دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

#خـانـه_جـنـسـی #پـارت_149 تو حال و هوای خودم بودم و تاثیر | عروس

#خـانـه_جـنـسـی
#پـارت_149


تو حال و هوای خودم بودم و تاثیر مشروب روی تنم داشت گذاشته میشد.
با نشستن دست بزرگی روی سی‌نه ام، نگاهم رو بهش دوختم و زمزمه ای داغی تو گوشم نشست.

_دختر سکسی من داره دلبری میکنه!

جوابی بهش ندادم و حالت مستی داشت به سراغم می اومد.
سرمو به عقب دادم و روی شونه ام گذاشتم و همراه با ریتم آهنگ، باسنم رو تکون دادم.

با لحن کشیده و نازکی نالیدم:
_چرا انقدر باهام بدی؟

دستش از روی سینه ام پایین اومد و روی شکم لختم نشست.
لیسی به لاله گوشم زد و آه عمیقی کشیدم.

_از اینکه میخواستم یه خلوت تا صبح باهم بچینم باهات بدم؟

حرف پریسا تو ذهنم بزرگ شد که اردشیر نقشه داشته.
خنده کش داری کردم و به سمتش چرخیدم و دستامو دور گردنش حلقه کردم.

_چرا می خواستی باهام تنها باشی؟
_بکنمت!

سرمو به عقب خم کردم و قهقهه بلندی زدم.
انگشتامو به خشتکش رسوندم و با شیطنت گفتم:
_واسه دخترِ دوستت سیخ شدی؟

دستش رو به زیر چونه ام زد و با چشم های سرخ که بخاطر شهوت بود، زمزمه کرد:
_واسه دختر خودم سیخ شدم.

گوشه لبم رو از درتی مایندش گزیدم.
پایین تنم رو به خشتک باد کرده اش مالیدم و زیر گوشش ناله کردم:
_پس بیا کاری کن دخترت ازدرد زیرت جیغ بکشه.

مشروب و داستان سکسی که صبح خونده بودم روم خیلی تاثیر گذاشته بود. بعد انقدر دیگه با اردشیر سکس داشتم که هردو بدون خجالت حرف های کثیف میزدیم.

منو به سمت میز کشوند و با صورت روش خمم کرد.
کف دستش رو روی صورتم گذاشتم و با دست آزادش، ساپورتم رو در اورد و غرید:

_دوست داری نشون بدی به همه که لای پات تپل و گوشتی؟

تقه ای بهش زدم که ناله بلندی کردم.
خم شد و لیسی به گونه ام زد و با خنده گفتم:
_بگو دوستم داری تا بذارم اردشیر کوچولو رو تو اون گوشت فرو کنی.

من از الان دیگه نیاز داشتم بشنوم دوستم داره.
وقتی یه چیز سرد لای پام حس کردم، با لب های بسته اومی کردم و با خشم پچ زد:
_دختر کوچولوی شیطون! اگه دوستت نداشتم حتی نمیذاشتم دستت به آل‌تم بخوره.

چشمامو به چشمای خمارش گره زدم و اون چیز سرد بالا و پایین شد که ناله بلندی کردم.

_اون چیه ددی؟
_اسلحه مشکی که با آب سفیدت پر شده.

سرمو چرخوندم و با دیدن اسلحه یه لحظه از ترس نفسم وایستاد. اما شهوت بهم غلبه کرده بود و ناله آرومی کردم.

_تا وقتی آل‌ت بزرگ خودت هست چرا از اسلحه استفاده میکنی؟

https://t.me/+rcQJBVvM2igzM2Q0
https://t.me/+rcQJBVvM2igzM2Q0
https://t.me/+rcQJBVvM2igzM2Q0

نازیلا دختر20ساله ای که هیچ رابطه ای نداشته و همیشه منتظر اینه با یه مرد پخته سک.س کنه. ناخواسته تو گروهی یه پیامی می بینه که یه خونه جنسی رو معرفی میکنه و نازیلا با یه مرد 42ساله جذاب و خشنی آشنا میشه که برای رابطه درخواست های عجیب و غریبی داره...