دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

هوسباز

لوگوی کانال تلگرام havasbazroman — هوسباز ه
لوگوی کانال تلگرام havasbazroman — هوسباز
آدرس کانال: @havasbazroman
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 5.34K

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 3

2023-05-16 21:33:05
‌‌راه تشخیص مهره ی مار اصلی لو رفت ‌‌

‌‌بازگشت معشوق ۲۴ ساعته تضمینی
‌‌ دفع سحر و جادو و چشم نظر ۲۴ ساعته تضمینی
‌‌فروش ملک ۲۴ ساعته تضمینی
‌‌ ‌‌افزایش رزق و روزی و گره گشایی در کمترین زمان تضمینی

باضمانت کتبی و مهره مغازه
ارسال ۳ روزه کاملا محرمانه
‌‌بیا تو کانال با مشاوره رایگان خیلی فوری و تضمینی مشکلتو حل کن 26^ ‌‌
https://t.me/joinchat/AAAAAD9SEPjztQItR84YFw
@geregosha
ارتباط مستقیم با استاد ‌‌ ‌‌ ‌‌
09229164110
@shahriyardolati
287 views18:33
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 21:31:36 پک کامل  24 رمان پایین رو تا پایان ماه میتوتین ۲۰۰ تومن بخرین؛ینی هر رمان فقط ده تومن براتون هزینه برمیداره
اگه هم به صورت تکی خرید کنید هر کدام از رمانها فقط ۱۵ ت


1 شیطان مونث ۱۵ت
شاناریه دخترفقیرازداغون ترین محله ی تهرونه.دوست پسر میگیره تا پول تو جیبیشو بگیره اما توی یکی ازهمون روزاگیرارسلان خلافکاری میوفته که ادعاداره شاناریه میلیاردازش دزدیده.ارسلان درازای پول ازدست رفته اش شانارومیدزده و توی خونه اش...

2 ناسپاس ۱۵ت
امیرسام پسر سرکش ویاغی هست که میادایران تابعد ازسالهاعشق بچگیش سلداروپیدا کنه غافل ازاینکه توی این سالهاسلداتبدیل به یه اغواگر شده تامردارو تیغ بزنه.ساتین،دختری که امیرسام به هیچ وجه ازش خوشش نمیاد،عاشق سام میشه امادست زندگی اونو مجبور به خ ود ف روشی میکنه و

3 تیغ زن ۱۵ت
مارال بخاطر پول،نامزدش پدرام رو ول میکنه و پسر عموش حامی رو که نامزد داره رو از راه به در میکنه.بنفشه با طرد شدن ازجانب نامزدش(حامی) افسرده ومایوس میشه اماباورود دکترآریو مسیر زندگیش عوض میشه

4 نیکوتین ۱۵ت
پژمان پزشک جوانی که احساسش نسبت به نظافتچی اغواگربیمارستان جدی میشه و

5 ثمر ۱۵ت
ثمربعدازمرگ مادرش توی یه فاح شه خونه کار میکنه اما وقتی پدرش میاددنبال ثمروبَرِش میگردونه همه چی بایه اتفاق ساده بهم میریزه.ثمر عشقش احسان روازدست میده و مجبور میشه با شاهین ،مردی خشن،بی رحم،کسی که از ثمر نفرت داره ازدواج کنه‌و

6 دختر نسبتا بد ۱۵ت
بهاربخاطر شرایط بدمالی خانواده اش شروع کننده ی یه ارتباط غلط با شوهردخترخاله میشه امابابرملا شدن همه چیز

7 عشق و مکافات ۱۵ت
ماهورشیطون و زیباتوی یه خانواده ی فوق مذهبی،افراطی،جایی که حتی مجبوره چتری هاشو پنهون کنه زندگی میکنه امابادیدن امیرعلی،همکلاسیش،دست به سنت شکنی میزنه اماوقتی میفهمه امیرعلی نامزد داره..

8 میراث یاس ۱۵ت
یاس دنبال کارمیگرده ووقتی به پیشنهاد دوستش مهماندار میشه رئیس هواپیما (میراث) همون روزاول کاری یاس روتنهاگیر میندازه وبهش

9 مادمازل ۱۵ت
رستا عاشق فرزامه اماوقتی فرزام به اجبارخواهرش باهاش ازدواج میکنه و عشقش روازدست میده شروع به بدرفتاری بارستا میکنه واونو

10 مرد بد ۱۵ت
محراب یه خلافکاره.دنیای اون کاملا ورای زندگی ورویاهای ارغوان پرستار هست.اما یه زخم عمیق محراب اونم وقتی توی بیمارستان بستریه زندگی اونوباارغوان گره میزنه.محراب اونو میدزده وبهش

11 حس داغ ۱۵ت
مانِلی بی بندوباربرای درآوردن لج دوست پسر سابقش تظاهر به رابطه با پیمانی میکنه که یه مردمرموز ازیه خانوادی اصیل ورگ وریشه داره پیمان میفهمه مانِلی اونو بازیچه ی دست خودش کرده و

12 دلفریب ۱۵ت
شاهوخانزاده ای که وقتی متوجه خیانت زنش میشه ناخواسته واردارتباط با دختری میشه که دنبال کاره ومیخوادروپاهای خودش وایسه

13 دخترحاج آقا ۱۵ت
یاسمن دخترشیطونیه که بزرگ شده ی یه خانواده ی مذهبیه توی روزی ازروزاعاشق پسر همسایشون،سرگرد بداخلاق و غیرتیشون میشه.عاشق کسی که قطعا تحمل رفتارای دختر داستانمون نداره ومدام میزنه توبرجکش اما
ترکیبی ازژانرعاشقانه وطنزهمراه یک عددپسرغیرتی

14 پسرخاله ۱۵ت
سوفیابچه طلاقه.مجبوره توی خونه ی شوهر خاله اش زندگی کنه و جریان ازاونجایی شروع میشه که سوفیا با دوست پسرخاله اش یاسین واردرابطه میشه ووقتی یاسین اینو میفهمه

15 آنرمال ۱۵ت
آرمین بوکسور وقتی توی دل یه بچه مایه دار جاباز میکنه مادرش به طمع میوفته که آرمین دختره روتیغ بزنه وبه مقام ومنسبی برسه اما

16 حماقت کوچک ۱۵ت
رمان طولانی وپرفرازو نشیبِ سه فصله ی پی دی اف

17 هفت خط ۱۵ت
رمان فادیاولاوین وهامون،یه مثلث عشقی

18 برگ زیتون ۱۵ت
نگار بعدازفوت همسرش آدریان بخاطر گرفتن حضانت دخترش با آریو(برادر آدریان) به طور موقت عقد میکنن.آریو که تازه زنش روطلاق داده میخواد مشکلش که باعث جدایی همسرش شده رودرمان کنه واسه همین با نگار

19 نقاب هوس ۱۵ت
عاطفه به خاطر بیماریش خیانت میبینه، جدا میشه اما یه جاده و یه تریلی سرنوشتش رو تغییر میده

20 بچه من ۱۵ت

ویژه ی اون دسته از عزیزانی که رمان تخیلی دوست دارن


21 سرمست ۱۵ت
سایه بعدازطلاقش با تنهادخترش زندگی میکنه.همه چی بر وفق مراده امادیدن عشق سابقش بازن نازاش اونم توی همسایگیش چه اتفاقاتی رورقم میزنه؟

22 آقازاده (vip) ۲۰ت
شایلی توی یه کافه مشغول به کارمیشه وطی اتفاق ناخوشایندی بارادوین تارخ،رئیس یه باندمافیای بزرگ آشنامیشه ورفتاربی‌پرواش توجه رادوین رو جلب می‌کنه.رادوین برای اینکه شایلی روکنارخودش داشته باشه خواهرش آشا رو می‌دزده و شایلی رو مجبورش میکنه هر کاری بهش میگن انجام بده.


برای خرید با قیمت ناچیز عجله کنید

برای دریافت عیارسنج رمانها تشریف بیارید پیوی
باخرید سه رمان یک رمان اشانتیون داده میشه
رمانها کاملا قصه محور هستن اما ترجیحا مناسب افراد بالای هجده سال
ادمین فروش:

@Sar9850
21 views18:31
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 21:30:54
بیا باهم یه عالمه خاطره هایِ قشنگ بسازیم.
215 views18:30
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 21:28:45 هوسباز pinned «پیرمرد میره خواستگاری دختربچه ، از مامانش میخواد دخترشو لخت کنه تا ... 「 اغواگر 𝑬𝒈𝒉𝒗𝒂𝒈𝒂𝒓」 #P21 برای اجرایی کردن فکری که توی ذهنم بود زیاد مصمم نبودم . باید از یه سری چیزها مطمئن میشدم دختری که توی چنین وضعیتی بزرگ شده اصلا سالم هست که بخوام روش سرمایه…»
18:28
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 21:28:21 - اروم اروم زبون بزن
- اووم افرین حالا مثل ابنبات بکن تو دهنت...
- لیس بزن.. اوووم اههه ارههه
- حالا پشت کن... بدو الان مامانت میاد.

سوگند پشت کرد.
ناز پف کرده اش رو دیدم.
انگشتم رو روی چ..چوله ام کشیدم.
همیشه وقتی کیوان میخواست ناز سوگند رو بخوره چ..چوله ام خیس میشد.

کیوان ناز سوگند رو باز کرد و لیس محکمی به نازش زد.
اوم ارومی گفتم و از پشت در محکم تر چ..وچوله ام رو مالیدم.

تند تند چ..وچوله سوگند و میخورد.
برش گردوند و پاهاش و باز کرد. مار درازش و مالید. دلم میخواست جای سوگند باشم.
همونطوری که کیوان مارش و به چ...چوله خیسم میمالید واسش ناله کنم.

کیوان کله مارش و مالید و اون رو روی ناز سوگند کشید.
اوووف نازم خیلی درد گرفته بود.
منم دلم مار بابا کیوان رو میخواست.

با کف دست محکم نازم رو فشردم و بهشون خیره شدم. کیوان لیسی به می می های سوگند زد و دوباره مارش و روی نازش کشید.
همیشه انقدر مارش و می کشید تا ازش اب بیاد.

منتظر موندم.
زیر شکمم درد گرفته بود.
نازم می سوخت اما تا اخر نگاه کردم.

با اومدن اب سفیدی از کله مارش اهی کشید و از روی سوگند بلند شد.
- برو تو اتاقت مامانت الان میاد.
وسط پای سوگند رو مالید.

- به مامانت نمیگی که با بابایی چیکار کردی؟
سوگند‌ تند تند سرش رو به نشونه نه تکون داد.

با دیدنش که داره از اتاق میاد بیرون سریع دویدم و رفتم تو اتاق مشترکم با سوگند.
شلوارم و پایین کشیدم و تند تر نازم و مالیدم که در اتاق باز شد و بابا کیوان...



https://t.me/+Jr5uxMqURVNlMDM0
https://t.me/+Jr5uxMqURVNlMDM0
https://t.me/+Jr5uxMqURVNlMDM0

داستان دو تا خواهر به اسم سوگند و سارا که بعد از ازدواج مجدد مادرشون درگیر ناپدریشون میشن. ناپدری که بیماری جنسی داره و فقط با دختر های نوجوون ارضا میشه و وقتی مادره خونه نیست با دخترها...

https://t.me/+Jr5uxMqURVNlMDM0
https://t.me/+Jr5uxMqURVNlMDM0
228 views18:28
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 21:28:21 پیرمرد میره خواستگاری دختربچه ، از مامانش میخواد دخترشو لخت کنه تا ...

「 اغواگر 𝑬𝒈𝒉𝒗𝒂𝒈𝒂𝒓」

#P21

برای اجرایی کردن فکری که توی ذهنم بود زیاد مصمم نبودم .
باید از یه سری چیزها مطمئن میشدم

دختری که توی چنین وضعیتی بزرگ شده اصلا سالم هست که بخوام روش سرمایه گذاری کنم ؟؟

یه نگاه به کوچه‌ی خلوت و تاریک انداختم .
ماشین اصلا دید نداشت !
امیدوار بودم بیدار نشه چون دیگه اعتمادشو بهم از دست میداد

لباسشو زدم بالا .
پوست برفی و شکم تخت ، سی.نه‌های تازه شکفته .
نوک صورتیشونو دلم میخواست همین الان توی ماشین گاز بگیرم .
لباسشو پایین انداختم تا وسوسمو برای کردنش کم کنم .

لعنت بهت مرد ، پایین تنم سفت شده داشت میرفت روی اعصابم .

برای رئیس میخندیدم ولی خودمم الان برای یکی از این بچه های احمق شق کرده بودم .

به موهام چنگی زدم و دوباره روی دختره خم شدم تا پایین تنشم چک کنم .
شلوارشو با هزار بدبختی و احتیاط کشیدم پایین .
- اوه شت !
یه کلوچه‌ی قرمز و آب دار جلوم بود .
از گرمای ماشین عرق کرده بود وسط پاش ...


خم شدم و با شهوت لیسی به وسط پاش زدم .

توی جاش تکون خورد که محتاطانه ازش فاصله گرفتم .
پلکش لرزید و زیر لب زمزمه ای کرد و دوباره خوابید .
ده دقیقه صبر کردم تا دوباره خوابش سنگین شه ، بین پاهاشو باز کردم .
نور چراغ قوه‌ی گوشیو انداختم روی بین پاهاش و سلامت پردشو چک کردم .

- خب مثل اینکه هنوز افتتاح نشدی کوچولو !
راستِ کار خودمی ...!


https://t.me/+NJe9VHT3kGhjZTBk
https://t.me/+NJe9VHT3kGhjZTBk
https://t.me/+NJe9VHT3kGhjZTBk
256 views18:28
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 21:28:20 - یا باهام میای امارات یا هرشب که اونجام باهات ویدیو کال میکنم لخت میشی با خودت ور میری تا من ارضا شم.

چشم گرد کرد و تلفن را وحشت زده پایین آورد.
حاج بابایش داشت اخبار نگاه می‌کرد و نقره خانم در آشپزخانه بود.
آب دهانش را قورت داد و با لکنت گفت:

- اُ... استاد... من... من نمی‌تونم این کلاس ها رو شرکت کنم.

صدای خسته‌ی مهرزاد در گوشی پیچید:

- نیل؟ حوصله ندارم الان وایسم نازتو بکشم. فردا صبح ساعت هشت پرواز دارم امارات. یه جلسه مهم از طرف شرکته با یه کشور عربی می‌خوایم قرارداد ببندیم. نمیدونم کی برمیگردم و میخوام تو رو با خودم ببرم.

رنگ نیلای با دیوار پشت سرش فرقی نداشت.
حاج بابا توجهش جلبش شد.
عینکش را درآورد و با دقت نگاهش کرد.

- خوبی بابا؟

از استرس به سرفه افتاد.
مهرزاد عصبی غرید:

- جمع کن خودتو نیلای! چه مرگته؟

لب گزید و ترسیده از عصبانیت مهرزاد، سریع به خودش مسلط شد.
با لبخند لرزانی گفت:

- خوبم بابا جان...

حاج بابا مشکوک پرسید:

- کیه زنگ زده؟

نیلای به نفس نفس افتاده بود.
مهرزاد با تشر گفت:

- خنگ بازی درنیار! مثل آدم بگو استاد حکیمی پشت خطه!

حرف مهرزاد را که تکرار کرد، گل از گل حاج بابایش شکفت.
با ذوق گفت:

- سلام برسون بابا... بگو تشریف بیارید خونه در خدمت باشیم جناب حکیمی. خیلی وقته منور نکردید خونه ما رو...

نیلای مات به حاج بابایش نگاه کرد.
و مهرزاد دوباره تشر زد.

- نیلای مثل آدم رفتار کن وگرنه خدا شاهده پامیشم نصف شبی میام دم در خونتون خرکش می‌برمت. گیج بازیا چیه درمیاری؟

به خودش آمد و تصنعی به مهرزاد تعارف زد:

- استاد... حاج بابا میگن تشریف بیارید.

مهرزاد جدی گفت:

- بزن رو اسپیکر!

نفس نیلای یک لحظه از استرس قطع شد.
بلند گفت:

- چی؟

مهرزاد سعی کرد به خودش مسلط باشد.
شمرده شمرده تکرار کرد:

- میگم بزن رو اسپیکر!

با دست لرزان کاری که گفت را انجام داد.
حاج بابا سریع پیشدستی کرد:

- سلام جناب حکیمی... میگم تشریف بیارید اینورا خوشحال میشیم.

- احوال شریف حاج آقا ستوده؟ ممنون از تعارفتون. ولی راستش من فردا باید برم شیراز برای یه سمینار‌. بعد از اونم کلاس های ده روزه فوق برنامه‌اس قراره اجرا شه، انشالله بعدش مزاحمتون میشم.

نیلای با چشم گرد شده به تلفن خیره شد.
واقعا این مرد شیطان را درس میداد!

حاج بابایش با کنجکاوی گفت:

- به سلامتی... چی هست کلاسا؟

- والا در اصل برای همین به نیلای جان زنگ زدم. میخواستم اگه امکانش باشه توی این دوره شرکت کنه، برای کنکورش فوق العادس!

نیلای لب گزید.
برای کنکورش فوق العاده بود یا زیر شکم مهرزاد حکیمی؟
حاج بابایش وسوسه شده گفت:

- مطمئنه این سفر جناب حکیمی؟

مهرزاد با اطمینان گفت:

- خیالتون راحت باشه. سرپرست این سفر خودم هستم!

و حاج بابای بیخبر از همه جا با لبخند گفت:

- خب اگه شما هستید که عالیه... خیالم تخته. اگه زحمتی نیست کارهای نیلای هم کنید این ده روز تحت سرپرستی خودتون بیاد شیراز!

طفلک نمی‌دانست این سرپرستی مختص تخت خوابش هم بود! و قرار بود دخترک به اصطلاح چشم و گوش بسته‌اش را به سفر خارجه ببرد و در بهترین هتل هفت ستاره‌ی عربی، هرشب ترتیبش را به بهانه‌ی کنکور بدهد!

مهرزاد پیروز گفت:

- چشم خیالتون راحت باشه. من اوکی میکنم. فقط نیلای جان وسایلش رو آماده کنه، ساعت دو صبح پروازه من یک ساعت دیگه میام دنبالش.

دوباره چشم نیلای گرد شد.
حاج بابا اشاره زد خودش با مهرزاد هماهنگ شود.
و نیلای بهت زده تلفن را به گوشش چسباند و سریع در اتاق چپید.
بهت زده گفت:

- مهرزااااد؟ واقعا؟

- چی واقعا؟ ببین تو مثکه مهرزاد حکیمی رو دست کم گرفتی بچه! من یه گردان آدمو سر انگشتم میچرخونم! حاج بابای تو که آب خوردنه.

نیلای با استرس پوست لبش را کند و گفت:

- مگه نگفتی صبح ساعت هشت پروازه؟ پس چرا به باباحاجی گفتی یه ساعت دیگه میای؟

و صدای خبیث مهرزاد که در گوشی پیچید:

- میخوام بیام الان ببرمت آپارتمانم، یه راند تو ایران بکنمت، یه راند هم تا رسیدیم امارات!

https://t.me/+1FAfS0Cb0h1mOGVk
https://t.me/+1FAfS0Cb0h1mOGVk
https://t.me/+1FAfS0Cb0h1mOGVk
https://t.me/+1FAfS0Cb0h1mOGVk
https://t.me/+1FAfS0Cb0h1mOGVk
326 views18:28
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 10:25:15 ‌⃝ نامه ای به اونی که دوسش دارم :

⃦ میدونی تو برای من خیلی قشنگیی،
⃦ درست مثل یه اتفاق خیلی خوب که بعد مدت ها
⃦ انتظار از راه میرسہ࿓
⃦ این اتفاق توی زندگیِ من " تـــو " بودی که درست در لحظه
⃦ ای اومدی که از همه چی نا امید و خسته بودم، تو برای
⃦ من نور بودی توی تاریکی زندگیم درست مثل یک معجزه
⃦ و نمیدونی اومدنت چقدر به این روح خسته من زندگی
⃦ بخشید خلاصه که خیلی دوست دارم!
743 views07:25
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 10:24:55 پک کامل  24 رمان پایین رو تا پایان ماه میتوتین ۲۰۰ تومن بخرین؛ینی هر رمان فقط ده تومن براتون هزینه برمیداره
اگه هم به صورت تکی خرید کنید هر کدام از رمانها فقط ۱۵ ت


1 شیطان مونث ۱۵ت
شاناریه دخترفقیرازداغون ترین محله ی تهرونه.دوست پسر میگیره تا پول تو جیبیشو بگیره اما توی یکی ازهمون روزاگیرارسلان خلافکاری میوفته که ادعاداره شاناریه میلیاردازش دزدیده.ارسلان درازای پول ازدست رفته اش شانارومیدزده و توی خونه اش...

2 ناسپاس ۱۵ت
امیرسام پسر سرکش ویاغی هست که میادایران تابعد ازسالهاعشق بچگیش سلداروپیدا کنه غافل ازاینکه توی این سالهاسلداتبدیل به یه اغواگر شده تامردارو تیغ بزنه.ساتین،دختری که امیرسام به هیچ وجه ازش خوشش نمیاد،عاشق سام میشه امادست زندگی اونو مجبور به خ ود ف روشی میکنه و

3 تیغ زن ۱۵ت
مارال بخاطر پول،نامزدش پدرام رو ول میکنه و پسر عموش حامی رو که نامزد داره رو از راه به در میکنه.بنفشه با طرد شدن ازجانب نامزدش(حامی) افسرده ومایوس میشه اماباورود دکترآریو مسیر زندگیش عوض میشه

4 نیکوتین ۱۵ت
پژمان پزشک جوانی که احساسش نسبت به نظافتچی اغواگربیمارستان جدی میشه و

5 ثمر ۱۵ت
ثمربعدازمرگ مادرش توی یه فاح شه خونه کار میکنه اما وقتی پدرش میاددنبال ثمروبَرِش میگردونه همه چی بایه اتفاق ساده بهم میریزه.ثمر عشقش احسان روازدست میده و مجبور میشه با شاهین ،مردی خشن،بی رحم،کسی که از ثمر نفرت داره ازدواج کنه‌و

6 دختر نسبتا بد ۱۵ت
بهاربخاطر شرایط بدمالی خانواده اش شروع کننده ی یه ارتباط غلط با شوهردخترخاله میشه امابابرملا شدن همه چیز

7 عشق و مکافات ۱۵ت
ماهورشیطون و زیباتوی یه خانواده ی فوق مذهبی،افراطی،جایی که حتی مجبوره چتری هاشو پنهون کنه زندگی میکنه امابادیدن امیرعلی،همکلاسیش،دست به سنت شکنی میزنه اماوقتی میفهمه امیرعلی نامزد داره..

8 میراث یاس ۱۵ت
یاس دنبال کارمیگرده ووقتی به پیشنهاد دوستش مهماندار میشه رئیس هواپیما (میراث) همون روزاول کاری یاس روتنهاگیر میندازه وبهش

9 مادمازل ۱۵ت
رستا عاشق فرزامه اماوقتی فرزام به اجبارخواهرش باهاش ازدواج میکنه و عشقش روازدست میده شروع به بدرفتاری بارستا میکنه واونو

10 مرد بد ۱۵ت
محراب یه خلافکاره.دنیای اون کاملا ورای زندگی ورویاهای ارغوان پرستار هست.اما یه زخم عمیق محراب اونم وقتی توی بیمارستان بستریه زندگی اونوباارغوان گره میزنه.محراب اونو میدزده وبهش

11 حس داغ ۱۵ت
مانِلی بی بندوباربرای درآوردن لج دوست پسر سابقش تظاهر به رابطه با پیمانی میکنه که یه مردمرموز ازیه خانوادی اصیل ورگ وریشه داره پیمان میفهمه مانِلی اونو بازیچه ی دست خودش کرده و

12 دلفریب ۱۵ت
شاهوخانزاده ای که وقتی متوجه خیانت زنش میشه ناخواسته واردارتباط با دختری میشه که دنبال کاره ومیخوادروپاهای خودش وایسه

13 دخترحاج آقا ۱۵ت
یاسمن دخترشیطونیه که بزرگ شده ی یه خانواده ی مذهبیه توی روزی ازروزاعاشق پسر همسایشون،سرگرد بداخلاق و غیرتیشون میشه.عاشق کسی که قطعا تحمل رفتارای دختر داستانمون نداره ومدام میزنه توبرجکش اما
ترکیبی ازژانرعاشقانه وطنزهمراه یک عددپسرغیرتی

14 پسرخاله ۱۵ت
سوفیابچه طلاقه.مجبوره توی خونه ی شوهر خاله اش زندگی کنه و جریان ازاونجایی شروع میشه که سوفیا با دوست پسرخاله اش یاسین واردرابطه میشه ووقتی یاسین اینو میفهمه

15 آنرمال ۱۵ت
آرمین بوکسور وقتی توی دل یه بچه مایه دار جاباز میکنه مادرش به طمع میوفته که آرمین دختره روتیغ بزنه وبه مقام ومنسبی برسه اما

16 حماقت کوچک ۱۵ت
رمان طولانی وپرفرازو نشیبِ سه فصله ی پی دی اف

17 هفت خط ۱۵ت
رمان فادیاولاوین وهامون،یه مثلث عشقی

18 برگ زیتون ۱۵ت
نگار بعدازفوت همسرش آدریان بخاطر گرفتن حضانت دخترش با آریو(برادر آدریان) به طور موقت عقد میکنن.آریو که تازه زنش روطلاق داده میخواد مشکلش که باعث جدایی همسرش شده رودرمان کنه واسه همین با نگار

19 نقاب هوس ۱۵ت
عاطفه به خاطر بیماریش خیانت میبینه، جدا میشه اما یه جاده و یه تریلی سرنوشتش رو تغییر میده

20 بچه من ۱۵ت

ویژه ی اون دسته از عزیزانی که رمان تخیلی دوست دارن


21 سرمست ۱۵ت
سایه بعدازطلاقش با تنهادخترش زندگی میکنه.همه چی بر وفق مراده امادیدن عشق سابقش بازن نازاش اونم توی همسایگیش چه اتفاقاتی رورقم میزنه؟

22 آقازاده (vip) ۲۰ت
شایلی توی یه کافه مشغول به کارمیشه وطی اتفاق ناخوشایندی بارادوین تارخ،رئیس یه باندمافیای بزرگ آشنامیشه ورفتاربی‌پرواش توجه رادوین رو جلب می‌کنه.رادوین برای اینکه شایلی روکنارخودش داشته باشه خواهرش آشا رو می‌دزده و شایلی رو مجبورش میکنه هر کاری بهش میگن انجام بده.


برای خرید با قیمت ناچیز عجله کنید

برای دریافت عیارسنج رمانها تشریف بیارید پیوی
باخرید سه رمان یک رمان اشانتیون داده میشه
رمانها کاملا قصه محور هستن اما ترجیحا مناسب افراد بالای هجده سال
ادمین فروش:

@Sar9850
40 views07:24
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 10:23:43
وقتی
به روزی رسیدید که انسان، یاور انسان بود
درباره‌ی ما
با رافت داوری کنید ..
568 views07:23
باز کردن / نظر دهید