دختره برای خرج خودش و خانوادش میخواد تن فروشی کنه و باکرگیشو ب | عروس
دختره برای خرج خودش و خانوادش میخواد تن فروشی کنه و باکرگیشو به یه خلافکار بفروشه...
#پارتی_از_رمان
_بیا جلو دختر...
با استرس کمی جلو رفتم که گفت:
_گفتی دختر جمیلهای؟ اسمت چیه؟؟
سرم رو پایین انداختم و گفتم:
_جانان...
اخمی کرد و با لاتی گفت:
_ننت میدونه اومدی خودتو حراج کنی؟؟
_مرده...
جاخورد:
_جمیله مرد؟؟ کیی؟؟
_دوسال پیش سرطان خون داشت، حالا کار منو راه میندازی؟؟
_هعییی، باکرهای؟؟
سرم رو به نشونه اره تکون دادم که با تهدید گفت:
_الان معاینت میکنن، وای بحالت که دروغ گفته باشی...
با سردی گفتم:
_دروغی ندارم...
تو چشام زل زد و بعد گفت:
_چندسالته؟؟
_بیست و یک..
_دختر جمیله نمیتونم قبول کنم بدمت واس تن فروشی و صیغه و زیرخواب بودن، یه زمانی با مادرت ناسلامتی رفیق بودیم، عیبع...
با عصبانیت گفتم:
_اون مرده، من اینجام، نمیتونی یه بهونه دیگه جور کن زنیکه...
https://t.me/+Tp6wiScIQXxiOGM8
https://t.me/+Tp6wiScIQXxiOGM8
https://t.me/+Tp6wiScIQXxiOGM8
دختره برده خشن ترین خلافکار تهرون میشه کسی که اسمش رعشه به بدن دوست و آشنا میندازه...
https://t.me/+Tp6wiScIQXxiOGM8
https://t.me/+Tp6wiScIQXxiOGM8
-سکس تو ماشین؟! زده به سرت؟!
-من نه، این زده به سرش!
کمی بهم نزدیک تر شد و اشاره ای به بین پاهاش کرد.
-محاله، نمیتونم سر و صدام رو کنترل کنم.
-وقتی گفتم از اون سگدونی نجاتت میدم شرطم سکس بود، یادت رفته؟ کنترل کردن آه و نالهات هم با من!
کامل بهم چسبید و توی یه حرکت برم گردوند.
شلوارم و پایین کشید و مردونگیش رو به باسنم چسبوند.
سرش رو داخل گردنم فرو برد و مک عمیقی زد.با صدای آروم آه و ناله میکردم که یهو در ماشین باز شد و..