Get Mystery Box with random crypto!

عروس

لوگوی کانال تلگرام aroarhah — عروس ع
آدرس کانال: @aroarhah
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 11.95K
توضیحات از کانال

هات⁦♨️⁩💥

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2023-07-07 00:05:41
اونقدر عزیز بودی برام که همه‌چیم شکل تو بود ..
114 views21:05
باز کردن / نظر دهید
2023-07-07 00:05:32 با شیشه شیر می کنتش و ارضاش نمی کنه

ددی پارسیا شلاق رو برداشت و عصبی غرید
- گفتم #لخت_شو باید تنبیه شی دختر توله سگ

پوشکم رو درآوردم که با شلاق روی کو*نم کوبید و شروع به شمردن کرد التماس کردم...

لای ک*صم رو باز کرد و #شیشه_شیر رو بی ملایمت داخلم کرد
- اخخخ... گوه خلدم شیشه شیرمو میقولم...

از درد به بدنشون چنگ زدم که ددی پارسیا #شهوتی لب زد
- کو*نش رو من می کنم بهشت*ش
#خ_یسش مال تو!

با فرو رفتن مردونه‌هاشون هق زدم و شیشه شیر با کلفتیش اذیتم می کرد

- #ددی درش بیار آییی میسوزه...


پر رضایت #تلم_به زدن و با حس ارگاسم جیغ زدم
- نذار
#ارض_ا شه

یهو ازم کی*رشونو بیرون کشیدن و #ویبراتور رو برداشتن...

شیشه شیر با #خیسی آب به*شتم رو توی #دهنم گذاشتن ویبراتور روی ک*صم جیغ زدم که...

https://t.me/+7aZSN9ErpTlhZDZk
https://t.me/+7aZSN9ErpTlhZDZk
https://t.me/+7aZSN9ErpTlhZDZk

تیارا با رفتن به مسابقات رالی غیرقانونی مجبور میشه #لیتل دو مرد بشه
لیتلی شیطون که باعث اذیت کردن
#ددی_هاش میشه و اونا تنبیه‌اش می کنن
#ددی_لیتل_گرل_بزرگسال_صحنه_دار
عضویت محدود
10 views21:05
باز کردن / نظر دهید
2023-07-07 00:05:32 رابطه دو تا دختر مدرسه ای ح شری با دیدن فیلم پ.ورن

- اوف..آههه

پریسا می می‌هام رو تند تند میخورد و می‌مکید.

ناله ای کردم و می می هاش رو تو دستم چلوندم.

روی مبل لخ ‌ت بودیم و تلویزیون هم داشت پ .ورن نشون میداد.

خانمه داشت ناله و میکرد و دو تا کلف‌ .ت توی ناناز و ک ‌ونش داشت عقب جلو میشد.

داشتم نانازم رو میمالیدم که پریسا دستم رو کنار زد و ناناز تپلش رو روی نانازم حرکت داد.

- اوییی پریسا بیشتر بیشتررر

ناناز خیسش رو بهم مالید و فشرد.

- اه طهورا دارم ار . ضا میشم.

مکی از نوک می می هام زد که گفتم:

- پریسا یه وقت مامانت نیاد؟

تپلیش رو روی تپلیم کشید که اب انداخت.

- اههه کسی نمیاد نگران نباش

دستم رو به‌ تپلیش رسوندمو تند تند مشغول مالیدن شدم که چچ .ولم رو فشاری داد.

-اییی ایییی

پریسا خواست خم سه و تپلیم رو بخوره که یهو در باز شد و #ناپدریش با دیدن من و پریسا که #ل ‌ خت بودیم اومد سمتمون و...

https://t.me/+S18S5OhWv7tkZTE0
https://t.me/+S18S5OhWv7tkZTE0
https://t.me/+S18S5OhWv7tkZTE0
https://t.me/+S18S5OhWv7tkZTE0

پارت امروزشه

دو تا دختر ح‌شری دارن همدیگه رو میمالن که یهو ناپدری یکیشون میاد و مجبورشون میکنه تا...

https://t.me/+S18S5OhWv7tkZTE0
https://t.me/+S18S5OhWv7tkZTE0
https://t.me/+S18S5OhWv7tkZTE0
https://t.me/+S18S5OhWv7tkZTE0
https://t.me/+S18S5OhWv7tkZTE0
https://t.me/+S18S5OhWv7tkZTE0
https://t.me/+S18S5OhWv7tkZTE0

#تریسام #دختر‌ای‌ح‌شری #ناپدری
9 views21:05
باز کردن / نظر دهید
2023-07-07 00:05:32 _هفته‌ای چندبار سکس دارین؟

_چند ماهی میشه که رابطه نداریم.

دکتر زنان متعجب پرسید:

_چند ماه؟
اگه به خاطر حاملگی خانومتونه که این مورد اصلاً...

کلافه میان حرفش پرید:

_من الان برای این موضوع اینجا نیستم خانم دکتر.

_پس برای چه موضوعی تشریف آوردین؟

_می خوام بدونم زنم دختر بوده؟

اخم های دکتر در هم گره خورد.

_یعنی چی زنتون دختر بوده؟

با عصبانیت دستی به صورتش کشید:

_یعنی اینکه قبل از اینکه ما ازدواج کنیم، وقتی همسرم برای معاینه اومد پیشتون دختر بود؟
پرده بکارت داشت؟

دکتر این سوال ها را درک نمی کرد.
بعد از چند ماه زندگی مشترک، حالا که همسرش هفت ماهه از او باردار بود به ذهنش رسیده بود بیاید و این سوال را از او بپرسد؟

دکتر که نمی دانست همایون از بعد شب زفاف خون ویان را در شیشه کرده و یک خواب راحت برایش نگذاشته.

از زمانی که خونی از او ندید، دختر بیچاره را به باد کتک گرفت و مثل برده ها با او رفتار می کرد اما باز هم دلش خنک که نمی شد هیچ، حتی گوشه‌ی قلبش هم از آزار معشوقه‌اش می سوخت.

اما تمام این آزار و اذیت‌ ها را لایقش می دید.

حتی زمانی که باردار شد هم او را کتک می زد اما طوری که بلایی سر کودکش نیاید.

دکتر با لحن نسبتاً تندی پاسخ داد:

_جناب رشنو، ما اصلاً چیزی به اسم پرده بکارت نداریم.
ابتدای واژن خانم ها مدل های مختلفی داره.
بعضی از خانم ها موقع اولین رابطه‌شون خونریزی کمی دارن اما بعضی ها هم که نوع بافتشون ارتجاعی هست، اصلاً خونریزی ندارن.

همایون متعجب به دکتر خیره شده بود و چیزهایی که می شنید را نمی توانست باور کند.

_ما هم همچین کاری به اسم معاینه بکارت انجام نمیدیم.
خانم شما قبل از ازدواجتون اومدن پیش من و گفتن که مشکل قلبی دارن و این مشکل از بدو تولد همراهشون بوده.
پرسیدن این موضوع می تونه برای داشتن رابطه یا حاملگی دردسری براشون داشته باشه یا نه.
منم به ایشون پیشنهاد دادم به یه دکتر متخصص قلب مراجعه کنن، همین!

شوکه شده به زمین خیره بود.

چطور ویان اینها را زودتر به او نگفته بود؟

مشکل قلبی؟
چطور ممکن بود؟

بدون توجه به صدا زدن های دکتر با سرعت از مطب خارج شد و به سمت خانه حرکت کرد.

ویانش تنها بود‌.
دخترکش را با این که می دانست از تنهایی و تاریکی می ترسد، در زیرزمین خانه حبس کرده بود.

لعنت به او!
چگونه با بی فکری هایش یک سال زندگی راحت را از خودش و ویان محروم کرده بود.

وقتی وارد حیاط شد، به سمت زیرزمین دوید و قفلش را باز کرد.
ویان را صدا زد اما وقتی او را درازکش و با چشمان بسته وسط زیرزمین دید، قلبش انگار سقوط کرد.

دکتر چه گفته بود؟
بیماری قلبی دارد و او ویان را در تاریکی حبس کرده بود؟

کنارش زانو زد و با دیدن خیسی بین پاهایش با تته پته او را صدا زد:

_ویان... ویان عزیز دلم... صدام و می شنوی؟
ویان غلط کردم تنهات گذاشتم. تو رو خدا جواب بده‌.
ویاااااان...
https://t.me/+NbHgU_v13i8yMDc8
https://t.me/+NbHgU_v13i8yMDc8
https://t.me/+NbHgU_v13i8yMDc8

دختره رو تو زیرزمین حبس می کنه و وقتی برمی گرده می فهمه از ترس ایست قلبی کرده و بچه‌ش
اگه ادامه‌شو می خوای بخونی بزن رو لینک

https://t.me/+NbHgU_v13i8yMDc8
https://t.me/+NbHgU_v13i8yMDc8
10 views21:05
باز کردن / نظر دهید
2023-07-06 11:53:21
جای تو پیش من خالیه چقدر ..
1.1K views08:53
باز کردن / نظر دهید
2023-07-06 11:53:04
من یه برکه‌م وسط قلب یه بیشه ..
1.1K views08:53
باز کردن / نظر دهید
2023-07-05 22:04:55
چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه
#شادمهر
1.1K views19:04
باز کردن / نظر دهید
2023-07-05 10:47:04
اومدی عاشقم کنی، یا که عذاب من بشی ..
1.1K views07:47
باز کردن / نظر دهید
2023-07-05 10:46:47
تو باید باشی تا من خوب باشم ..
1.1K views07:46
باز کردن / نظر دهید
2023-07-05 10:44:34 مرد شیک و پولدار


نیلا تعجب کرد.
با چشم های گرد شده گفت:

_چی داری میگی مهرداد..
از خودم فاصله اش دادمو گفتم :

_خودت رو بهم نچسبون.
تو خواهر نیستی که هرزه ای یه هرزه که زندگی خواهرش رو خراب کرد...
الان بااین کارت چکار کردی هان.
دوتا بچه‌ی بیگناه رو فقط بدبخت کردی.
من مجبورم بین تو و‌ لیلی یکی رو انتخاب کنم اونم لیلیه باید این بچه رو سقت کنی نیلا..

چشم هاش گرد شد‌.
_یغنی چی مهرداد من بچه ات رو‌سقت کنم!!؟
با داد گفتم :

_اره این بچه ی حروم زاده رو باید سقت کنی چون زندگیم رو داره می پاشونه.
لعنت به روزی که تورو دیدم..
لعنت به روزی که هوس رو جای عشق دیدم.

****

فلش_بک

نمی دونم چطوری اما نیلا تونست خودش توی تقلب بگنجونه

امروز هم قرار داشتیم اما توی خونه ی نیلا.
نمی دونم چرا حس خوبی نداشتم به این قرار.
باز شرکت اومدم بیرون زنگ زدم به لیلی و‌گفتم کارم طول میکشه دیر میام.

کار این چند روزه ام همیشه دروغ گفتن بود‌ عادت کرده بودم.
اوایل عذاب وجدان داشتم اما رابطه ام که با نبلا جدی تر شد دیگه هیچ غذایی نداشتم

به خونه ی نیلا رسیدم همین که رسیدم دیدم یه مازاراتی سفید از جلوی خونه‌ی نیلا حرکت کرد ورفت‌
ابرویی بالا انداختم راننده رو‌نتوتستم‌ ببینم.


#مرد_پولدار299
1.1K views07:44
باز کردن / نظر دهید