه رفت و امد من به خونشون زیاد شده بود و اونم با این که تک دختر بود و مومن کم کم باهام راحت شده بود وحتی شماره های هم رو داشتیم تا اینکه گذشت و بعد دوسال از طریق لاین و دنیای مجازی رابطمون بیشتر شد و در حد لایک کردن وپیام فرستادن برای هم رابطه داشتیم و کم کم شروع کردیم باهم صحبت کردن تا اینکه یه شب بعد کلی چت کردن دلو زدم به دریا و از علاقه شدیدم بهش گفتم و با اینکه خیلی سختش بود و باورش براش سخت اونم شروع کرد به درد دل و گفتن احساساتش که اینکار تقریبا دو سه ماهی طول کشید تا کم کم بعضی شبا چت نیمه س..ککصی باهم میکردیم و مثلا موقع خواب میگفتم بیا بغلم بخواب و یا میبوسمت از لبات و اینجور چیزا و اونم جواب میداد و چندین و چندباری هم باهاش قرار گذاشتم جلوی درشون و میرفتم وفقط دستشو میگرفتم و صحبت میکردیم باهم تا اینکه یه شب حششرر دوتامونم زد بالا و یه چت س.ککسصی خیلی طولانی باهم کردیم که اخرشم دوتامون ارضاء شدیم اینم بگم شوهرش یا دوستم خوابش خیلی سنگین بود و خیلی زود میخوابید وصبح زود میرفت سرکار وغروب برمیگشت داشتم میگفتم بعد چت س.ککصی اون شبمون رومون تو روی هم باز شده بود و واقعا با عشق و علاقه قلبی باهم چت میکردیم یا پشت گوشی صحبت میکردیم .یادم میاد بار اولی که رو تخت کنارهم خوابیدبم وقتی کشیدمش رو خودم و ککی.یرمو اروم در اوردم و و شلوارشو به سختی تا زیر باسنش دادم پایین وکیک.یرمو گذاشتم لای پاش یه اه خیلی عمیقی کشید و نزاشت بیشتر از اون ادامه بدم و پاهاشو قفل کرده بود بهم و ککی.یرمو لای پاش فشار میداد و اجازه نمیداد حتی تتک.ونش بدم که با بغض از هم جدا شدیم که هم غذاب وجدان داشت برای هر دوتامون و هم حسرت یه عشق از دست رفته و کلی گریه کردیم بدون هیچ کار دیگه ای و با اشک از هم جدا شدیم چون واقعا عاشق هم بودبم وهمدیگه رو دوس داشتیم خیلی گذشت تا اینکه دو روز بعدش باز بعد صحبت کردنمون باهم بازم خیلی دوس داشتیم کنار هم باشیم که یادم میاد همون روز ظهر من سرکار بودم که زنگ زد گفت کوجایی دوس دارم ببینمت که منم با عجله رفتم پیشش بدون اینکه اصلا فکر کنم قراره جه اتفاقی بیفته که وقتی رسیدم منو دعوت کرد تو خونه که دیدم با یه شلوار لی مشکی و پیراهن دکمه ای قرمز منتظرمه که وقتی رسیدم و همدیگه رو بغل کردیم فهمیدم تازه از حموم در اومده وهمونجوری تو بغل هم خواست که ببرمش تو اتاق خواب ودر اتاق رو بستیم و تو اتاق تاریک رو تخت دراز کشیدیم و باعشق شروع کردیم به لب گرفتن و کم کم شروع کردیم به لخت شدن وچون من بار اولم بود واقعا خیلی ناشی بودم تا اینکه با زحمت زیاد لخت شدیم وتو بغل هم خوابیدیم که بعد کلی عشق بازی اون دمر خوابید و من خوابیدم روش چون این مدل سس.کککص رو خیلی دوست داشت وعاشق این بود که همیشع زیر بخوابه و من کک.یرمو برای بار اول از پشت گذاشتم تو کس سفید و تمیز و واقعا خیسش که از شدت شهوت هر دوتامون یه اه عمیقی کشیدبم و ومن ازپشت شروع کردم به کوبیدن و کردنش تا اینکه خسته شدیم و به بغل خوابیدیم و چون جثه اش خیلی ریز و کوچیک و ناز بود راحت تو بغلم جا گرفت وکک.یرمو از پشت گذاشتم تو کسسش و شاید باور نکنید که از یه طرف استرس و از یه طرف عشق وعلاقه به اینکه از هم جدا نشیم باعث شد تقریبا یک ساعت تمام تلمبه بزنم تو کسسش و با سینه هاش بازی کنم تا ارضاءشدم وچون تازه پریودش تموم شده بود و احتمال حاملگی نداشت البته این من نمیدونستم واون بهم گفت ومنم با تمام فشار ابمو تو کسش خالی کردم و نیم ساعتی همونطور که ک.ییرن تو کسسشش بود کنار هم خوابیدیم و بعد از بیدار شدن از هم جدا شدین و این شد سرآعاز س.کصهای جالب و بینظیری که همیشه باهم انجام میدادیم.

پایان

@dastanazadi
2.5K views22:31
باز کردن / نظر دهید
2021-11-04 00:54:07 ﺯﺍﺩﻩ ﺧﻮﺷﮑﻠﻢ ﺭﻭ ﭼﻮﭼﻮﻟﻢ ﺑﺎﻻ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺯﺑﻮﻧﺸﻮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺗﻮ ﮐﺴﻢ ﻭ ﺗﺮﺷﺤﺎﺕ ﮐﺴﻤﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺣﺸﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺑﺎ ﭼﺸﺎﯾﻪ ﺁﺑﯽ ﻭ ﻧﺎﺯﺵ ﺑﻬﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻗﺮﺑﻮﻧﺶ ﺑﺮﻡ ﻫﺮﭼﯽ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﭘﺎﻫﺎﻣﻮ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﺎﻻ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮐﻮﻧﻤﻮ ﻟﯿﺲ ﺑﺰﻥ ﺯﺑﻮﻧﺸﻮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺗﻮ ﮐﻮﻧﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﻟﺬﺕ ﺟﯿﻎ ﻣﯿﺰﺩﻡ ﺁﻭﺭﺩﻣﺶ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺴﻤﻮ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﺗﻦ ﺗﻦ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺟﯿﻎ ﺯﺩﻡ ﻣﻦ ﮐﺴﺸﻮ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﻭﻧﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﮐﺴﻤﻮ ﯾﻮﻫﻮ ﺟﯿﻐﻢ ﺭﻓﺖ ﻫﻮﺍ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺶ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﺪﻡ ﺑﻌﺪﻡ ﮐﺴﺸﻮ ﻣﺎﻟﯿﺪﻣﻮ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﻟﯿﺲ ﺯﺩﻡ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﺎ ﺩﺭﯾﺎ ﻫﻢ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺻﺐ ﻟﺨﺖ ﺗﻮ ﺑﻐﻞ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯾﻢ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻓﺮﺩﺍﺵ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﻣﻨﻢ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﺗﺮ ﺷﺪﻡ ﺭﺍﺑﻄﻤﻮﻥ ﺻﻤﯿﻤﯽ ﺗﺮ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺗﺮ ﺷﺪﻩ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﻫﺎ ﻣﯿﺎﺩ ﭘﯿﺸﻢ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺷﺐ ﻣﯿﺒﺮﻣﺶ ﺧﻮﻧﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺩﺭﯾﺎ ﻋﺸﻘﻮ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﻋﻮﺿﺶ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ .

نوشته: Mr.Shahvani
@dastanazadi
28.1K views21:54
باز کردن / نظر دهید
2021-11-04 00:53:50 خواهر زاده خوشگلم دریا

1398/5/5

ﻋﺼﺮ ﺑﻮﺩ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﻬﻤﻮﻧﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﻮﻣﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ 6 ﺗﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻃﺒﻖ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﻫﺎ . ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮐﯿﻨﮓ ﻣﻬﺮﺁﺑﺎﺩ ﺳﻮﯾﯿﭽﻮ ﺯﺩﻣﻮ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺟﻮﺍﺑﺸﻮ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻟﻮﻭﻭﻭ ﺳﻼﺍﺍﻡ ﺧﺎﺍﺍﺍﻧﻮﻭﻭﻡ ﺩﺭﯾﺎ : ﺳﻼﻡ ﺧﺎﻟﻪ ﺟﻮﻥ ﺧﻮﺑﯽ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ
ﺳﻼﻣﺘﯿﺖ ﺧﺎﻟﻪ ﺟﻮﻥ ﺗﻮ ﺧﻮﺑﯽ ﭼﻄﻮﺭﯼ ﺩﺭﯾﺎ : ﺧﻮﺑﻢ ﺧﺎﻟﻪ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺧﯿﻠﯽ
ﻗﺮﺑﻮﻧﺖ ﺑﺮﻡ ﻣﻨﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ ﺧﻮﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ : ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺪﺑﺎﺷﻪ ﻃﺒﻖ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﺷﻤﺎﻝ ﺁﺧﺮﻫﻔﺘﻪ ﺑﺎ ﮊﯾﻨﻮﺱ ﺍﯾﻨﺎ
ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻧﺮﻓﺘﯽ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺧﺎﻟﻪ . ﺩﺭﯾﺎ : ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﺷﻨﺒﻪ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺳﻄﺢ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻤﻮﻧﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺨﻮﻧﻢ
ﺁﻓﺮﯾﻦ ﺧﺎﻟﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺯﺑﺎﻧﺘﻮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯿﺪﯼ ﺩﺭﯾﺎ : ﺁﺭﻩ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺎﻟﻪ ﺟﻮﻧﻢ ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭﻩ ﻭ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻓﻮﻟﻪ ﮐﻤﮑﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺩﯾﮕﻪ ‏( ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ
_ ( ﭘﺲ ﻣﯿﮕﯽ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺳﻤﯿﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺩﺭﯾﺎ : ﺁﺭﻩ ﺧﺎﻟﻪ ﺟﻮﻥ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﮕﻢ ﺑﯿﺎﯼ ﺍﻣﺸﺐ ﭘﯿﺸﻢ ﻫﻢ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﺗﻨﻬﺎﻡ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮔﺮﺍﻣﺮ ﺭﻓﻊ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﮐﻨﯿﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ ﺧﺎﻟﻪ ﺟﻮﻥ ﮐﺠﺎﯾﯽ ﺍﻻﻥ
ﺩﺭﯾﺎ : ﺧﻮﻧﻪ ﻫﺴﺘﻢ
ﮔﻔﺘﻢ ﻭﺍﯾﺴﺎ ﻣﯿﺎﻡ ﺩﻣﺒﺎﻟﺖ ﺗﻮ ﺑﯿﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﭘﺮﻩ ﻫﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮﯾﻢ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﮐﺮﺩﻭ ﺑﻌﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﻣﺒﺎﻟﺶ ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻫﺮﮐﺲ ﺟﺎﯾﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﻃﻔﻠﮑﯽ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﻭﻟﺸﻮﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺸﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﺶ ﻓﮑﺮ ﻗﺮ ﻭ ﻓﺮﺷﻪ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ ‏( ﺑﺎ ﺣﺮﺹ ‏)
ﺧﻼﺻﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻤﺒﻮﺩ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﻣﺎ ﺷﺎﻧﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺑﺎ 18 ﺳﺎﻝ ﺳﻦ ﻻﻏﺮﻩ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﺜﻪ ﺑﺮﻑ ﻣﻮﻫﺎﺷﻢ ﻣﯿﺪﻩ ﺗﻮ ﭼﺸﺶ ﻭ ﭼﺸﺎﯾﻪ ﺁﺑﯽ ﺧﻮﺷﮑﻞ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﯾﻪ ﻗﻠﻮﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺳﺘﺎﯾﻠﺶ ﺗﻮ ﻣﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﯿﻠﻮﺭ ﺳﻮﯾﻔﺖ ﻫﺴﺘﺶ ﻋﺰﯾﺰﻡ . ﺧﻼﺻﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﻭﻧﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺁﺭﯾﺎﺷﻬﺮ ﺑﺮﺵ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻭﯾﻼ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺳﺮﯾﺎﻝ ﺷﻤﯿﻢ ﻋﺸﻘﻮ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﺑﻌﺪ ﺑﺮﺍﺵ ﭘﺎﺳﺘﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻣﻮ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺟﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺗﻮ ﺭﺧﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺎﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺗﻮ ﺣﺮﻓﺎﺵ ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻟﻪ ﺳﻤﯿﻪ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﻨﯽ ﺁﺧﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﮔﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﻤﺘﺮ ﻫﻤﻮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﭘﺲ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺗﻮﯾﻪ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ 29 ﺳﺎﻟﻤﻪ ﻭ ﺗﺮﺷﯿﺪﻡ ﺁﺭﻩ؟ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﺧﺎﻟﻪ ﺟﻮﻥ ﺧﯿﻠﯿﻢ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﮐﺮﺩﮔﯿﻮ ﺧﻮﺵ ﺍﻧﺪﺍﻣﯽ ﻗﻨﺪ ﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﺁﺏ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﺮﺳﯽ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﯾﻮﻫﻮ ﺧﻨﺪﺵ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﺟﺪﯼ ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻟﻪ ﻣﻦ ﯾﻪ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﻪ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﮔﻔﺖ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻧﻤﯿﮕﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﮕﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺼﻒ ﺟﻮﻥ ﺷﺪﻡ ﺑﺎ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻟﻪ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﻦ ﺩﺍﺧﻞ ﻭﺍﮊﻧﻢ ﺍﻧﮕﺸﺘﻤﻮ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩ ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮔﻔﺖ ﻭﺍ ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻟﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﻌﺎﯾﻨﻢ ﮐﻨﯽ ﺗﻮ ﻣﺎﻣﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﭘﺎﺷﻮ ﻟﺒﺎﺳﺘﻮ ﺩﺭﺁﺭ ﺷﻠﻮﺍﺭﺷﻮ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﯾﻪ ﺷﺮﺕ ﺍﺳﺘﺮﺝ ﺯﺭﺩ ﭘﺎﺵ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺎﻟﻪ ﭘﺎﻫﺎﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﮑﺜﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﭘﺎﺷﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭﻭﻭﯾﯿﯿﯿﯽ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯿﺸﺪ ﭼﯽ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﮐﺲ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻣﺜﻪ ﮔﻞ ﺑﻪ ﭼﻮﭼﻮﻝ ﺗﭙﻞ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺑﺎ ﻣﻮﻫﺎﯾﻪ ﺭﯾﺰ ﻃﻼﯾﯽ ﺭﻭ ﮐﺴﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯿﺸﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺼﻮﺭﻡ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻋﻮﺽ ﺷﺪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﻟﻤﺴﺶ ﮐﻨﻢ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﻢ ﺣﺴﻪ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺴﻢ ﺑﻬﺶ ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻋﻮﺽ ﺷﺪ ﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﺭﯾﺎ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻫﺴﺘﺶ ﮐﻪ ﻣﻦ ﭘﻮﺷﮑﻮ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻣﻮ ﮐﻮﻧﺸﻮ ﻣﯿﺸﺴﺘﻢ ﻧﮕﺎﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﺎﻫﺎﺷﻮ ﺑﺎﺯ ﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻭ ﭼﺸﺎﺷﻮ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩ ﻣﻌﺎﯾﻨﺶ ﮐﻨﻢ ﺩﺳﺘﻤﻮ ﺑﺮﺩﻡ ﺳﻤﺘﺶ ﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺭﻭ ﭼﻮﭼﻮﻟﺶ ﺑﻪ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﭼﻮﭼﻮﻟﺶ ﯾﻪ ﭼﻮﭼﻮﻟﻪ ﻧﺮﻡ ﻭ ﺩﺍﻍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﺣﺸﺮﯾﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﯾﻪ ﺣﺲ ﺑﺪﯼ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﻋﻤﺪ ﺗﺤﺮﯾﮑﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﻧﮕﺸﺘﻤﻮ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﮐﺴﺸﻮ ﺑﻪ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﻋﻘﺐ ﺟﻠﻮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﻭﻝ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﯾﺎ ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮔﻔﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺣﻠﻘﻮﯼ ﻫﺴﺘﺶ ﻭ ﭘﺮﺩﺵ ﻋﻘﺐ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻧﺮﻣﺎﻟﻪ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﮐﺮﻣﻢ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﺤﺮﯾﮑﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ 18 ﺳﺎﻟﻪ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﻭﺿﻊ ﻣﺎﻟﯽ ﻧﺴﺒﺘﺎ ﺧﻮﺏ ﯾﻨﯽ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺣﻠﻘﻮﯼ ﭼﯿﻪ ﭘﺲ ﺣﺘﻤﺎ ﻓﯿﻠﻤﺶ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﻟﺶ ﺧﺎﻟﻪ ﺳﻤﯿﻪ ﺟﻮﻧﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺁﺭﻭﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﺷﺪﯼ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻟﺤﻦ ﺳﮑﺴﯽ ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻫﻬﻮﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭﯼ ﮔﻔﺖ ﺁﺭﻩ ﺳﻤﯿﻪ ﺟﻮﻥ ﺍﻧﮕﺸﺘﻤﻮ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﮐﺴﺶ ﻭ ﻟﺒﺎﺷﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﻢ ﮐﺴﺶ ﺧﯿﺲ ﺧﯿﺲ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻟﺒﺎﺵ ﺩﺍﻍ ﺑﻮﺩ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ ﻟﺒﺎﺷﻮ ﺯﺑﻮﻧﺸﻮ ﻣﯿﮏ ﻣﯿﺰﺩﻡ ﻭ ﺯﺑﻮﻧﻤﻮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺶ ﻟﻨﻘﺪ ﻟﺒﺎﺷﻮ ﻣﺤﮑﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ ﺩﺭﺩﺵ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻭ ﻃﻔﻠﯽ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮔﺮﺩﻧﺸﻮ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﺩﻣﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ ﻻﻟﻪ ﮔﻮﺷﺸﻮ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻧﺶ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻣﻮ ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﻭﻡ ﺁﻩ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺳﻤﯿﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺍﺯ ﺭﻭﯾﻪ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﮐﺴﻢ ﻭ ﮐﺴﻤﻮ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﯾﻪ ﻧﺎﺯﺵ ﻣﯿﻤﺎﻟﯿﺪ ﺷﻠﻮﺍﺭﻣﻮ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﮐﺴﻤﻮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺷﺮﺕ ﺳﻔﯿﺪ ﻭ ﻧﺮﻣﻢ ﻣﯿﻤﺎﻟﯿﺪ ﺩﯾﮕﻪ ﻃﺎﻗﺘﻢ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﺩﺳﺘﺎﻣﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺗﻮ ﻣﻮﻫﺎﺵ ﮐﺸﯿﺪﻣﺶ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺻﻮﺭﺗﺸﻮ ﭼﺴﺒﻮﻧﺪﻡ ﺭﻭ ﮐﺴﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺨﻮﻭﺭﺵ ﺷﺮﺗﻤﻮ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﺲ ﮔﻮﺷﺘﯽ ﻭ ﺗﭙﻠﻮ ﻗﺮﻣﺰﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺟﻠﻮﺵ ﺑﻮﯼ ﺳﮑﺴﯽ ﮐﺴﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﮐﺴﻢ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺑﻮﯼ ﺳﮑﺴﯽ ﻣﯿﺪﻩ ﺩﻣﺎﻏﺸﻮ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﮐﺴﻢ ﻋﻤﯿﻖ ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪ ﭼﻨﺘﺎ ﺑﻮﺳﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻟﯿﺴﯿﺪﻥ ﺯﺑﻮﻧﺶ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩ ﺭﻭ ﮐﺴﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺁﺳﻤﻮﻧﺎ ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﻟﺬﺕ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺯﺑﻮﻥ ﺧﯿﺲ ﻭ ﮔﺮﻡ ﺧﻮﺍﻫﺮ
23.2K views21:53
باز کردن / نظر دهید
2021-11-04 00:53:44 حمام خصوصی

1398/5/5

سلام این داستان واقعی است که در شهر مشهد اتفاق افتاده. من 18 سالمه تابستان باتفاق مادرم و خاله برای زیارت عازم مشهد شدیم زمان شلوغی مشهد بود که هتل خوب گیرمان نیامد و مجبور شدیم در یک مسافرخانه اطاق بگیریم پس از جابجا شدن و انجام زیارت بیرون رفتیم و ساعت 3 بعد از ظهر باطاق برگشتیم خواستم دوش بگیرم وضع دوش مسافرخانه خوب نبود من گفتم من میرم بیرون حمام خصوصی پیدا میکنم و دوش میگیرم برمیگردم تو محله ای بودیم که خوشبختانه حمام خصوصی نزدیک بود 
یادم رفت از خودم بگم من یک پسر سفید با 175 سانت قد و 78 کیلو وزن دارم سابقه حمام خصوصی رفتن را یکبار در شهر خودمان که اب گرم نداشتیم داشتم وارد راهرو حمام شدم یک اقایی خیلی بخورد خوبی داشت درخواست نمره کردم و ایشان گفت اخرین نمره خالی است گفت چیزی لازم دارین درخواست صابون کردم پیشنهاد داد اگر دوست دارین کارگر بیاد و ایشان همه جیز همراه داره دوست داشتین کی.سه هم میکشه یخورده فکر کردم چون خسته هم بودم قبول کردم یک لنگ بمن داد که وقتی کارگر میاد ببندید من لخت شدم و وارد حمام شدم و زیر دوش قرار گرفتم زیز دوش بودم که یکی در را زد و گفت کارگر هستم من هم زود لنگ را بستم و ایشان امدند داخل که او هم لنگ بسته بود یک مرد حدودا 40 ساله یک مقدار توپل و از من خواستم که روی سکو برای کیسه کشیدن دراز بکشم خدمتتان عرض کنم که پسر بسیار حشری هستم 
شروع کردن کیسه کشیدن بدن من که وقتی رانهایم را کیسه میکشید دستش بکیرم خورد که سریع راست کردم و از روی لنگ خیس کاملا تابلو بود ضمن اینکه در بدو ورود ایشان با دیدن هیکل لختش حشری شده بودم ولی الان فاز جدیدی را شروع کردم تا ایشن دیدند که راست کردم به بهانه های کیسه کشیدن دستش را بکیرم میزد که حال هم میکردم بعد از اتمام کیسه منطقه جلو بدنم از من خواست که برگردم و دمر بخوابم من برگشتم تا پشت من را کیسه بزند و ماملا با سیخ کرد من ایشان هم کیرش نیم خیز شده بود البته کارگر وقتی من برگشتم لنگش را طوری جمع کرد بالا که کیرش پیدا بود وقتی پشتم را کیسه میکشید دستش روی کونم بود سپس روی رانهایم نشست تا پشت گردنم را کیسه بزند وقتی برای گردنم دراز میشد که کیسه بزند احساس کردم چیزی به لپهای کونم میخوره دیگه لنگ را از روی کون من برداشت که راحت این لمس را انجام دهد وقتی بدفعات گردنم را کیسه میکشید برخورد سر کیرش را روی کونم احساس میکردم و تلاش میکرد طوری میزان بکنه که سر کیرش در سوراخ کونم بچسبه من هم که بدم نمیامد و کونم را یک کم بالا میبردم که کاملا تماس جانانه باشه غافل از اینکه اندازه کیرش را هنوز نمیدونستم به بهانه خارندن کونم دستم را پشت بردم و کیرش را لمس کردم حال قشنگی داشتم چون یکبار با همکلاسیم س.ک.س داشتم که همدیگر را کردیم و کیر ش برم لذت داده بود که دنبال تجربه بهتری بودم وقتی کارگر دید که من هم خوشم میاد و کونم را عقب میدم لنگش را باز کرد و کاملا راحت رو کونم مانور میکرد من هم که تو حال بودم یواش بگوشم گفت میخوری؟ با سرم تایید کردم و بر گشتم وای وای با یک کیر 20 سانتی سفید روبرو شدم و کیرش را دستم گرفتم و براش ساک زدم خیلی حال میکرد یکمقدار با کیرم بازی کرد گفت دوست داری بکنمت گفتم این دومین باره فقط از دردش میترسم گفت خیالت راحت یک کم بازش کردم و چون تو حمام هستیم خود بخود شل میشه ضمن اینکه صابون هم دارم گفت دولاشو و دستاتو رو سکو بزار یک کم با اب گرم سوراخ کونم را باز کرد و صابون هم زد گفت میخواهم لذت ببری هر جا درد گرفت بگو وامیاستم بعد از اینکه صابون مالی کرد سر کیرش را رو سوراخ کونم قرار داد یواش یواش فشار داد یادم رفت بگم که سر کیرش کلفت نبود فکر کنم حودا 4 سانتی داخل کونم شده بود که احساس درد کردم و گفتم اوووف درد داره گفت الان درستش میکنم یک کم کشید بیرون و با ارمش خاص مجددا کیرش را داخل کونم کرد که با لذت ویژه ای توام بود طوریکه من هم با عقب دادن کونم کمک کردم که تا ته کیرش وارد کونم بشه وای وای بهترین س.ک.سی بود که تا حالا داشتم و کارگره شروع کرد با کیرم بازی کردن که لذت س.ک.س را بیشتر بیشتر کرد و بعد حرکت موزون کیر نازش در کونم گفت ابم میاد گفتم بریز داخل کونم و همزمان من هم ارضاع شدم خیلی حال داد بعد از چند دقیقه کیرش که شل شده بود از کو نم در اورد گرفتم کیرش را بازی کردم و تشکر کردم که این چنین حال داد مدت 10 روز که در مشهد بودیم سه بار کون دادم که الان هم کونم حال میکنه امیدوارم که خوانندگان عزیز لذت برده باشند

نوشته: نیما

@dastanazadi
19.1K views21:53
باز کردن / نظر دهید