دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

زاپاس داستانسرا

لوگوی کانال تلگرام dastan_sexiii35 — زاپاس داستانسرا ز
آدرس کانال: @dastan_sexiii35
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 55
توضیحات از کانال

داستان های سکسی کوتاه😋🔞
و داستان های سکسی بلند هرروز یک پارت🙈🇮🇷
چالش ویس آه و ناله دختر و پسر😂😈
فیلم های 18😁💃
کانالو حمایت کنید تا سکسی ترین داستان هارو براتون بزاریم😈😈

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 97

2021-10-08 12:45:28 #علاقه‌ی‌پر‌هوس
#پارت_17

+ ببخشید..

- میشه از بری بیرون؟ میخوام تنها باشم..

عصبی بودم و از خونه ای که برای جفتمون مونده بود بیرونش کردم..

+ چشم..

دلم سوخت براش اما غرورم نمیزاشت جلوشو بگیرم..

- لطفا تا شبم برنگرد..

+ چشم..

چشم گفتناش دلمو به رحم آورد..دیگه نتونستم تحمل کنم رفتم دستشو گرفتم وایسادم جلوشو محکم بغلش کردم..

از بغلم دراومدو رفت سمت در..

+ مزاحم نمیشم دیگه

- آرتا

+ هیس..خوش بگذره..

رفت بیرونو درو کوبید..عصبی شده بود از دستم..حقم داشت ولی منم حالم بده درک نکرد ولی..

بعد از یکی دو ساعت که کل خونرو متر کردم گوشیم از طرف الیاس پیام اومد..

+ به اون داداش عوضیت بگو پیداش کنم زندش نمیزارم..

ترس کل بدنمو برداشت و زیر استرس عرق میریختم..فکرم هزار راه رفتو سریع آرتارو گرفتم..

بوق بوق و قطع کرد..جوابمو نمیداد چرا..داشتم نگران میشدم کم کم..پیامش دادم..

- مرگ مارال جواب بده باشه؟

دو دیقه نشد که تماسش رو گوشیم افتاد..سریع جواب دادم..

- چیکار کردی با خودت دیوونه؟ خوبی؟

صدای عصبیش میومد که میگف..

+ هیچ خوبم..

- با دایی چیکا کردی؟

+ یکم ادم بودنو یادش دادم به تو ربطی نداره خدافظ

- نه قطع نکن واسا..

قطع کرد..ینی رفته داییرو زده؟ حس خوبی به احساس ترسم غلبه کرد..پیامش دادم..

- آرتا ببخشید تروخدا بیا خونه خودتو تو دردسر انداختی به خاطر من ببخشید مرگ مارال بیا خونه شرمنده..

2.6K views09:45
باز کردن / نظر دهید
2021-10-08 12:45:27 #علاقه‌ی‌پر‌هوس
#پارت_16

درو باز کردو پر انرژی سلام کرد...

+ سلامممم خوشگلهههه

- سلام

+ خوبی توله خانوم؟

- خوبم مرسی.

+ خوب نیسیا ولی انگار..

- نه خوبم مرسی..

اومد پشت صندلیم واساد و سرمو بوسید و دست تو موهام کرد..آروم نازشون کرد..

موهامو زد کنارو پشت گردنمو مهر کرد..

آروم لاله گوشمو بوسید و با صدای خمارش حرف زد..

+ نه مثل اینکه خانوم دلش یه جا دیگس که دیگه با ما راه نمیاد..

اه تیکه مینداختو اعصابم خورد میشد..

+ من میرم دوش بگیرم پس دلبر ببینم تحملت چقد سرجاش میمونه..

حرفش حالمو عوض کرد..اما امشب نه نه نه..پاشدم سفره رو چیدم..

همه چیو حاضر کردم تا هم اومد بخوره و فکر دیگه ای نکنه..

در حموم باز شد..ناخواسته برگشتم که نگاه کنم..حولشو دور کمرش بسته بود و بدن رو فرمش جلوه خاصی داشت..

موهای خیصش که نامرتب رو صورتش ریخته بود سسکی ترش کرده بود..

تو یه نگاه هزار تا فکر کردم تا اینکه لب تر کرد..

+ خب پسند خانوم شدم امشب کارشو بسازم یا نه؟

برگشتمو نگامو از روش برداشتم لحنمو عوض کردمو زدم تو پراش..

- هعییی چنگی به دل نمیزنه برو لباسات بپوش بیا شام سرد شد گشنمه..

با همون حوله اومدو نشست پای سفره..زل زد تو چشام..با لحن شوخی آمیزی گفت..

+ یکم دیگه فکر کن شاید پسند کردیااا

- گمشو عوضی

+ رفتی پیش دایی بی ادب شدیا..

جوابی بش ندادمو لقمممو تو دهنم گذاشتم..

+ ببخشید گلم نمیخواستم ناراحتت کنم..

- نه مهم نیست..

+ تقصیر تو نبوده عیب نداره عزیزم کاریه که شده..

عصبی بودم نمیدونستم چی بگم..

- آره برای تو فرقی نداره منم که زن شدم..

2.2K views09:45
باز کردن / نظر دهید
2021-10-08 12:45:27 #علاقه‌ی‌پر‌هوس
#پارت_15

صبح شدو تو بغلش بیدار شدم...هنوز خواب بود...پا شدم لباسامو پوشیدمو راهی خونه شدم...

رسیدم یه دوش گرفتم و لباسامو عوض کردم و ولو شدم رو تخت تا یکم استراحت کنم...

گوشیمو برداشتم دو تا پیام داشتم اولیش الیاس بود...

+ کجا رفتی سر صبحی بودی حالا؟

حوصلشو نداشتم عوضیو الکلی...پیام بعدیم آرتا بودش...

+ مواظب خودت باش...

تاریخشو نگاه کردم برای دیروز بود که ندیده بودم...

- مرسی ببخشید الان خوندم پیامتو...

نوشتمو براش ارسال کردم...بعد چند دیقه باز پیام داد...

+ خوبی خانومی؟

- باید یکم استراحت کنم حالم خوب نیست باید به خودم بیام...

گوشیو انداختم یه گوشه...کصم درد میکرد و گاهی هم تیر میکشید اروم دست روش گذاشتم...

آه تو دو روز با دو نفر...حس بدی داشتم هر چند تقصیر من نبود...

پا شدم لباسامو عوض کنم دوباره...از کمد یه بلیز و شلوار گشاد برداشتمو کش موهامم باز کردم که یکم کنس باشم آرتا چیزی به کلش نزنه...

حوصله نداشتم فکر کنم باید یه چند روزی دوری کنم از هر چی مرد و پسره...

غذارو درست کردم و منتظر آرتا نشسته بودم ک بالاخره کلید تو در انداختو رسید...

1.9K views09:45
باز کردن / نظر دهید
2021-10-08 12:45:27 #علاقه‌ی‌پر‌هوس
#پارت_14

کیرشو درآورد و روی تپلم گذاشت...چن بار روش لیز دادو بالا پایین کرد...پاهامو باز کرد و با دستش محکم نگه داشته بود...

- اوففف بسههه دیوونه شدم بکن توششش

سرشو رو سوراخم گذاشت...آروم فشار دادو سرشو توش کرد...آه و نالم اتاقو پر کرده بود...

- آهههه آییییییی

کلاهکشو درآوردو دوباره توم کرد...درد داشتم...دردی که پر از لذت شده بود...

یهو وحشی شدو محکم توم فشار داد...یهو درد عجیبی حس کردم و خون راهی شد از کصم...

- آخخخخ الیاس درد دارممم

اما گوش نمیکرد به حرفام انگار کر شده بود...خون کصمو لیز تر کرده بود...بیشتر فشار داد تا اینکه کل کیرشو تو کصم جا داد...

- آههههه عوضییی اوففف درد دارممم

کیرشو درآورد یکم با دست تمیز کرد و دوباره تا ته توم فشار داد...

- اوفففف میخوامممم.

روم خم شدو خیمه زد...چنگ زده به سینه هامو دو دستی محکم میمالیدشون...لباشو لای لبام قفل کردو وحشی میمکید و گاز میگرفت...

ناله هام تو دهنش خفه میشد...یهو کیرشو تا ته کرد تو کصم...آهههه...آروم عقب جلو میکرد...

+ اوف چقدر تنگی تو عوضی

- آههههه

آروم توم جلو عقب میکرد و تلنبه میزد...سوراخم گشاد شده بود با کیر کلفتش...سرعت تلنبه زدنو بالا برد...

- آخخخخخ اوفففف

وحشی شد و محکم لبامو میمکید و چنگ به سینه هام میزد...کیرش تو سوراخم تند تند عقب جلو میشدو غرق درد و لذت بودم...

تند تند توم میکوبید...دستشو گذاشت بالای سوراخمو شروع کرد مالیدن...

- آهههه همینهههه

یهو ارضا شدمو کل آبم پاشید روش...طولی نکشید که یهو...

+ آهههه داره میادددد

- چی الیاس؟

- الیاسسسس چی داره میاددد

- نه نکن توم نریزی الیاس نریزییی

یهو رحمم پر شد از آب کیرش و روم ولو شد...

- چیکار کردی عوضییی؟ باردار میشم ازت دیوث میفهمی؟

+ انقد داد بیداد نکن قرص ضد بارداری تو کشو هست بردار بخور...

1.8K views09:45
باز کردن / نظر دهید
2021-10-08 12:45:27 #علاقه‌ی‌پر‌هوس
#پارت_13

چشام باز خمار شده بودو هر لحظه مست تر میشدم...پشتم وایساده بودو تو بغلش ولو شده بودم...

بلندم کردو انداخت رو دوشش و برد اتاقش...درو بست و روی تخت درازم کرد...

داشت میومد روم که متوجه چیزی شد...تا یکم اونور تر رفت یچیزی روی میز گذاشت و برگشت بالاسرم...

+ خانوم حالش چطوره؟

- میخواممم میخواممم.

+ ام چی میخواییی؟

- کلفتتو عوضی میخوامششش.

+ اوممم مونده حالا تا نوبت اون بشه.

لخت جلوش افتاده بودمو بالا سرم بود...الیاس هم لباساشو دراورد و فق شورتش پاش بود...برجستگی بیشتری از روی شورتش معلوم بود...

دستاشو برد پشت کمرمو بند سوتینمو باز کرد...خم شد و نوکشونو گذاشت روشو محکم میمکید...

داغ بودمو هر لحظه داغ تر میشدم...شورتم شروع کرده بود خیص شدن...

همینطوری که سینه هامو میمکید آروم دستشو برد پایین و گذاشت روی شورتم...

- اوففف جووون بمالششش

+ برا خیص شدن زوده ها؟ الان خیص کردی تا صبح آبشار میشه تپلت...


حرفاش داغ ترم میکرد...زبونشو لای سینه هام گذاشت و شروع کرد تا پایین لیصیدن...رسید به شورتمو کصم شروع کرد به نبض زدن...

زبونشو رو شورتم گذاشو و شروع کرد شورت خیصمو لیص زدن...

- آههه میخواممم بخورششش بخوررر

آروم شورتمو یکم کار زدو یه لیص رو کصمو زد...کل تنم یه حالی شده و غرق لذت شدم...

شورتمو کنار زدو شروع کرد محکم لیصیدن کصم...تند تند روشو لیص میزد و میمکید...کل آب قورت دادو تند تند میلیصید کصمو...

زبونشو اروم لوله کرد و توی سوراخم فشار داد...غرق لذت بودم حشریه حشرییی...یهو وحشی شدو پا شد شورتمو جر دادو لباسشو کندو اومد بالا سرم...

1.6K views09:45
باز کردن / نظر دهید
2021-10-08 12:44:25 سلام دوستان
اولین‌بارمه اینجا داستان میفرستم و احتمالا آخرین بار! اگه نگارشم بد بود ببخشید اسمم رامینه۲۵ سالمه این خاطره ای ک مینویسم مال بهمن سال ۹۶ هست 
چن وقتی بود بدجور تو کفش بودم ۲۲ سالش بود فوق العاده خشگل و ناز بود در عین حال خیلی آروم و تودار رشته هامون قرق داشت تو ی کلاس عمومی همکلاس بودیم به ندرت حرف میزد تنها میومد تنها میرف با کسی گرم نمیگرف حتی با دخترا...هیچ جوره راه نمیدآد خیلیا تو کفش بودن اما جرات نداشتن برن جلو ...
۲/۳ماه اینطوری گذشت آخر دلو زدم ب دریا و ب بهونه درس پیام دادم بهش (از طریق گپ تلگرام ک عضو بود )همونطور ک حدس میزدم خیلی سرد رفتار کرد غرورم شکست اما دست بردار نبودم چن بار خواهش کردم لاقل ی بار بیاد همو ببینیم بهونه میآورد آخر یکی از روزهای بهمن راضی شد قرار بزاریم قرار بود پارک روبروی یونی منتظرش بمونم بالاخره بعد ماه ها اومد سلام دادم دستشو آورد جلو دست داد گفتم کجا بریم گف هوا سرده خونه بهتره هم کسی نمیبینه مارو با هم ۵ مین تا دانشگاه فاصله داشت خونم بعد ها فهمیدم دلیل رفتارش اذیت شدنش تو چن سال پیشه و ی جورایی انگار فوبيا اجتماعی داره و ب خاطر همون هم دیر اعتماد کرد ولی بر خلاف تصورم دختر فوق العاده حشری بود رسیدیم خونه ی کم حرف زدیم گفتم مانتو و مقنعه تو دربیار راحت باشی مانتوش رو ک در آورد زیرش ی تاپ مشکی تنگ بود ک سینه های سفید و پر بدجور دیوونه کننده بود گفتم نگام کن سرشو ک بالا گرف محکم لباشو با لبام گرفتم و فشار دادم رو لباش مقاومتی نکرد تاپ و سوتینشو درآوردم سینه های گرد و سفتش افتاد بیرون افتادم روش و شروع کردم خوردنش آه و نالش بلند شد شورتشودرآوردم کص سفید و صورتیش خیس بود شروع کردم خوردن و لیس و میک زدن دستشو کرده بود لای موهام و ناله میکرد آروم کیرم و گذاشتم روش یکم ک فشار دادم دادش رف رو هوا درآوردم دوباره شروع کردم ب خوردن ذره ذره تنش... خودش برام مهم تر بود ن فقط سکس ...
چن روز گذشت دیگه بهم اعتماد کرده بود راحت باهام حرف میزد فهمیدم ۱۶ سالگی بهش تجاوز شده و با این ک خیلی دختر حشری هس ولی بدجور هم ترس داره از سکس از طرفی خیلی تنگ هم بود و من حدسم این بود پرده ارتجاعی داره چن روز بعد ک اومد پیشم دیگه هردو میدونستیم قراره چ اتفاقی بیفته و چی میخوایم بغلش ک کردم عطر تنش دیووونم کرد داغی لباش پوست سفید یکدستش چشای طوسی رنگش لبای قلوه ای قرمز رنگش انگار نقاشی خدا بود دیگه نمیتونستم طاقت بیارم باید مال من میشد بردمش روتخت شروع کردم ب بوسه گرفتن و نوازش کردنش از گردنش شروع ب خوردن کردم تا رسیدم ب سینه هاش داغ داغ بودن نوک صورتیشون زده بود بیرون میک میزدم و آه میکشید اومدم رو شکمش و بعد کشاله رانش و بالاخره کص داغ و نازش بازم خیلی خیس بود چوچولشو میک میزدم و ناله هاش بیشتر میشد عمدا ول کن کصش نبودم بدجور شهوتی شده بود تو چشاش نگاه کردم پر از شهوت و التماس بود کیرمو گرفتم تو دستم گذاشتم رو سوراخ کصش با ناله گف میخاااام رامین گفتم چی میخوای عشقم انگار خجالت کشید دوباره پرسیدم بگو چی میخوای تا بدم بهت ؟کیر میخاااام رامین کیر میخاااام دارم میمیرم ...ب چیزی ک میخواستم رسیده بودم خودش اجازشو دادفشار دادم سرشو تو کصش جیغ کوتاهی زد درآوردم چن بار تکرار کردم هربار ی ذره بیشتر تا کم کم جا باز کرد نصفش ک رف تو شروع کردم ب تلمبه زدن کم کم ک ب خودمون اومدیم دیدم تا خایه رفته تو تو حال خودش نبود لحاف رو چنگ میزد و ناله میکرد پاهاش رو شونم بود و تلمبه میزدم و ناله هاش و نفس زدناش شدید تر میشد ی دفعه شروع کرد به لرزیدن فهمیدم ارضا شد منم خودمو ارضا کردم و ابمو ریختم رو سینش و بغل هم بیهوش شدیم از خستگی ....بعد اون چن بار دیگه سکس داشتیم تا اردیبهشتت ماه... تو سکس خوب بود ولی مواقع عادی خیلی سرد و عادی و آخرم رف بی دلیل بی بهونه ...‌همون طورک خیلی عجیب شروع کرد همون طور هم تموم کردبعد اون با چن نفر دیگه رابطه داشتم حتی با جنده پولی تا فراموشش کنم اما نشد هیشکی.
پایان
1.6K views09:44
باز کردن / نظر دهید
2021-10-08 12:43:43 سلام من مهرداد هستم . چند سالی هست ازدواج کردم 23 سالمه . از اوایل ازدواج مادرخانمم محبت و علاقه زیادی نسبت بهم بروز میداد و منم خوشحال از زندگی صمیمی که داشتم.تا زمانی که احساس کردم مادر خانمم دیگه نمیتونه حتی یروزم منو نبینه.مادر خانمم 43 سالشه تپل و سفید پوست با سینه های بزرگ و فوق العاده حـ.ـشری.خلاصه گذشت و وابستگی ما به حدی رسید که یا باید من میرفتم اونجا یا اون میومد صدای همه دراومده بود زنم پدر زنم فامیل و همسایه ها همه فهمیده بودن که ما خیلی وابسته هم شده بودیم .همیشه وقتی میومد خونمون یکراست می رفتیم روی تختم و دو نفری تو بغل هم صحبت میکردیم اگه خانمم بود من وسط دراز می‌کشیدم نمیدونستم چه حسیه برام گنگ بود یه چیزی تشکیل شده از حس مادر و فرزندی و دوستی و شـ.ـهوت که اینو خودمم بعد چند ماه فهمیدم که نسبت بهش حس دارم.وقتی میومد بغلم سرمو میزاشتم روی دستش وناخوداگاه چون سینه هاش بزرگ بود صورتم میخورد بهش .خیلی نرم بود عاشق بغل کردنش و بوی تنش شده بودم چند ماه گذشت و چند باری وقتی توی بغلم بود یهو کـ.ـیرم نیمه راست میشد وتکون میخورد می فهمیدم که به تنش میخوره و متوجه میشه اما به روی خودمون نمیاوردیمو لبخند میزدیم تازمانی که خودم بهش گفتم از سینه هات خوشم میاد و اگه میشه از روی لباس باهاش بازی کنم قبول کردو به مرور زمان از روی لباس رسید به زیر لباس وق از مالیدن رسید به خوردن ولی دلیل قبول کردنش این بود که میگفت فکر میکنم بچه خودمی و کوچیکی و داری شیر میخوری بهم میگفت تحریک نمیشم چون چشمامو میبست منم فکر میکردم راست میگه تازمانی که یهو یه آهیی کشید و گفت بسه دیگه نخور گفتم چرا گفت درد میگیره حالا نگو خیس میکرده حسابی کـ.ـسشو و کیـ.ـر میخواسته اینو بعدا گفت بهم.خلاصه گذشت و یه شب اومد خونمون خونشون کسی نبود تنها بود اومد پیش مابخوابه رفتیم توی حال توشک پهن کردیم و من طبق معمول وسط خوابیدم تقریبا دو ساعتی خودمو به خواب زدم خانمم خوابید و مادر خانمم هم مثلا خوابیده بود ولی نخوابیده بود .من دیدم جفتشون خوابیدن برگشتم سمت مادر خانم و آروم آروم از پشت بغلش کردم و کم کم سینه هاشو گرفتم چون زنم هم کنارم بود واز خودمادرخانمم هم کمی می‌ترسیدم چون تمام رفتارهای ما در قالب مادر و فرزندی بود.باهاش یک ساعت ور رفتم و قشنگ کـ.ـیرم داشت میترکید و از پشت چسباندم به کـ.ـونش و دلو زدم به دریا شهوتم رسیده بود به آخرش قلبم داشت جوری می‌تپید که صدای اونو قشنگ می شنیدم.پاشدم رفتم اون سمت کنار دیوار و رفتم توی بغلش از جلو تا رفتم توی بغلش بر گشت و پشت شو کرد سمت من من فکر کردم بیدار بوده و ناراحت شده برگشت و پشت شو کرد به من و کـ.ـونش و داد عقب وبه من فشار داد یه لحظه قفل کرد مخم خلاصه خیلی ترس داشتم و خیلی شهـ.ـوت اون بهترین حس و لذت زندگیم بود.برگشته بود و کـ.ـونش و قنبل کرده بود من آروم آروم تقریبا دو ساعت طول کشید که شلوارشو یکم بدم پایین اول کـ.ـیرمو از روی شلوار مالیدم به کـ.ـون لختش بعد که دیدم چیزی نمیگه کیـ.ـرمو در آوردم و گذاشتم لای کپلاش همینجوری نیم ساعت ایستادم نصفه شب شده بود از شدت شهـ.ـوت داشتم آتیش میگرفتم و دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و هنوز شک داشتم که خوابه یا بیدار دلمو. زدم به دریا و کیـ.ـرمو گذاشتم دم سوراخ کـ.ـونش ولی شلوارش مزاحم بود یهو دیدم خودش شلوارشو کشید پایین و بر گشت گفت آبتو بریز توی کـ.ـونم.واای نمیتونم به زبون بیارم درجا این حرفو زد داشت آبم میومد چون تقریبا چهار پنج ساعت داشتم باهاش حال میکردم.خلاصه درجا یه تف زدم سر کـ.ـیرمو تا ته فرو کردم توکـ.ـونش آنقدر شیرین بود تلمبه نزدم و تقریبا پنج دقیقه توی همون حالت ایستادم آنقدر حـ.ـشری شده بود منو به دیوار فشار میداد که کـ.ـیرم بیشتر بره داخل خلاصه دوتا تلمبه زدم دیدم آبم اومد و سام خالی کردم تو کـ.ـونش و بلند شد رفت دستشویی خالیش کرد منم جوری شل شده بود بدنم که نمیدونستم تکون بخورم .اونشب قشنگ ترین شب زندگیم بود.
پایان
1.6K views09:43
باز کردن / نظر دهید
2021-10-08 12:42:36 سلام اسمم نیناست 24 سالمهخاطره ای که می خوام بنویسم براتون از زمان پیش دانشگاهیمهستشیه هم کلاسی داشتیم اسمش مینا بود تازه عقدم کرده بوداما نمی گفت به کسی که اخراج نشهاوون روزا برا کنکور درس می خوندیم)من و پریسا دوستم و مینا (خلاصه یروز وسط استراحت دست درس خوندنمون پریسا از مینا راجب شوهرش پرسید اونم گفت عقد هستن و اینکه پسر عموشه و خیلیم پول دارندمینا خیلی خوشگل بود سفید رووووسینه 70 قد 170 60 کیلو وزنخلاصه مدرسه تموم شد و یروز توی خونمون باز بحث شوهرش باز شد پریسا توی گوشیش فیلم سوپر داشت به مینا گفت شوهرت اینطوری میزارتت ؟؟؟؟اونم سررررررررررررررخ شد حسابی گفت : نه این طوری !!!من سریع پرسیدم باهم سکسم داشتین ؟؟پریسا پرسید چند بار ؟دردم داشتی؟همین جوری سوال بارونش کرده بودیم خلاصه اونم گفت بچه واااااااااااااااااااایسید چی دارین میگی !!!مام درس رو ول کردیم گفتیم باید بگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟گفت باهم لب میدیم زیاد هر وقت هم رو میبینیم همون لحظه پریسااااا اونمد بغلم ویه لببببببب
ازم گرفت گفت ایجوری ؟؟؟پرسیدیم باهم سکس داشتین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟گفتش بچه باید روزه زن بهم کاادو بدینمام فهمیدیم که بله !!!!!!!خلاصه من که حسابی شینطنتم گل کرده بود دستم رو انداختم زیر دامنه مینااا گفتم یعنی پرده رفتهههه میتونم ببینمشیخورده هم مالیدم براش دیدم چیزی نمیگه دستم رو کردم زیر شرتش به مالیدنبعد یلحظه دیدم گوشم گرم شه دیدم پریسا داره گوشم رو میخورهو داره کونم رو میماله پریسا عاشق کون منه هی میشگه کونت خوش فرمه خوش بحال شوهرتبعد پریسا رو کرد به من گفت من وتو تجربه نداریم بزار مینا بگه چی کار کنیمسه تایی رفتیم رووووووووووو تختپریسا شورتم رو دراورد و شروع کردن به لیسیدن کسم داشتم از حال میرفتم دیدممینا هم اومد رو دهنم کسش رو می مالید رو دهنم و منم میخوردم کسش روعینه فیلمای پرون شده بودیمپریسا لعنتی هی انگشت می کرد تو کونمهی می پریدم هوااااااااااااااادرد داشت نااااااااااااااجوربعد مینا پاشد پریساا رو هول داد رفت تو بغلشششروووووووووع کرد لب گرفتن منم ازپشت کسش رو لیسیدم
میناااا گردن پریسا رو می بوسید میلیسد اووووومد پایین سینه هاش رو میخورد پریسا که فقط تا از لذت نفش نفسم می زد بعد وقتی شکم پریسا رو لیسیدپریسااااا عجیب اه اه می کرد منم حسودیم شده بود همیجوری کهمینا داشت پریسا رو میلیسد و وردش خوابیده بوداز پشت با انگشت تو کس مینا کردم خیلی خوشش اومد گفتبیاااااا بالاتر با اونن دسشت بالاش بمااااالتو این حالت بودیم که مینا گفت بسه می خوام حساب پریسا روبرسمهمین طوری که پریسا دراز کشیده بووووووودمینا بر عکس شد می خواد کست رو بخورم تو باید ترتیبم رو بدیمیناا شروع مرد به لیسدن کس پریسا و پریسا هم کس مینا رومیلیسد منم رفت که داغ کزده بودبعد دیدم جفتشون خسته شدن بی حال افتادنبعد گفتم مینا تو مگه اپن نیستی گفت ارهرفتم از یخچال خونه یخیار برداتشم سریع اومدماولش مالیدم به کس خودم داغ بودم اما تو نمی کردم بعد پریسا اومد ازم گرفت و مینا خوابید پاهاهشو باز کردپریسا سینه های مینا رو میلیسد و خیار رو می مالید به کس میناااااا مینا حسابی آه آه میکرد بعد من رفتم خیااررو گرفتم و انگشتم تو کس مینا کردم خیلی داغ و خیس بود
بعد دوباره خیار رو توش کردممن گفتم شما هااا من رو اصلا تحویل نگرفتینااااااااااابعد پریسا گفت نه نینا جونم الان میام بغلتپریسا بغلم کرذ و کردنم رو میسلیسد خیلی لذت بخش بود میناهم انگشتش رو دمه سوراخ کونم می مالید و کسم رو با اون دستش می ماااالیدپریسا به مینا گفت می خوام ترتیب نینا رو بدیممینا اومد حسابی کسم رو خورد هم زمان یه انگتشم تو کونم میکرد و پریسا هم سینه هام رو میلیسیدو میک میزد و گردنم رو میلیسیددیگه بی حال شده بودم بهشون گفتم بچه ها دارم ارضا میشم که مینا تند تند دستش رو چوجولام مااالید و انگشتش رو تو و کونم تند تند بالا پاینن کرد که منم عجیب ارضا شدم چند بار دیگه هم با هم سه تایی لز کردیم البته من و پریسا خیلی با هم لز داشتیم.
پایان
1.7K views09:42
باز کردن / نظر دهید