دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

هوسباز

لوگوی کانال تلگرام havasbazroman — هوسباز ه
لوگوی کانال تلگرام havasbazroman — هوسباز
آدرس کانال: @havasbazroman
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 5.34K

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 328

2021-10-25 09:59:21
ظالمانه ترین دروغ ها
با سکوت کردن گفته می شود.
108 views06:59
باز کردن / نظر دهید
2021-10-25 09:59:21 #هرزه_بیگناه
#پارت_۳۴۶

_جای من دیگه تو این خونه نیست!

_به درک...از اولشم اشتباه کردم که آوردمت این خونه ....صیغه ای زیر خواب من نباشه بره زیر خواب سگ باشه!

اشک از چشمام چکید

همه اینکه تحملش میکردم بخاطر نداشتن جا خواب بود ولی دیگه طاقتم تموم شده بود

_آره میرم ...یه لحظه هم تو این جهنم آشغال تو نمیمونم

_هررررییی...

چرا نمیتونستم جلوش قوی باشممم چرااا؟!

این اشک های لعنتی کی میخواد تموم بشه؟!

نفس عمیقی کشیدم

و جلو رفتم

و در حالی که با چشمای عصبیش چشم تو چشم شدم، چمدونم رو برداشتم

اومدم برم که دستم توسط سیاوش اسیر شد!...

چمدون رو کشید

و به یه گوشه پرت کرد

و خم شد و در کسری از ثانیه روی دست هاش بلندم کرد


و رو شونش گذاشتم.

جیغ زدمممم

_چکار میکنی دیوونه

_آره دیوونم!..دیوونم کردی!....

_بزارم زمین میخوام برم

_صیغت کردم....یبار حداقل بهم بده که دلم نسوزه!

با جیغ ، مشت به پشتش کوبیدم که وارد اتاقش شد

و روی تخت پرتم کرد و .....

#دختره_نمیخواد_شب_زفاف_داشته_باشه_که_پسره_به_زور_میبرتش_تو_اتاق_و
..

https://t.me/joinchat/QKH9yBOpF_RiNDcx
116 views06:59
باز کردن / نظر دهید
2021-10-25 09:59:20 پسره شرط رو باخته الان مجبوره نوار بهداشتی بزاره تو شورتش بره شرکت ..

با شنیدن صدای مرداد به سمتش برگشتم
_ چطوره اقای #بازنده

لب و لوچش رو کج کرد
_ #یاس جون من بگذر از این شرط ..

ابرو هام رو با شیطنت بالا انداختم
_ نوچ، زود باش برو بزار بیا که دیر

با انگشت روی ساعت ضربه زدم
دستی به موهای خوش حالتش کشید که دلم ضعف رفت براش
_ سرجدت یاسا من نمیتونم اگه یکی بفهمه #شرفم‌رفته

با لجاجت ابرو بالا میندازم
_ نوچ، شرفت وقتی جلوی کارمندا #میبوسی منو نرفت الان میخواد بره؟
تازه مگه ما میزاریم شما #پسرا میفهمین؟

با انگشت گوشه‌ی ابروش رو خواروند
_ خوووب، اره مگه #خریم نفهمیم

دست به سینه با چشم های گرد نگاهش میکنم
_ از کجا میفهمین؟

مثل خودم دست به سینه میشه
_ هر بار بلند میشین زیرتون رو نگاه میکنین یا نامحسوس دست میزنین به مانتوتون تا ببینین #خونی شده یا نه
تازه هی با خودتون و #شلوارتون درگیرین

نفسم رو بیرون فوت میکنم
_ خوب توکه پریود نیستی که نگران خونی شدن لباسات بشی فقط برای اینکه شرط رو باختی مجبوری نوار بزاری تو #شورتت پس هی نگاه نمیکنی به زیرت یا دست نمیکشی یه لباست

تا دهن باز میکنه چیزی بگه با حالت زاری به ساعت اشاره میکنم
_ مری جون ننت بدو برو بزار والا باید مای بیبی ببندی

باحالت تسلیم دست هاش رو بالا میبره
_ نه ترو خدا بده من اون #نوار رو ..

بعد از دادن #نواربهداشتی به سمت دست شویی میره بعد از چند دیقه وقتی میبینم ازش بخواری در نمیاد به سمت در میرم
_ مُری؟
مردی؟

با صدای که انگار از ته چاه در میومد جواب داد
_ یاس جا نمیشه

با شنیدن حرفش قه قه‌م بلند میشه که با باز شدن در به سرفه میوفتم
_بیا خودت بزار ببین میتونی جا بدی


وای این دوتا اخرشن نخونی از دستت رفته

#یاسا‌نیکو دختر عمه #مرداد‌موحد برای دیدن برادرش باید از هفت خوان روستم میگذشت که یکیش مرداد خان ماست
یه پسر ملوس و عروسک دورگه ننش عربه ددش ایرانی
مرداد در به در دنبال یاسا، یاسا هم بیخ ریش خودشه فقط چشماش کوره بچم نمیبینتش
https://t.me/joinchat/vATRyqq2c8JlNDhk
عضو گیری محدوده
https://t.me/joinchat/vATRyqq2c8JlNDhk
https://t.me/joinchat/vATRyqq2c8JlNDhk
بنر فیک نیست خودتون بخونین متوجه میشین
رمان #راننـــــده
بخونی عاشقش میشی
نخونی از دستش میدی ماهی یک بار عضو گیری داره
https://t.me/joinchat/vATRyqq2c8JlNDhk
https://t.me/joinchat/vATRyqq2c8JlNDhk
130 views06:59
باز کردن / نظر دهید
2021-10-25 09:59:20 #پارت_۱
آنرمال
از آموزشگاه که زدم بیرون احساس کردم مایع گرم و رقیقی از بدنم بیرون اومده و تو لباس زیرم جمع شده.
چند دقیقه هم زمان نبرد که ذره ذره اون حس دل درد و کمر درد هم اومد سراغم ؛.
لحظه به لحظه حس سرازیر شدن اون مایع رقیق از واژ*نم برام ملموستر و واضحتر و قابل حس تر میشد.
لب برجسته ی پایینیم زیر فشار دندونهام کمی مچاله شد.
فکر اینکه وسط خیابون پریود بشم و گند بزنم به سر و وضعم مثل خوره افتاده بود به جونم و باعث میشد حتی از آدمایی که از رو به رو هم بهم نزدیک میشدن دچار وحشت بشم ...
شونه هام جمع شدن و بدنم مچاله...
احساس خجالت ناشی از سوژه شدن وسط اونهمه جمعیت عابر پیاده سرتا سر وجودم رو تحت تاثیر گذاشته بود اما درست همون موقع یه مرد یا بهتره بگم یه گولاخ از پشت سر بهم نزدیک شد.دوشادوشم قدم برداشت و همزمان درحالی که نگاهش رو به جلو بود گفت:چیطوری ایرانی!؟
سرمو به سمتش برگردوندم و پرسشی و کنجکاو نگاهش کردم که
در کمال تعجبم گرمپوش ورزیشی طوسی رنگش رو از تن درآورد و اندخت روی شونه هام و قبل از اینکه من سردرگم سوالی بپرسم خودش به حرف اومد و گفت:ببین...هول نکن خب؟ پریود شدی لباسات خونی شدن...من پشتت ایستادم پس نترس چون هیشکی جز من لباس خونیت رو ندید...منم قول میدم شتر دیدم ندیدم...لباس من تنت باشه.
با خیال راحت خودتو برسون خونتون!

متحیر و قدر دان لب زدم:اسمتو نمیدونم اما دمت گرم...

گولاخ بود.از این هیکل ورزشکاریا...گنده بک و بی ریخت نبود اما قد بلند و هیکل سر حال و ورزیده و ورزشکاری ای داشت.
میشد گفت تا حدودی شبیه گولاخای لات...بهش خیره بودم کنار گوشم گفت:
اولا که نیازی نیست اسممو بدونی دوما...بجای تشکر کردن تاریخ پریودیت رو یه جا یادداشت کن اینجور مواقع خودت رو به هول و ولا نندازی...

با دهن باز مونده از تعجب نگاهش کردم.اگه اون لطف رو درحقم نکرده بود حتما یه جواب درشت بهش میدادم.به قدمهاش سرعت بخشید تا از کنارم رد بشه.
دو سه قدمی که جلوتر رفت گفتم:
قاطی پاتی شده وگرنه همیشه یادمه...لباس ورزشیت رو چه جوری بهت برگردونم...!؟

در حین قدم برداشتن سرش رو یه کوچولو برگردوند سمتم و جواب داد:
-دیگه نمیخوامش....

این رو گفت و دور تر شد‌..‌‌دو طرف لباس ورزشیش رو محکم‌نگه داشتم ودورشدنش رو تماشا کردم.
گوشه لباس ورزشیش رو به بینیم نزدیک‌کردم.
چه بوی خوبی هم میداد...
یه بوی خاص و دلچسب...

https://t.me/joinchat/TeshajWopk8cdrKf
https://t.me/joinchat/TeshajWopk8cdrKf
145 views06:59
باز کردن / نظر دهید
2021-10-25 09:59:20 #part74

-استاد این ترم پاسم دیگه؟
-شما هرشب پیشه ما بخواب! کله ترم ها پاسی.
این و گفت و پایین تنمو به سمت خودش کشید و...
رابطع مخفیانه استاد و دانشجوش

امروز زیادی خوشتیپ شده بود اما مثل همیشه موقع درس دادن خشک و جدی بود.. بخاطر دیشب باهام قهربود و حتی نگاهمم نمیکرد.. باشنیدن صدای جدیش به خودم اومدم..
_بله استاد..
_حواستون کجاست خانم.. تشریف بیارید این قسمت که توضیح دادم رو شرح بدید‌.. دیوونه.. میدونه دیشب دعوا داشتیم ومیخواد عذابم بده...
_ببخشید استاد حواسم نبود.. با اخم های توهم سرم داد زد. تشریف ببرید..بیرون...
بدون حرف کلاسرمو برداشتم وازکلاس زدم بیرون.. کاش امیرعلی میفهمید عقیم بودنش واسه من مهم نیست ومن فقط خودشو میخوام.. باید دلشو به دست بیارم.. مانتومو بالا زدم و کف زمین نشستم ومنتظرتموم شدن کلاس شدم.. ده دقیقه بعد اومد بیرون ومتوجه من شد..
به طرفم اومد وبا عصبانیت گفت:
_این چه کاریه؟ پاشو جمع کن خودتو همه چیزتو انداختی بیرون!
_مگه واست مهمه؟ اصلا مگه من مهمم که اندامم مهم باشه؟

_بهت میگم بلندشو تا دندون هاتو نریختم تو حلقت!
بیخیال شونه ای بالا انداختم که
باعصبانیت به بازوم چنگ زد بلندم کرد
_یه وقت دانشجو هات دیگه نبینن
کشیدم توی یکی ازکلاس های خالی و درو قفل کرد!
_مانتو ومیندازی بالا که جلب توجه کنی آره.. کرمت گرفته... خیلی خوب خودم میخوابونمش..که یه دفعه...
https://t.me/joinchat/SSr_kYD4wLa0m6T1
https://t.me/joinchat/SSr_kYD4wLa0m6T1
‌ ‌ ‌
#امشب_آخرين_پارت_رمان_تو_كانال_قرار_ميگيره
خسته شدی از بس منتظر پارت موندی ؟اونم واسه شبی دوپارت ؟ دنبال رمان کامل شده میگیردی ؟!
این رمان رو به تو پیشنهاد میکنم این رمان #کامله و با خیال راحت میتونی پارتاشو بخونی بدون اینکه منتظر پارتی بمونی
اما قبل عضو شدن به این نکته توجه داشته باش
این رمان دارای صحنه های خیلی بازیه که مناسب افراد زیر18سال نیست ، صحنه هاش انقدر بازه که بخاطرش فیلتر شد!! پس خواهشا اگه زیر 18سالی یا ناراحتی قلبی داری نیا
https://t.me/joinchat/SSr_kYD4wLa0m6T1
https://t.me/joinchat/SSr_kYD4wLa0m6T1
#براساس_واقعیت
163 views06:59
باز کردن / نظر دهید
2021-10-25 09:56:09 #پارت_۲۹ هوسباز جوابی ندادم که پرسید: -اسمت!؟ حتی خودمم با دست نمیتونستم گره ی مابین ابروهام رو باز کنم.همچین آدمایی...همچین آدمایی وجود داشتن و من نمیدونستم!؟لبهای نرمم رو ازهم باز کردم و جوهب دادم: -یاس... سرش رو اهسته جنبوند و اسمم رو…
196 views06:56
باز کردن / نظر دهید
2021-10-24 20:12:18 ‌‌‌
#Bio
○━━─ ᴰᴼᴺ'ᵀ ᴮᴱ ᴷᴵᴺᴰ •͜• ─── ⇆

« مهربون نباش..! »
1.1K views17:12
باز کردن / نظر دهید
2021-10-24 20:12:18
‌‌
آدما بعضي وقتا اونقد تنها ميشن و
با خودشون حرف ميزنن ك
تبديل ميشن به دونفر..!

MORE SEARCH : #VIDEO #GIRL𖧧
‌‌‌‌‌‌‌‌‌
1.1K views17:12
باز کردن / نظر دهید
2021-10-24 20:12:17 ‌‌‌
#Bio
○━━━━─ ᵀᴴᴬᵀ'ˢ ᴹᵞ ᴮᴬᴮᵞ ─⇆
‌‌
« اون بیبيِ منِه..♡ »
1.1K views17:12
باز کردن / نظر دهید
2021-10-24 20:12:17 ‌‌‌
#Bio
○━─ ᵁ'ᴸᴸ ᴮᴱ ᶠᴼᴿᴳᴼᵀᵀᴱᴺ ──⇆
‌‌
« فراموش خواهی شد..! »
1.0K views17:12
باز کردن / نظر دهید