Get Mystery Box with random crypto!

عروس

لوگوی کانال تلگرام aroarhah — عروس ع
آدرس کانال: @aroarhah
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 11.95K
توضیحات از کانال

هات⁦♨️⁩💥

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 10

2023-04-26 10:17:35
پیش ما از عشق میگویی به شوق دیگری :)))
1.2K views07:17
باز کردن / نظر دهید
2023-04-26 10:17:26 #خـانـه_جـنـسـی
#پـارت_149


تو حال و هوای خودم بودم و تاثیر مشروب روی تنم داشت گذاشته میشد.
با نشستن دست بزرگی روی سی‌نه ام، نگاهم رو بهش دوختم و زمزمه ای داغی تو گوشم نشست.

_دختر سکسی من داره دلبری میکنه!

جوابی بهش ندادم و حالت مستی داشت به سراغم می اومد.
سرمو به عقب دادم و روی شونه ام گذاشتم و همراه با ریتم آهنگ، باسنم رو تکون دادم.

با لحن کشیده و نازکی نالیدم:
_چرا انقدر باهام بدی؟

دستش از روی سینه ام پایین اومد و روی شکم لختم نشست.
لیسی به لاله گوشم زد و آه عمیقی کشیدم.

_از اینکه میخواستم یه خلوت تا صبح باهم بچینم باهات بدم؟

حرف پریسا تو ذهنم بزرگ شد که اردشیر نقشه داشته.
خنده کش داری کردم و به سمتش چرخیدم و دستامو دور گردنش حلقه کردم.

_چرا می خواستی باهام تنها باشی؟
_بکنمت!

سرمو به عقب خم کردم و قهقهه بلندی زدم.
انگشتامو به خشتکش رسوندم و با شیطنت گفتم:
_واسه دخترِ دوستت سیخ شدی؟

دستش رو به زیر چونه ام زد و با چشم های سرخ که بخاطر شهوت بود، زمزمه کرد:
_واسه دختر خودم سیخ شدم.

گوشه لبم رو از درتی مایندش گزیدم.
پایین تنم رو به خشتک باد کرده اش مالیدم و زیر گوشش ناله کردم:
_پس بیا کاری کن دخترت ازدرد زیرت جیغ بکشه.

مشروب و داستان سکسی که صبح خونده بودم روم خیلی تاثیر گذاشته بود. بعد انقدر دیگه با اردشیر سکس داشتم که هردو بدون خجالت حرف های کثیف میزدیم.

منو به سمت میز کشوند و با صورت روش خمم کرد.
کف دستش رو روی صورتم گذاشتم و با دست آزادش، ساپورتم رو در اورد و غرید:

_دوست داری نشون بدی به همه که لای پات تپل و گوشتی؟

تقه ای بهش زدم که ناله بلندی کردم.
خم شد و لیسی به گونه ام زد و با خنده گفتم:
_بگو دوستم داری تا بذارم اردشیر کوچولو رو تو اون گوشت فرو کنی.

من از الان دیگه نیاز داشتم بشنوم دوستم داره.
وقتی یه چیز سرد لای پام حس کردم، با لب های بسته اومی کردم و با خشم پچ زد:
_دختر کوچولوی شیطون! اگه دوستت نداشتم حتی نمیذاشتم دستت به آل‌تم بخوره.

چشمامو به چشمای خمارش گره زدم و اون چیز سرد بالا و پایین شد که ناله بلندی کردم.

_اون چیه ددی؟
_اسلحه مشکی که با آب سفیدت پر شده.

سرمو چرخوندم و با دیدن اسلحه یه لحظه از ترس نفسم وایستاد. اما شهوت بهم غلبه کرده بود و ناله آرومی کردم.

_تا وقتی آل‌ت بزرگ خودت هست چرا از اسلحه استفاده میکنی؟

https://t.me/+rcQJBVvM2igzM2Q0
https://t.me/+rcQJBVvM2igzM2Q0
https://t.me/+rcQJBVvM2igzM2Q0

نازیلا دختر20ساله ای که هیچ رابطه ای نداشته و همیشه منتظر اینه با یه مرد پخته سک.س کنه. ناخواسته تو گروهی یه پیامی می بینه که یه خونه جنسی رو معرفی میکنه و نازیلا با یه مرد 42ساله جذاب و خشنی آشنا میشه که برای رابطه درخواست های عجیب و غریبی داره...
1.2K views07:17
باز کردن / نظر دهید
2023-04-26 10:17:26 #سکس_با_برادر_شوهر

#دندوناشو توی #گردنمو فرو برد و #چنگ محکمی به #سینه های کوچولوم زد.

- اهههههههه. اوییییی #محکم تررر بخور

+ #جووووون تو فقط #ناله کن.

_جوری #سینه هامو #مک‌میزد انگار میخواست شیر#تنمو بکشه بیرون

یک #دستشو دیگشو به سمت #تپل سفید و #کوچولوم که حالا #خیس خیس بود برد و گفت:

+#اوووف داداشم چه #بهشتی رو تا الان فتح کرده.
_اول یکم‌باتو انگشتش با #چو_چولوم ور رفت

به طور ناگهانی دو #انگشتشو وارد #رحمم کرد و برای خفه کردنم شروع به #لب گرفتن کرد.
تند تند با #انگشتش #تلمبه میزد. بدنم زیرش پیچ و تاب میخورد و داشتم از شدت لذت #جون میدادم که عقب کشید و از خط #سینم #لیسید تا برسه به #تپل #کوچولو و #خیسم. تند تند #چو_چولمو #میمکید. #چنگی به موهاش زدم سرشو فشار دادم به #ک صم.

- لعنتی تو عالی تر از #داداشت برام #میخوری اههههه دارم میام اومممم.

- چه غلطی دارین میکنین #حرومزاده ها؟

با فریاد داریوش تنم میلرزید ،به طرفم هجوم آورد و...

#وسط_سکس_ شوهرش_میرسه_میبینه
#اوفففف بیا ببین بقیه ش چی میشه


https://t.me/+HzYNKY3r0sliY2M0
https://t.me/+HzYNKY3r0sliY2M0
https://t.me/+HzYNKY3r0sliY2M0
1.1K views07:17
باز کردن / نظر دهید
2023-04-26 10:17:10
یروز چشاتو وا کنی، میبینی من تموم شدم ..
#شادمهر
1.1K views07:17
باز کردن / نظر دهید
2023-04-26 10:16:56 زبونشو با ملچ و ملوچ روی چوچولم کشید و مک محکمی زد که بی طاقت به میز چنگ زدم.

دبیر ریاضی با دیدنم که رنگ به رو نداشتم متعجب گفت:
_ امجدی حالت خوبه؟

لب گزیدم و گفتم:
_ آه... آره خوبم... خانم معلم...

مشکوک نگاهم کرد که همون موقع کیانا از زیر میز زبونش رو وارد سوراخم کرد.

دیگه نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم و دلم میخواست زنگ تفریح بخوره تا بریم توی یکی از کلاس های خالی و واسش لخت شم تا با اون انگشت های بلندش بکنتم.

از زیر میز نگاهش کردم که چطور با ولع بهشتمو لیس میزد و دستش زیر مانتوم با نوک ممه هام بازی می‌کرد.
مجدد زبونشو توی سوراخم چرخوند که دیگه نتونستم تحمل کنم.
- آاااه...

نگاه همه بچها و خانم معلم سمتم برگشت. با اخم گفت:
- اونجا چه خبره؟؟

ترسیده خودم رو جمع و جور کردم و خواستم شلوارمو بکشم بالا که کیانا از زیر میز گفت:
_ هیسس... بذار ارضات کنم.

جوابشو ندادم و لبمو محکم گاز گرفتم و گفتم:
_ هیچی... خانم معلم... یکم زیر شکمم درد میکنه...

با اخم نگاهم کرد و کتاب و ماژیکش رو کوبید روی میز:
_ حالت خوب نیست چرا میای مدرسه؟ نظم کلاس و بهم زدی!

_ معذرت میخوام خانم.

چشم غره‌ای بارم کرد و مشغول ادامه درس دادن شد که همون لحظه کیانای نامرد نوک زبونشو تند تند تو سوراخم عقب جلو کرد و احساس کردم پایین تنه‌ام داره منفجر میشه.

به اوج نزدیک شدم و بدنم لرزید آه بلندی کشیدم و خندیدم که آبم ریخت توی دهن کیانا...

این بار خانم معلم عصبی به سمت ته کلاس، جایی که من نشسته بودم اومد و با دیدن پایین تنه‌ی لختم و کیانا بین پاهام....

_ امجدی و سلطانی!!! هر دوتا میرید دفتر. همین الان!!

https://t.me/+j2s-oRNdh4VlODgx
https://t.me/+j2s-oRNdh4VlODgx
https://t.me/+j2s-oRNdh4VlODgx

کیانا و شفق تو مدرسه سر بازی جرعت حقیقت مجبور میشن همدیگه رو ببوسن و این میشه شروع عشق پنهانی اونها. معاشقه های یواشکی و سکس های پنهانشون توی دستشویی مدرسه و سر کلاس های مختلف، درست وقتی که مدیر و ناظم مدرسه می‌فهمن دردسر براشون درست میکنه و....

رمان به شدت صحنه دار و مناسب بزرگسالان
1.2K views07:16
باز کردن / نظر دهید
2023-04-26 10:16:56 دختره برای خرج خودش و خانوادش میخواد تن فروشی کنه و باکرگیشو به یه خلافکار بفروشه...

#پارتی_از_رمان
_بیا جلو دختر...

با استرس کمی جلو رفتم که گفت:
_گفتی دختر جمیله‌ای؟ اسمت چیه؟؟

سرم رو پایین انداختم و گفتم:
_جانان...

اخمی کرد و با لاتی گفت:
_ننت می‌دونه اومدی خودتو حراج کنی؟؟

_مرده...

جاخورد:
_جمیله مرد؟؟ کیی؟؟

_دوسال پیش سرطان خون داشت، حالا کار منو راه میندازی؟؟

_هعییی، باکره‌ای؟؟

سرم رو به نشونه اره تکون دادم که با تهدید گفت:
_الان معاینت میکنن، وای بحالت که دروغ گفته باشی...

با سردی گفتم:
_دروغی ندارم...

تو چشام زل زد و بعد گفت:
_چندسالته؟؟

_بیست و یک..

_دختر جمیله نمیتونم قبول کنم بدمت واس تن فروشی و صیغه و زیرخواب بودن، یه زمانی با مادرت ناسلامتی رفیق بودیم، عیبع...

با عصبانیت گفتم:
_اون مرده، من اینجام، نمیتونی یه بهونه دیگه جور کن زنیکه...
https://t.me/+Tp6wiScIQXxiOGM8
https://t.me/+Tp6wiScIQXxiOGM8
https://t.me/+Tp6wiScIQXxiOGM8


دختره برده خشن ترین خلافکار تهرون میشه کسی که اسمش رعشه به بدن دوست و آشنا میندازه...

https://t.me/+Tp6wiScIQXxiOGM8
https://t.me/+Tp6wiScIQXxiOGM8
-سکس تو ماشین؟! زده به سرت؟!

-من نه، این زده به سرش!
کمی بهم نزدیک تر شد و اشاره ای به بین پاهاش کرد.
-محاله، نمیتونم سر و صدام رو کنترل کنم.
-وقتی گفتم از اون سگدونی نجاتت میدم شرطم سک‌س بود، یادت رفته؟ کنترل کردن آه‌ و ناله‌ات هم با من!
کامل بهم چسبید و توی یه حرکت برم گردوند.
شلوارم و پایین کشید و مردونگیش رو به باسنم چسبوند.
سرش رو داخل گردنم فرو برد و مک عمیقی زد.با صدای آروم آه و ناله میکردم که یهو در ماشین باز شد و..
1.1K views07:16
باز کردن / نظر دهید
2023-04-26 10:16:56 #پارت13

با شنیدن صدای آه ونااله به سمت استادم برگشتم که گوشیشو به سمتم گرفت و گفت

_دخترکوچولوی من دلش نمیخاد ددی تو کص قشنگش تلمبه بزنه ؟ بیا پیش ددی بهرامی... بیا خوشگلم

پاهام ناخواسته به سمتش رفت گوشیو ازش گرفتم و به صفحه اش نگاه کردم یکی از فیلم هایی که واسش فرستاده بودم رو پخش کرده بود...

_استاد
_هیس..بهتره بشینی تو ماشین..ددی دلش ور رفتن با کص صورتیتو میخواد

با پاهای لرزون همراهش رفتم و توی ماشین نشستم ..بلافاصله بعد از نشستنم قفل مرکزی رو زد و راه افتاد داشتم از ترس می لرزیدم چه غلطی کنم خدایا..

_دکمه شلوارتو باز کن.. پاهاتو از هم فاصله بده

ترسیده بغض کردم و نالیدم

_استاد...تو...توروخدااا...غلط کردم استاد...بخدا من دختر بدی نیستم... بزارید برم خونوادم نگرانم میشن..بخدا خیلی دیرشده

بی توجه به حرفام دستشو سمت شلوارم اورد و دکمه اشو باز کرد.. پاهامو بهم چفت کردم که سیلی محکمی روی رونم کوبید و داد زد

_باز کن پاهاتو...یالا...بازشون کن

باشنیدن صدای دادش بغضم باصدا ترکید و کاری که خواستو انجام دادم

دستشو وارد شلوارم کرد و به بهشتم رسوند..با لمس خیسی بهشتم پوزخندی زد و گفت

_دریاچه راه انداختی دنیا... لای پات انقد خیسه و ادای تنگارو در میاری؟

بی توجه به حرفش دستمو روی دستش گذاشتم و بریده صداش کردم

_اس..تاد..

کاملا حرفمو نزده‌بودم که نیشگونی از بهشتم گرفتم و عصبی گفت:
_تنت میخاره که همش استاد صدام میزنی؟؟اره دنیا؟؟

اینو گفتو دستشو از شلوارم در اورد و جلوی صورتم گرفت

_ببین چقد خیسی...کص صورتیت له له میزنه واسه اینکه ارضاش کنم.. اونوقت توو...

بی توجه بهش نالیدم
_کجامیبری منو؟

_میریم خونه ددی... ددی دختر خوشگلشو لخت میکنع...سینه هاشو میماله ..پاهاشو از هم باز میکنه ..کص صورتی لای پاشو براش میخوره ..توی سکس چت عاشق این بودی برات بخورم...مگه نه دنیا!؟


https://t.me/joinchat/QYHct1hnn7Y4MmU0
https://t.me/joinchat/QYHct1hnn7Y4MmU0
https://t.me/joinchat/QYHct1hnn7Y4MmU0
1.1K views07:16
باز کردن / نظر دهید
2023-04-25 22:18:12
برای تویی که قلب منی ♡
1.2K views19:18
باز کردن / نظر دهید
2023-04-25 09:33:50
یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه ..
1.3K views06:33
باز کردن / نظر دهید
2023-04-25 09:33:36
یواش یواش تو قلبم خونه کردی ♡
1.2K views06:33
باز کردن / نظر دهید