دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

زاپاس داستانسرا

لوگوی کانال تلگرام dastan_sexiii35 — زاپاس داستانسرا ز
آدرس کانال: @dastan_sexiii35
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 55
توضیحات از کانال

داستان های سکسی کوتاه😋🔞
و داستان های سکسی بلند هرروز یک پارت🙈🇮🇷
چالش ویس آه و ناله دختر و پسر😂😈
فیلم های 18😁💃
کانالو حمایت کنید تا سکسی ترین داستان هارو براتون بزاریم😈😈

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2022-01-10 01:34:15 امیر و خواهر وسطی حشری
1400/08/29

#خواهر #بی_دی_اس_ام #بیغیرتی

سلام من امیر هستم. من پدرم پنج سال پیش و مادرم دو سال پیش فوت شده وقتی ازدواج کرده بودم خونه بغلی بابام اینا رو خریدم. همسایه دیوار به دیوار بودیم و از حیاط هم یه در گذاشتیم که دوتا خونه بهم وصل شدن. ولی چند سال پیش زنم بهم خیانت کرد و مجبور شدم طلاقش بدم و حالا تو خونه تنها زندگی میکنم. من سه تا خواهر دارم به اسم های یاسمین که بزرگتر از هممون هست و چهل و پنج سالشه و سحر که وسطیه و سی و نه سالشه و نازنین که سی و سه سالشه و کوچیکترین خواهرمه که همه ازدواج کردن و خودم هم سی سالمه. من قدم صد و نوده و هیکلی ام. کیرم هم خیلی کلفت و بزرگه. بگذریم. داستانی که میخوام بگم به خواهر وسطیم سحر مربوط میشه. سحر خیلی خوشگله پوست سفیدی داره و پستوناش فکر کنم هشتاد و پنج یا شاید هم بزرگتر کونش هم بزرگه. قدش حدود صد و هفتاده. خواهرام کلید خونه من رو دارند و همیشه نگران من هستن که داداش کوچیکترشونم. چون تو خونه تنها هستم خواهرام همیشه هوای منو دارن. همیشه وسط هفته تو خونه مادرم که میشه خونه کناری من جمع میشیم دور هم.
داستان از اونجا شروع میشه که سه شنبه بود و من تو خونه نشسته بودم تو پذیرایی و فیلم سوپر توی کامپیوترم که یه مانیتور بزرگ بهش وصل کردم داشت پخش میشد و من هم هندزفری گذاشته بودم گوشم و شورتم رو هم در آورده بودم و داشتم جق میزدم. پرده های حیاط هم کشیده بودم. حیاط رو که رد میکنی میای در اصلی به پذیرایی باز میشه. نگو سحر برام ناهار آورده و در رو زده ولی من نشنیدم. اون هم فکر کرده خوابم و کلید انداخته و در رو باز کرده. منم درست روبروی در نشستم و کیر کلفتم تو دستم و دارم جق میزنم و اصلا حواسم نیست. یهو دیدم در باز شد و خواهرم سحر جلو دره. هول شدم خواستم فیلم سوپرو ببندم که نشد و بعد متوجه شدم که شورت ندارم و کیرمو میبینه. خواهرم هم هول شد ولی خندید که من ضایع نشم. گفت ناهار آوردم در زدم جواب ندادی فکر کردم خوابی. میزارم اینجا و با خنده رفت. منم هم خجالت زده شدم و اعصابم بهم ریخت هم یه جورایی شهوتم بیشتر شد و بقیه جقمو زدم ناهارو خوردم و رفتم پایین.
دیدیم خواهرام همه جمعن. خلاصه نشستیم و شبش رفتن. چند روز بعد خواهرم اومد غذا اورد برام. همین که اومد با خنده درو زد گفت بیداری؟ گفتم آره رفتم درو باز کردم با خنده گفت میخواستم کیلید بندازم گفتم بازم حتما دستت بنده باز نمیکنی. گفتم نه بابا و خندیدیم.
بهش گفتم راستی به بچه ها اونروز چیزی نگفتی؟ گفت نه بابا دیوونم مگه. گفتم نگیا آبروم میره. گفت نه خیالت راحت اون کارو هم کم بکن ضرر داره. باهم خیلی راحتیم منم گفتم نه نفعش از ضررش بیشتره. گفت چطور؟ گفتم حداقل به خاطر نیاز جنسی مجبور نمیشم زن بگیرم به فنا برم. خندید گفت دیوانه اصل کاری رو با دست خودت مقایسه میکنی؟ گفتم بالاخره امکانات کمه دیگه. دیدم چشماش برق میزنه. گفت راستی زنت یه بار به من میگفت بهش نمیرسیدی از لحاظ جنسی. تو که دم و دستگاهت ماشالا بزرگه مشکلش چی بود؟ جا خوردم ولی خودمو خونسرد نشون دادم گفتم زر میزنه بابا اون آدم نبود اصلا. زد زیر خنده گفت لامصب تو دستت جا نمیشد. گفتم ای بابا ولش کن بحثو عوض کن با خنده. گفت یه چیز بگم ناراحت نمیشی؟ گفتم نه بگو. گفت میشه نشونم بدیش؟ گفتم زشته بابا ولش کن. گفت جون من. منم دیدم مجبورم گفتم نمیشه دست بزنی فقط از رو شلوار؟ شلوارمو کیشیده بودم پایین کیرم راست نبود ولی نیمه راست بود.بردم جلوش گفت لوس نشو دیگه میخوام ببینمش. دستشو یکم مالید به کیرم کیرم بلند شد. یه حس دلشوره همراه با شهوت داشتم و بدنم یخ کرده بود. گفت شورتتو در
438 views  , 22:34
باز کردن / نظر دهید
2022-01-09 18:01:59 معرفی شوگر مامی جهت سک‌س و مخارج مالی ، با کمترین هزینه معرفی 0933945839| 0933945839 0933945839| 0933945839
3.0K viewsپسربد , 15:01
باز کردن / نظر دهید
2022-01-09 18:00:17 معرفی شوگر مامی جهت سک‌س و مخارج مالی ، با کمترین هزینه معرفی
0933945839| 0933945839
0933945839| 0933945839
2.9K viewsپسربد , 15:00
باز کردن / نظر دهید
2022-01-09 14:02:48 دو تا دوست پابرجاست و هر از چند گاهی بهم پیام میدیم ولی تقریبا میشه گفت از اخرین سکس ما یک سال میگذره و هیچ وقت هم ازش نپرسیدم چرا و درخواستی نکردم که سکس داشته باشیم.
شرمنده که اینقدر طولانی شد و این نکته رو هم بگم تمامی این اتفاقات تقریبا بعد از دو سال کار بنده در اسنپ اتفاق افتاد و یک سال هم طول کشید تا به سکس برسه پس دوستان از آب گل الود ماهی نگیرن و این سکس به همین راحتی ها شکل نگرفت.
ببخشید که قسمت سکسیش کم بود اگه خواستید یه قسمت کامل راجب یکی از سکس ها که خیلی هم مفصل بود مینویسم.
امیدوارم از داستان خوشتون اومده باشه.
نوشته: محمد
4.0K views  , 11:02
باز کردن / نظر دهید
2022-01-09 14:02:39 میدونم چی شده شما کسی رو دارید بتونه برگردونه و بهش اعتماد داشته باشید چون این اطلاعات خیلی شخصی هست
+خودم میتونم برگردونم، میام ازتون میگیرم(پیش خودم گفتم لب تاپ رو میگه)
-گفت نه کامپیوتر خونه است باید بیاید اینجا
+باشه برای فردا میرسم خدمتتون
بعد از اتمام مکالمه نمیدونم چرا اصلا به سکس فکر نکردم ولی خب انگار من اشتباه میکردم.
فردای اون روز به منزل مریم رفتم و مشغول درست کردن کامپوتر شدم و شانسی که اورده بود شانسی از اطلاعات تو ایمیلش بکاپ داشت و من داشتم اطلاعات رو ریکاوری میکردم که سرش رو اورد جلو و گفت میشه ببینم منم کمی کنار تر رفتم به معنی این که بفرمایید؛ در حالتی که خم شده بود چون میز کمی پایین تر بود دقیقا سینه هاش کنار صورتم بود و میتونم به کونش نگاه کنم اونجا بود که حشر زد بالا و کیرم سیخ شد و موقعی که داشت میرفت کامل سالار رو مشاهده کرد و با لبخند رفت. تقریبا کار تموم شده بود که به شوخی از پشت دست گذاشت رو شونه من و شروع کرد به ماساژ خودش رو خیلی بزرگتر از من میدونست و این تفاوت باعث میشد خیلی احساس راحتی بکنه و گفت:
-خیلی زحمت کشیدی چجوری جبران کنم این همه لطف رو
+خواهش میکنم کاری نکردم که و شما ثابت کردید خیلی خوب جبران میکنید( باخنده)
همین که این جمله رو گفتم بکاپ باز شد و اولین عکسی که نشون داد یه عکس تقریبا نیمه برهنه از خودش بود که یه تاپ تا بالای ناف تنش بود و یه شلوارک بسیار کوتاه
دوباره از کنارم خم شد و سرش رو اورد جلو و دوباره ما رو تو موقعیت بد قرار داد
-یادش بخیر قبل ازدواج دوست داشتم مدل بشم
+عه این شمایید چقدر زیبا بودید
-یعنی الان زیبا نیستم ؟؟؟
+الان زیباییتون خیلی خیلی کامل تر شده
با گفتن این جمله نمیدونم چرا ولی به فرمان کیرم دستم رو گذاشتم رو کمرش بعد این کار گفتم احمق الان برمیگرده میزنه زیر گوشم ولی وقتی سرش رو برگردوند طعم لب هاش بود که داشتم احساس میکردم و بعدش همین طور که لب میگرفتیم رفتیم روی تخت و همزمان با لب گرفتن لخت شدیم و اون رفت سمت کیر من و شروع کرد به خوردن انصافا هم خوب میخورد ولی خب من نمیدونم دچار چه بیماری هستم و اصلا با خوردن آبم به راحتی نمیاد بعد از اینکه یکم خورد جامون رو عوض کردیم و من سراغ کص مبارک رفتم و شروع کردم به خوردن که همون مزه شور همیشگی رو داشت و بعد از مقداری خوردن ارضا شد
من اومدم بالا و شروع کردیم به لب گرفتن و مقداری که حالش جا اومد کیر رو ذره ذره داخل کصش کردم و تا یکم تلمبه زدم این کیر بی جنبه من اماده شد برای ترکیدن که طبق عادت کشیدم بیرون که یکم ریخت رو سینه و شکمش و بقیه اش هم با دستمالی که کنار تخت بود مهار کردم گفت :
-زود منفجر شدی
+گفتم وقتی بدون آمادگی باشه همین میشه
-یعنی دیگه خبری نیست؟؟؟
+وقتی آبم میاد طول میکشه تا دوباره سیخ بشم
همین طور هم شد کیرم رو ساک زد ولی این بی صاحب دیگه بلند نشد.
رفت سمت حموم که دوش بگیره و منم بلند شدم که آماده بشم برم چون کاری نداشتم و میدونستم بهترین موقعیت برای رفتن وقتیه که تو حمومه نمیتونه جلوم رو بگیره ولی وقتی پشت در حموم رسیدم برای خداحافظی در تقریبا باز بود منم نتونستم خودمو کنترل کنم دوباره لخت شدم و با اجاره وارد حموم شدم و هر دومون برای یکبار دیگه ارضا شدیم داخل حموم و شب رو باهم شام خوردیم و در کنار هم خوابیدیم و صبح بعد از خوردن صبحانه سرکار رفتیم.
تا مدتی هم بنده هنوز پیک مریم خانوم بودم و شاید دو هفته ای یکبار هم با هم سکس داشتیم تا اینکه من تو یه شرکتی مشغول به کار شدم و دیگه نتونستم پیکش باشم ولی هنوز ارتباطمون به عنوان
3.5K views  , 11:02
باز کردن / نظر دهید
2022-01-09 14:02:33 دار
فردای اون روز ما شیر رو عوض کردیم و از اون روز به بعد ما شدیم پیک مخصوص خانوم و هر وقت خریدی از بیرون داشت به من زنگ میزد پولش رو میریخت و براش میگرفتم حتی بعضی وقت ها خودش بیرون خرید میکرد مثل لباس یا این جور چیزا میگفت پیک میاد میگیره ازتون و لوکیشن رو برام میفرستاد میرفتم میگرفتم.
اوضاع به همین منوال میگذشت تا یک روز صبح بهم زنگ زد با تعجب که این هیچ وقت صبح زنگ نمیزنه ولی خب جواب دادم
+بله خانوم بفرمایید
-اقا محمد من ماشینم خراب شده تو خیابون موندم و خیلی عجله دارم گفتم چون شما موتور دارید میتونید بیاید که سریع تر به مقصد برسم جلسه مهمی دارم
+خانوم فقط شما کجایید شاید بهتون نزدیک نباشم بیشتر طول بکشه
لوکیشن جایی که بود رو گفت دیدم 5 دقیقه فاصله دارم (من مسافر خانوم زیاد جا به جا کرده بودم پس برام طبیعی بود) بهش گفتم میام و خودمو سریع رسوندم.
وقتی به مقصد رسیدیم،
+خانوم ماشین رو میخواید چیکار کنید(خود شیرینی برای گرفتن پول بیشتر)
-همون جا پارکش کردم دیدید که
+بله متوجه شدم، اگه بخواید من مکانیک آشنا دارم میبرم درستش کنن
-نه زحمت میشه شما هم از کارتون میوفتید
+نه بابا چه زحمتی، نگران نباشید هزینه اش رو میگیرم ازتون ( باخنده گفتم این جمله رو)
-واقعا نمیدونم چجوری ازتون تشکر کنم خیلی لطف میکنید
سوییچ رو ازش گرفتم شاید بگید چجوری اعتماد کرده خب من پیکش بودم وقتی اون همه وسیله جا به جا کردم و ذره ای دست درازی نکرده بودم شما هم بودید بعد از اون همه مدت اعتماد میکردید بگذریم من ماشین رو بردم تعمیرگاه و بعد از درست شدن تحویلش دادم و کلی تشکر کرد و هزینه خوبی هم ازش گرفتم.
روز بعد لوکیشن جایی رو فرستاد و گفت چند تیکه خرید کردم تحویل بگیر و بیار ولی وقتی به اونجا رسیدم مغازه ایی نبود، پس تماس گرفتم
+سلام ببخشید خانوم من مغازه ای که گفتید پیدا نمیکنم
-مغازه ای نیست رستوران رو میبینی؟؟؟
+بعله میبینم پس بیا بالا
منم با خودم گفتم هیچ وقت برای غذا نفرستاده بود منو ولی چه اهمیتی داره و رفتم بالا دیدم که پشت یه میز نشسته و منو دعوت میکنه سمت خودش نزدیک رفتم
-خیلی خوش اومدی بشین
+خانوم به چه مناسب منو دعوت کردید؟؟
-تشکر بابت کاری که برا ماشین انجام دادی
+خانوم ولی من لباس مناسبی ندارم
-اشکال نداره محمد جان
+اخه من خودم معذبم میشم اگر امکانش هست یکبار دیگه مزاحمتون میشم که شرایط بهتری باشه و اجازه بدید رفع زحمت کنم
بعد یکم اصرار اون و انکار من اجازه داد من برم ولی حتما تو یه شرایط دیگه ناهار دعوتم کنه و منم قبول کردم.
دیگه علاوه بر لوکیشن ها تو واتس آپ پیام های دیگه ای هم میومد مثل جوک و ریپلای کردن های همدیگه و این که اگه جایی کارش گیر میکرد من اشنا دارم یا نه.
ما متوجه شدیم مریم خانوم کارمند شرکت آب و فاضلاب هست و 35 سالشه و شوهرش تصادف میکنه و فوت کرده ،این خانوم هم داره تنها زندگی میکنه.
بعد از چند وقت پیچوندن بابت اون ناهار بالاخره یه روز دیگه تهدید کرد و من قبول کردم بریم بیرون برای ناهار ولی گفت بیا دم خونه دنبالم با موتور بریم حوصله رانندگی نیست.
وقتی رسیدم گفت بیا بالا من هنوز کامل حاضر نشدم بعدش بریم منم کلی اصرار که نه مزاحم نمیشم ولی خب بالاخره رفتم بالا.
تعارف کرد و من نشستم و چایی معروف رو اورد که من گفتم احتمال اینکه به سکس ختم بشه خیلی زیاده ولی در کمال تعجب لباس پوشید و رفتیم بیرون ناهار خوردیم و کلی هم گفتیم و خندیدیم و خوش گذشت و بعد اینکه رسوندمش خونه همه چی به روال سابق برگشت.
مدتی گذشت که پیام داد
-اقا محمد من یه سری اطلاعات کامپیوترم ن
2.9K views  , 11:02
باز کردن / نظر دهید
2022-01-09 14:02:28 پیک موتوری خوش شانس
1400/10/18

#میلف #زن_مطلقه

سلام من خاطره ای را میخوام تعریف کنم امیدوارم راست بودنش از متن داستان معلوم باشه و اگر دروغ برداشت شد من شرمنده ام که نتونستم خوب خاطره رو تعریف کنم. اگر داستان مقداری طولانی شد من عذر میخوام چون ناچارم بعضی چیز ها رو توضیح بدم که فضا سازی بهتری بکنم.
من محمد هستم که تو شهر بزرگ تهران پیک موتوری هستم از سال ها 96 عضو اسنپ شدم و بسته های مختلف و گوناگونی جا به جا کردم.
من خیلی اهل فیلم و سریال هم هستم ، برای همین اون اوایل یادم میاد فکر میکردم الان بسته میبرم دم خونه یه خانوم داف میاد جلوی در، بعد اینکه بسته رو میگیره کنارش یه حالی هم میده ولی خب اینا همش رویاپردازی پوچی بیش نبود.
این قدر پول لازم بودم که بعد یه مدت تنها چیزی که بهش فکر میکردم این بود که این بسته رو زودتر تحویل بدم که به بسته بعدی برسم. اگه پیک موتوری تو این سایت باشه حرف منو تایید میکنه ، تو اسنپ دو مدل کاربر موتور سوار داریم یکی اسنپ فود که مجبوره درخواست هایی که بهشم بدن رو بره و مدل دوم اسنپ باکس پیکی هست که میتونه درخواستش رو خودش قبول کنه و حق انتخاب داره و بنده از مدل های دوم بودم و داستان از اونجایی شروع شد که سوپرمارکت ها هم وارد اسنپ شدن و به اسنپ باکس ها هم درخواست ها داده میشد ، با توجه به این که درخواست های سوپرمارکتی تو محل بود و من مشرف به محل بودم اکثرا این درخواست ها رو قبول میکردم . ساعت حوالی 11 شب اینا بود یه درخواست قبول کردم که کلی هم سفارش داشت و با کلی فحش و ناسزا بسته رو به مقصد رسوندم ولی وقتی خانومی که اومد بسته رو تحویل بگیره رو دیدم بیشتر به خودم فحش دادم. من مثل دیگران دوستان دستگاه های اندازی گیری ندارم ولی خب فکر میکنم حسابی یه زن جاافتاده و کامل بود. بعد از اینکه بسته رو تحویل دادم و اومدم بیرون با خودم گفتم اینم مثل بقیه تموم شد رفت حالا زودتر برم شاید سوپر مارکت بازم سفارشی داشته باشه ، وقتی به نزدیکی سوپرمارکت رسیدم بازم درخواست تو همون محل قبلی بود و من سریع سفارش رو قبول کردم و وقتی با دقت تر دیدم متوجه شدم همون خونه است.
داخل مغازه شدم دیدم که دو تا نوشابه است اونا رو هم گرفتم و رسوندم به مقصد که مریم خانوم اومد جلو در (اسم کاملش تو پنل بود)، با تعجب گفت:
-عه شمایید، شما پیک سوپرمارکت هستید؟؟؟
+گفتم خیر، چون بنده تو محدوده هستم و آخر شب هست، جز من کسی تو محل نیست درخواست شما رو دوباره برای خود من اومده
-گفت چه جالب
منم خداحافظی کردم و اومدم بیرون و چون دیگه خبری هم نبود داشتم میرفتم سمت خونه که تلفنم زنگ خورد و جواب دادم یه خانومی بود که خودش رو معرفی کرد متوجه شدم همون مریم خانومه(تو دلم گفتم این امشب کرده تو ما نمیخواد هم در بیاره)
+بله در خدمتم
-ببخشید این شیر تاریخ مصرف گذشته است امکانش هست عوض کنید؟
+خانوم باید با پشتیبانی تماس بگیرید کاری از دست من برنمیاد
-میدونم ولی گفتم شما نزدیک هستید با سوپر مارکت هماهنگ کنید دیگه با پشتیبانی تماس نگیرم هزینه اش هم پرداخت میکنم هرچقدر بشه
این جمله اش باعث شد منی که خیلی نسبت به پول زود دست و پام شل میشه سریع قبول کنم برای همین برگشتم شیر رو گرفتم ولی وقتی به سوپر مارکت رسیدم تعطیل شده بود بنابراین با مریم خانوم تماس گرفتم و موضوع رو بهش گفتم
-اشکال نداره میخواید با خودتون ببرید اگه زحمتی نیست فردا عوضش کنید هزینه اضافه اش هم من پرداخت میکنم. (شاید با خودتون بگید خاک بر سرت با پولش داره منت میذاره سرت ولی بی پولی نکشید، وقتی پول لازم باشی به این چیزا فکر نمیکنی)
+باشه من باهاتون هماهنگ میکنم خدانگه
3.0K views  , 11:02
باز کردن / نظر دهید
2022-01-08 22:33:31 نها افتادم به جونش بعد چند دقیقه که داگی کردمش چون یکی از فانتزیام این بود که یه زن بشنه رو کیرم به پشت خوابیدم و به زنه گفتم بشینه روش، تو این حالت کمرشو گرفته بودم و با قدرت تمام بالا پایین میکردم و کیرمو تو کسش می‌کوبیدم چنان لذتی داشت که وصف کردنی نبود اینکه زنه بالا پایین میشد و از شدت درد تحمل نداشت و حس قدرت میکردم بعد چند دقیقه زنه کم آورد تو این حالت و بلند شد و دراز کشید مرده هم میگفت زود باش دیگه آبت نیومد، از اونجایی که من کاندم داشتم آبم هنوز نیومده بود، افتادم روی زنه که به شکم خوابیده بود و کیرمو کردم تو کسش و تند تند میکردم تا بلخره آبم با فشار اومد و ریخت تو کاندم . کیرمو در آوردم و کاندومو انداختم داخل یه مشما بعد مرده چندتا دستمال کاغذی بهم داد و گفت داخل کسش که خیس شده بود رو خشک کن، منم وقتی کسشو تمیز میکردم با یه شهوت خاصی نگاهم می‌کرد و کسشو می‌مالید یه دستم مشخص بود که هنوز دلش میخواد بده، از زنه جداشدم دستشویی رو نشونم داد مرده رفتم و اومدم بیرون و با یه بوس جانانه از زنه خداحافظی کردم، مرده همراهم اومد تا منو برسونه توی راه که برمیگشتیم گفت این رفیقه امشب هوس کرده بود با دو نفر همزمان سکس کنه که قسمت تو شد و… بعدش یه شماره بهم داد گفت چندتا ویسکی گیر بیار تا یه شب هماهنگ کنیم بریم بخوریم صفا کنیم، و گفت هر وقت که گیر آوردی زنگ بزن. خلاصه منو رسوند در مجتمع نسیم و رفت نزدیک صبح شده بود و هوا یه مقدار روشن تر شده بود. یه کم که گشتم شماره بلوک عموم رو پیدا کردم و رفتم خونشون. چند روز بعد هر چقد گشتم نتونستم ویسکی پیدا کنم تو اراک، از اونجایی که خیلی بهم خوش گذشته بود و میخواستم دوباره تجربش کنم پیش خودم گفتم حالا ویسکی نباشه چی میشه بعد زنگ زدم به اون مرده و گفتم بیا اونم با خانمه سوار پیکانشون اومدن در مجتمع و سوار شدم زنه آرایش قشنگی کرده بود و شاد بود منم دلمو صابون زدم که قراره یه کس محشر بکنم، مرده سلام کرد و گفت ویسکی چی شد؟ منم گفتم شرمنده پیدا نکردم مرده هم گفت توام که فقط کیرتو میاری بعدش زنه گفت اشکال نداره خشکه حساب میکنیم، انقد گیج بودم که منظوررشو نگرفتم که میگه پولشو بده منم چیزی نگفتم یه مقدار که دور زدیم مرده برد جلو بستنی فروشی بهم گفت پول بده معجون بگیریم منم یه مقدار پول بهش دادم رفت سه تا معجون گرفت و آورد فکر کنم میخواست یه مقدار از اون حالی که اون شب بهم داده بودن رو جبران کنه بعد یه مقدار چرخیدن منو ارود در مجتمع نسیم و گفت اینم بلخره این همه پول آرایشگاه داده به خودش رسیده همینجوری که نمیشه بیای چقد حاظری بدی منم پول کمی داشتم و اون انتظار زیادی داشت در آخر به توافق نرسیدیم و منو پیاده کرد و رفت و این شد اولین و عجیبترین خاطره سکسی زندگیم. بعدش که برا عموم تعریف کردم از شدت تعجب دوتا دستاشو رو سرش گرفته بود که تو با چه عقلی این کارو کردی نگفتی میبرن سرتو میبرن یا بهت تجاوز میکنن، به عموم حق دادم قبول داشتم اشتباه کردم ولی واقعا اون شب شهوت همه وجودمو گرفته بود و عقلم از کار افتاده بود، به هر حال خدا رحم کرد و به خیر گذشت.
نوشته: محمد990
1.8K views  , 19:33
باز کردن / نظر دهید