Get Mystery Box with random crypto!

زاپاس داستانسرا

لوگوی کانال تلگرام dastan_sexiii35 — زاپاس داستانسرا ز
آدرس کانال: @dastan_sexiii35
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 55
توضیحات از کانال

داستان های سکسی کوتاه😋🔞
و داستان های سکسی بلند هرروز یک پارت🙈🇮🇷
چالش ویس آه و ناله دختر و پسر😂😈
فیلم های 18😁💃
کانالو حمایت کنید تا سکسی ترین داستان هارو براتون بزاریم😈😈

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-01-11 13:59:07 بود و بوی کصش تا ته مغزم میرفت
کص و کونش حسابی خیس شده بود و ناله هاش بلند شده بود
بلند شدم موهاشو گرفتم و گفتم زانو بزنه.کیرمو دراوردم و گذاشتم جلو دهنش و تف کردم رو صورتش
با کیرم تفو به همه جای صورتش مالیدم و چندبار رو صورتش زدم
اونم میخندید و و همکاری میکرد معلوم بود خیلی دوس داره.کیرمو گذاشتم تو دهنش اول گذاشتم خودش ساک بزنه بعد گردنشو گرفتم و شروع کردم تلمبه زدن تف از همه جای کیرم داشت میریخت.بلندش کردم رو مبل به پشت خوابید.انگشتامو کردم تو دهنشو باز شروع کردم به خوردن کصش
اونم فقط ناله میکرد یهو گفت بکن تو کصم دیگه مردم
اینو که گفت حشرم بالا زد و کیرمو تا ته هول دادم تو کصش.خواست جیغ بکشه ک دهنشو گرفتم.چشماش داشت از حدقه بیرون میزد و منم فقط تو کصش وحشیانه تلمبه میزدم.یخورده که کیرمو ثابت گذاشتم اونم دردش کم شد و دستمو از رو دهنش ورداشتم نفس نفس زد و گفت پاره کردی کصمو وحشی.اون عموی کونیت هیچوقت اینطوری منو نکرده بود
دیدم داره حال میکنه کیرمو کشیدم بیرون و چهارتا انگشتمو کردم تو کصش و شروع کردم تند تند تلمبه زدن آب داشت از کصش میپاشید بیرون اونم هی داد میزد اوووووووف جر بده کصمووووو.کص زن عموتو پاره کن
دوباره کیرمو کردم ت کصش و اینبار چشمم به جوراباش افتاد همزمان که تلمبه میزدم انگشتای پاشو گذاشتم دهنم و شروع کردم مکیدن و بو کردنشون وای که چه بویی داشت اون جورابای عرق کردش.با ناز و درد گفت جووووون بخور پاهامو لیسشون بزن
چند دقیقه تو این حالت کردمش که هوس سوراخ کونش به سرم زد
کیرمو بیرون کشیدم و جورابشو کردم تو دهنش.خودمم رفتم رو مبل نشستم گفتم بیاد رو صورتم و شروع کردم خوردن سوراخ کونش
حسابی که لیس زدم رو کیرم نشوندمش و یه جا همه کیرمو کردم تو کونش که داد زد آخخخخخخخ کونمممم
ترسیدم که غش کنه ولی از سوراخش معلوم بود قبلنم داده
یخورده وایسادم که خودش شروع کرد بالا پایین کردن رو کیرم و حرفای شهوتی کننده
همش میگفت بکن کون زن عموتو.جنده توام من پاره کن کونمو
منم حشری تر میشدم و تندتر تلمبه میزدم تو کونش
تو همین حالت بودیم که صدای ماشینمون از تو کوچه اومد
سریع بلند شدیم لباسامونو پوشیدیم من رفتم تو اتاق و اونم سریع رفت تو دسشویی که خودشو مرتب کنه
این اولین سکس من با زن عمو الهامم بود ولی آخریش نبود. دوس داشته باشین خاطرات سکسای بعدیمونم مینویسم
نوشته: سعید
2.6K views  , 10:59
باز کردن / نظر دهید
2022-01-11 13:58:58 از لیس زدن پا تا گاییدن کص و کون زن عمو
1400/08/29

#فتیش #سکس_خشن #زن_عمو

سلام بچه ها من سعید هستم 21 سالمه.کشتی گیرم قدم 187 و 75 کیلو هستم.این داستان که مینویسم کاملا واقعیه مربوط به سه سال پیشه که 18سالم بود اینم بگم که من کلا دیر انزالم و خیلی دیر آبم میاد
من یه زن عمو دارم که از همون دوران بلوغ تو کفش بودم همیشه دوس داشتم کص و کونشو بخورم.پاهاشو لیس بزنم مخصوصا وقتی جورابای رنگ پا میپوشید.از زن عموم براتون بگم که اسمش الهامه حدود 35 سالشه قدشم حدود 175 وزنشم حدود 80 کیلوه یه کص گوشتی و فوق سفیده واقعا هرکی روش شق نکنه مرد نیس.
این زن عموی ما همیشه لباسای تنگ و نازک میپوشه منم که از بچگی رو این جور تیپا فتیش داشتم
بریم سراغ داستان.من تو خانواده استاد کارای کامپیوتریم هرکی گوشی یا کامپیوترش خراب میشه به من میگه که برم درستش کنم
یکی ازشون همین زن عمومه که هر هفته بهم میگفت برم خونشون گوشیشو درست کنم یا چیزی یادش بدم
عموم تو اداره برق کار میکنه و بیشتر وقتا خونه نیست چون هی باید برن به برقای قطع شده روستا های اطراف شهرمون رسیدگی کنن
یه شب که من خونشون بودم واسه تعمیر گوشیه الهام یهو عموم گفت بهم زنگ زدن باید برم فلان روستا برق قطع شده بعد رفت
الهام رفت تو آشپزخونه و داشت ظرفارو میشست منم رو مبل داشتم با گوشیش ور میرفتم و از پشت کونشو دید میزدم
وااااای یه شلوار سفید تنگ و نازک پوشیده بود شرت صورتیش از زیرش داد میزد
با خودم گفتم کاش الان کیرم تو کونش بود یهو به سرم زد هیستوری مرورگر گوشیشو چک کنم دیدم بلههههه خانوم فتیش هاردکور داره و کلی فیلمای هاردکور و گنگ بنگ نگا کرده
منم حشری شدم و واسه اینکه یه حالی کرده باشم چندتا از عکسای نیمه بازشو واسه خودم فرستادم و از تو اتاقش یه لنگ جورابشو ورداشتم رفتم تو دسشویی جورابشو بو کردم و جق زدم وای چ حالی داد
جورابشو همونجوری که تف مالی کرده بودم گذاشتم سر جاش و بعد از تعمیر گوشیش برگشتم خونه خودمون
تا چند شب تو کفش بودم ولی بخاطر باشگاه کشتی که میرفتم جق نمیزدم کیرم داشت منفجر میشد وقتی عکساشو میدیدم
چند شب گذشت و یه شب ساعت 1 و اینا زنگ خونمونو زدن رفتم باز کردم دیدم زن عموم با یه حالت عصبی اومد داخل و بعد از اینکه اروم شد گفت با عموم دعواش شده و جریانو تعریف کرد.بعدش بابام گفت من میرم باهاش حرف میزنم که مامانمم گفت منم میام ولی نذاشتن الهام بره گفتن ممکنه باز عصبی بشین دعوا بگیره اینجا بمون تا فردا
اونا رفتن و باز من و الهام تنها شدیم من هی چشمم به جورابای مشکی پاش بود که معلوم بود کلی عرق کردن و الان خوردن دارن
یهو گفت چیه هی نگا میکنی پسره هیز.منم بدجور جا خوردم گفتم چی؟؟؟ گفت خودتو به اون راه نزن میدونم اون شب با جورابم چکار کردی
تا یه هفته بوی تف تورو میداد
من قلبم داشت تو دهنم میومد نمیدونستم چی بگم که گفت:نگاش کن فقط بلده هیزی کنه.تو که دوس داری بیا اینارو از پام درار
بازم شوکه شده بودم ایندفه داد زد بیا دیگه و همزمان شلوارشو دراورد
وای چشمم به تپلی کصش از رو اون شرت قرمزش افتاد برق از سرم پرید نفهمیدم چی شد رفتم جلوش خواستم سرمو ببرم بین پاهاش که جلومو گرفت و گفت اول جورابام.از این حرفش خیلی بدم اومد دوس نداشتم نقش ارباب بازی کنه.گفتم ساکت شو جنده
مچ دستاشو گرفتم و دهنمو گذاشتم رو کصش اوووووووف چ بویی میداد
از رو شرتش شروع کردم به مکیدن و خیس کردنش اونم همش ناله میکرد
بدنش شل شد پاهاشو دادم بالا و شرتشو درآوردم دادم بکنه تو حلش
باورم نمیشد کص و کونی که چندسال دنبالش بودم جلوم بود وای عجب سوراخ قرمز و تنگی داشت
دهنمو گذاشتم رو کونش و شروع کردم لیس زدن دماغم رو کصش افتاده
1.8K views  , 10:58
باز کردن / نظر دهید
2022-01-11 01:59:09 حت داد نشست رو تخت کنارم و کونمو میمالید گاهی هم یه سیلی میزد به کونم کمر بندشو آورد سر و ته کمر بند رو بهم چسبوند و گرفت دستش اینجوری دولایه میشد اولی رو که زد دلم ضعف کرد این بار یه نواخت میزد اول چند ثانیه یک بار میزد و هر چه پیش میرفت سریع ترش میکرد من که طاقتم طاق شده بود گریه ام گرفته بود ولی کونمو تکون نمیدادم فقط از شدت درد کونمو جمع کرده بودم اونم هی داد میزد قمبل کن قمبل کن کمربند که تموم شد کونم قرمز مایل به کبود شده بود فهیمده بود حالم داره بد میشه یه لیوان آب برام آورد و یه آبنبات بهم داد از شدت درد نمیتونستم بشینم به کیرش که نگاه کردم انقدر شق شده بود که داشت میترکید رگاش زده بود بیرون و مثل یه تیکه چون سفت شده بود گفت بخواب نوبت چوب اسپنک بود
چوب اسپنک انواع مختلفی داره بعضیاش چوبیه بعضیاش چرمیه بعضیا هم پلاستکی اشکان یه دونه پلاستیکی خریده بود که یه طرفش خاردار بود بهم گفت بخواب میدونستم التماس فایده ندارد خوابیدم اول روی رونام میزد احساس میکردم خاراش داره پوستمو میکنه چند تایی زد و یهو خاراشو مالوند روی کونم فهمیدم کارم ساخته اس محکم میزد روی کونم دیگه طاقت نداشتم کونمو اینور اونور میبردم که کمتر بخوره روی کونم داد میزد تکون نده وقتی دید فایده نداره نشست رو رونم و دیگه نمیتونستم تکون بخورم بیست تا هم اضافه تر زد به خاطر تکون خوردنم و بلند شد .رفت یه کیسه یخ آورد گذاشت روی لپ های کونم و خودشم دو تا قرص خورد بعدا فهمیدم قرص تاخیری خورده . کم کم درد کونم آروم شده بود و اشکانم ازم لب میگرفت ولی هیچ حرفی نمیزد منم هیچی نمیگفتم و ترسیده بودم و هر کاری میخواست براش میکردم کیسه یخ ها رو از روی کونم برداشت و شروع کرد به مالیدن گفت میسوزه؟ گفتم خیلیییییی گفت حالا اصل کار مونده .
یه بالش دیگه آورد و گذاشت رو بالش قبلی گفت بخواب روش منم من هاج و واج مونده بودم گفت نترس شلاق تموم شد یه ذره وازلین برداشت و مالید سر کیرش گفتم یکم بزن رو سوراخ من گفت من چرب و چیلی دوست ندارم اینم چون بار اولته زدم دیدم نمیشه باهاش حرف زد هیچی نگفتم از فاز ارباب و برده اومده بود بیرون و اشکان صداش میکردم ولی هنوز خیلی جدی بود قبلم تند تند میزد از ترسم رونام میلرزد و کونمو منقبض کرده بود یه شال محکم بست دور کمرم کف دستشو گذاشت روی کونم و با شست دستش لای کونمو باز کرد سر کیرشو فشار داد تو ولی نمیرفت فهمید ترسیدم و خودمو منقبض کردم خوابید روم و دهنش نزدیک گوشم کرد و گفت نترس هواتو دارم یکم آروم تر شدم گفتم اشکان تا ته نکن تو گفت نترس تا هر جا شد میکنمش توی کونت .با دستاش آروم زد به بغلای کونم و گفت شل کن و سر کیرشون میمالید رو کوسم و با زبونش با بالای کونمو لیس میزد منم کم کم عضلاتم شل شد .سر کیرشو دوباره گذاشت در کونم یه فشار محکم داد و سرش رفت تو یکم احساس سوزش کردم ولی قابل تحمل بود با دستاش کونمو باز کرد و شروع کرد به فشار دادم کم کم دردش بیشتر میشد هر چی بیشتر فشار میداد بیشتر درد میگرفت منم آه و ناله ام بلند شده بود گفتم اشکان تا کجا رفته تو ؟ گفت تا نصفه اینو که گفت یه لحظه نیم خیز شد و کیرش عمود شد رو سوراخ کون من و یه فشار داد و بعدش تخماش چشبید به سوراخ کونم یه لحظه جلوی چشمام سیاهی رفت و یه آه بلند کشیدم چند ثانیه خوابید و بعدش شروع کرد تلمبه زد صدای شلپ وشلپ تلمبه زدنش و آه ناله من تمام اتاقو پر کرده بود یهو کیرشو کشید بیرون و گفت پاشو بعدش گفت کف دستاتو بچسبون به دیوار و پاهاتو از دیوار فاصله بده و کونتو قمبل کن رفت پشت سرم و دوباره تا دسته کرد تو کونم و با دستاش سینه ها مو میمالوند این بار سوزشش بیشتر بود چند دقیقه ای تلمبه زد و این باز گفت خم شو و دستاتو بزار رو میز توالت و کیرشو کرد تو کونم و گوشیشو گرفت دستش و تو آینه فیلم میگرفت و موهامو میکشید که سرمو بیارم بالا انقدر درد کونم زیاد و بود که بی حس شده بودم و نمیدونم چقدر طول کشید ولی بازم ارضا نشد و گفت داگی استایل شو منم لنگان لنگان رفتم رو تخت و چهار دست و پا شدم و کونمو دادم بالا یه دستی به کونم کشید و کیرشو کرد تو کونم و شروع کرد به تلمبه زدن تقریبا یک ریع میشد که تلمبه میزد بعدا فهمیدم هم دیر انزالی داره هم اون قرصای تاخیر باعث شده بوده بتونه یک ساعت تو کون به اون تنگی تلمبه بزنه همین جور که داشت محکم تلمبه میزدو تخماش میخورد به کسم کونم دادم عقب و شروع کردم مالوندم کونم به تخماش که نتونست طاقت بیاره وآبش پاشید تو کونم .


پایان
1.4K views  , 22:59
باز کردن / نظر دهید
2022-01-11 01:58:58 اولین س.ک.س خشن با شوهرم


آنال

 
شوهر

25 سالم بود و تازه با اشکان عقد کرده بودم اون همدان زندگی میکرد و ما تهران زندگی میکردیم و از هم دور بودیم اشکان 30 سالش بود و قبل از من با کسی رابطه نداشت و فقط بهم گفته بود که سکس خشن دوست داره و چند تا فیلم سکسی برام فرستاده بود که منم بدونم چه انتظاراتی ازم داره راستش من قبل از اونا از مرحله پرت بودم .
یه روز اشکان بهم زنگ زد و طبق معمول حرف میزدیم که گفت این آخر هفته خانواده اش دارن میرن سفر و خونه شون خالیه و ازم خواست که برم اونجا اولش گفتم نمیشه و مامانم نمیزاره و این حرفا ولی اشکان خیلی اصرار کرد و منم با هزار ترفند مامانمو راضی کردم و البته نگفتم خانواده اشکان خونه نیستن گفتم میرم بهشون سر میزنم مامانم هم خیلی گیر نداد و من راهی شدم شب قبل از این که برم اونجا با اشکان صحبت کردم و بهش گفتم که نمیشه از کس رابطه داشته باشیم و من دخترم و بکارتمو تا شب عروسی نگه میدارم اونم گفت باشه ولی باید کون بدی اولش مخالفت کردم ولی بعدش بهم اطمینان داد که مراقبمه و بهم آسیب نمیزنه منم قبول کردم .
فردا صبح زود راه افتادم ساعت پنج سوار اتوبوس شدم و حوالی 9 اونجا بودم پنج شنبه بود و اشکان سر کار نمیرفت رسیدم دم در خونشون و با اولین زنگ در رو باز کرد به محض اینکه وارد شدم بغلم کرد و بوسیدم حسابی به خودش رسیده بود بعد از عقدمون این اولین بار بود که تنها میشیدیم چون ما خیلی خانواده های مذهبی داریم و سنتی ازدواج کردیم ولی اشکان فیلم های پورن دیده بود و خیلی حرفه ای عمل میکرد .
برام یه نوشیدنی آورد و بعد بهم گفت که باید آماده شم اولش یکم خجالت کشیدم و گفتم چه آمادگی گفت بیا بهت میگم با هم رفتیم تو حمام و گفت لباساتو دربیار یکم لحنش دستوری شده بود منم ترسیده و خجالت میکشیدم و هر کار میگفت میکردم پشتم رو بهش کردم و لباسم رو درآوردم به محض اینکه لباسمو درآوردم از پشت بغلم کرد و یکم کونمو مالید و یهو آبش اومد و ریخت رو کونم هر دومون هول شدم بودیم ولی اون سریع خودشو جمع کرد و اومد ازم یه لب گرفت . بعدش یه وسیله آورد که شکل یه بطری پلاستیکی بود و یه نی ازش اومده بود بیرون بهم گفت که این مقعد شوره و خودش پر از آبش کرد و بهم گفت خم شو سر نی رو داخل سوراخ کونم گذاشت و گفت اینجوری اگه فشارش بدی داخل کونتو تمیز میکنه فقط واسه اینکه من خجالت نکشم گفت من میرم بیرون و خودت حسابی داخل کونتو تمیز کن منم حسابی داخل سوراخمو تمیز کردم و انقدر ادامه دادم که آب تمیز از سوراخ کونم بیرون میزد و یه دوش هم گرفتم و نیازی به اپیلاسیون نداشتم و رفتم بیرون .
وقتی رفتم بیرون اول اومد بغلم کردو موهامو خشک کرد و یکم با هم ور رفتیم و حال کردیم ولی کم کم رفتارش عوض میشد و دستور میداد گفت زانو بزن جلو و کیرمو بخور. زانو زدم و شروع کردم به مکیدن کیرش که دندونام خورد به کیرش و دردش گرفت یه کشیده زد تو صورتم گفت درست بخور بعد با دوتا دستاش موهامو کشید و سرمو آورد بالا و کیرشو تا ته فشار داد تو حلقم داشتم بالا میاوردم ولی اون کیرشو فشار میداد ته حلقم یهو آبش اومد و همشو ریخت تو دهنم میخواستم تف کنم دو تا کشیده زد تو صورتم و گفت بخورش خیلی ترسیده بود هر کار میگفت میکردم .
فیلم هایی که برام فرستاده بود بیشترش spank بود یعنی در کونی زدن و چند بار بهم گفته بود دوست داره با منم این کارو بکنه بهم گفت بلند شو خودش نشست لبه تخت و گفت بخوابم روی پاهاش طوری که یه پاش زیر شکمم بود و یه پاش رو هم گذاشت روی رونم و کونم قلمبه شده بود بالا و تکون نمیتونستم بخورم هنوز یه شرت لامبدا پام بود شرتم رو درآورد و شروع کرد سیلی زدن به کونم اولش آروم میزد ولی بعد شدید شد کونم میسوخت ولی قابل تحمل بود شمردم حدود صد تا سیلی زد و گفت بلند شو کمربندشو باز کرد و یه ترکه و یه چوب اسپنک آورد یه بالش گذاشت رو تخت و گفت دراز بکش روی تخت و بالش رو بزار زیر کست طوری که کونت بیاد بالا گریه ام گرفته بود کونم میسوخت و ترسیدم بودم گفتم اشکان تو رو خدا خیلی درد داره گفت الان با هر کدوم صد تا میزنم هر چی التماس کنی بیشتر میشه گفتم تو رو خدا درد داره گفت 150 گفتم نه نه تو رو خدا گفت 200تا میری یا نه ؟بدون اینکه چیزی بگم رفتم بالای تخت و خوابیدم رو بالشت گفت این دفعه چون بار اولته همون صد تا رو میزنم ولی اگه صدات دربیاد یا کونتو تکون بدی یا دستتو بزاری رو کونت بیشتر میزنم .اول با ترکه شروع کردم یه دستمال خیس کشید روی کونم که دردش بیشتر باشه و بهم گفت باید بهش بگم ارباب اگه بگم اشکان ده تا اضافه میشه ترکه رو محکم میزد رو ی کونم از ترسم جرات نداشتم تکون بخورم هنوز دردش برام قابل تحمل بود ترکه رو میمالید رو کونم بعد یهو شروع میکرد به زدن ده تا یا بیست تا پشت هم میزد دوباره ترکه رو میمالید رو کونم گاهی هم نوک ترکه رو می کرد تو سوراخ کونم .
ترکه که تموم شد یکم بهم استرا
857 views  , 22:58
باز کردن / نظر دهید
2022-01-10 13:20:02 با زندایی بعد که دایی اومد دیگه رفتن تهران دیگه بعد اون نشد بکنمش ولی اگه یبار فرصت بشه میکنمش.

نوشته : بهنام
6.2K views  , 10:20
باز کردن / نظر دهید
2022-01-10 13:19:39 بیام
هوا سردپاییزی بود رفتم متکا گذاشتم جلو تلویزیون یه پتو هم برداشتم که دراز بکشم فیلم ببینم چون این کار برام لذت بخش بود زندایی اومد نشست کنارم چای آورد خوردیم
زندایی اومد به منم جا بده کنارم دراز کشید روش پتو کشید نزدیکش شدمو بوسیدمش چیزی نگفت داشتیم فیلم میدیدم سریال ترکیه ای من دستمو گذاشتم رو کمر زندایی داشتم کیف میکردم کم کم به خودم جراعت دادم دستمو گذاشتم رو رونش چیزی نگفت آروم آروم رفتم رو باسنش باز حرفی نزد
دستمو نزدیک چاک کونش که شد
گفت اااا نکن
منم خودمو چسبوندم بهش و بغلش کردم

گفتم چرا
گفت نکن گفتم
اینجوری بمون فیلموتو بببین
باز من شیطنت کردمو کیرمو به کونش چسبیده بودمو میمایدم
اعتراضی نکرد که یهویی دیدم بدنش داغ شده دستم گذاشتم رو سینش
گفت نکن بشر
گفتم دوس دارم خب
گفت بی خود فیلمتو ببین
نفساش تند شده بود زیر بار نمیرفت
فیلم تموم شد گفت خاموش کن من برم بخوابم از جا که بلند شد بوی عجیبی میداد آره کوسش خیس شده بود
رفت اتاق خودشون منم رفتم دنبالش
گفتم کجا بخوابم
گفت پزیرایی
گفتم پیشت بخوابم
گفت اذیت میکنی نه برو
گفتم نه
گفت باشه اذیت کنی من میرم پزیرایی بخوابم
گفت گوشیمو بده
رفتم اوردم زود بهش پیام دادم میشه موقع خواب بوست کنم بغلت کنم بخوابیم
گفت باشه ولی اذیت نکن
گفتم برم دسشوی بیام
گفت باشه
رفتم روبرو بغلش کردم وقتی چسبیدم بهش فهمیدم سوتینشو در اورده زیر پتو بوسش میکردم و دستم رو باسنش باسنشو ماساژ میدادم
گفت بخواب
گفتم زندایی میدونی که دوستت دارم
گفت اره
گفتم میشه امشب راحت باشیم
گفت مگه الان ناراحتی
گفتم نه
گفت پس چی
گفتم مثل زنوشوهرا باشیم
پریدم وسط حرفش گفتم زیاد اذیتت نمیکنم گفت باشه
گفت من کاری نمیکنم گفته باشم
گفتم باشه لبمو گذاشتم رو لبشو لبشو خوردم
دستم گذاشتم رو سینش میمالیدم
5دقیقه فقط همین کار بود دیدم چشاشو بسته بولیزشو دادم بالا سینشو خوردم چیزی نمیگفت خیلی خوشمزه بود
همینطور داشتم میخوردم که دستمو رسوندم به کوسش پاشو قفل کرد
دهنمو از رو سینش برداشتم رفتم در گوشش گفتم خیلی دوستت دارم نگران نباش به کسی چیزی نمیگم مطمعن باش بین خودمون می مونه دیدم پاشو شل کردو دست رفت تو شورتش جوووون داغ داغ خیس خیس شده بود داشتم دیونه میدشم کوسشو تند تند میمالیدم انگشتمو کردم تو کوسش یه آه کوتاهی کشید و لبشو گاز گرفت
فهمیدم وقتشه رفتم پایین شلوارشو در اوردم ولی چشاش بسته بود خودمم زود لخت کردم گفتم بولیزتو دربیار
چشم بسته بولیزشو در آورد رفتم لای پاشو شروع کردم به خوردن کوس تمیز و کلوچه ای براقش همینجوری گرم خوردن بودم که یهویی دیدم دستش لای موهامو و داره سرمو به کوسش فشار میده منم تا جون داشتم خوردم بعد چند دقیق لرزیدو دستاش شل شد منم فهمیدم شد رفتم لای پاش و کیرمو تنظیم کردمو اروم گذاشتم تو کوسش شروع کردم به تند تند تلمبه کردن که یهویی پاشو دور من قفل کرد و با حرکات دست و پاش فهموند که اروم تلبمه بزنم منم همین کارو کردم تو اوج لذت بود که یهوی پاهاشو شل کردو دستشم برداشت منم تند تند تلمبه زدم اعتراضی نکرد فقط صدای آه و نالش بیشتر میشد یه کوچولو لرزید کیرمو در اوردم و ریختم رو شکمش با شورتش پاک کردم و بوسیدمش از پشت بغلش کردم و خوابیدیم
صبح بیدار شدم دیدم تنها تو اتاقم لباس پوشیدم رفتم پذیرایی سلام دادم
زندایی سلام داد ولی جوری رفتار کرد که انگار اتفاقی نیوفتاده گفت برو دوش بگیر بیا صبحونه بخوریم
رفتم حموم اومدم صبحونه خوردم باز بغلش کردم و بوسیدمش
گفتم دیشب خوش گذشت
گفت خواب دیدی خیر باشه
دامن پاش بود باشلوارکو بولیز
گفتم لباساتو سبک کن یکم دیدت بزنم چیزی نگفت و رفت اتاق اومد رفت آشپزخونه به فکر ناهار بود خوب دیدش میزدم دامن لای کونش بود معلوم بود چیزی اون زیر نپوشیده
تلفن زنگ خورد زندایی برداشت سلام علیک گرمی کردن بعد گفت متین . مامان پدرام زنگ زده میری خونشون بازی کنی متین مثل موشک از خونه زد بیرون بعد زندایی گفت اومد فقط مراقبش باش قطع کردم رفت سر اجاق گاز منم رفتم پشتش و بغل و بوس یع تابو دامن تا زانو پوشیده بود گفتم چطوری خانم
گفت مرسی
گفتم میتونم بخورمش( دستمو کشیدم رو کوسش)
گفت من کاری نمیکنم
دامن و دادم بالا رفتم لای پاش تا میتونستم خوردم خیس خیس بود راحت آه و ناله میکرد پاشدمو از پشت کوسشو گاییدمو آبمو ریختم رو دامنش برگشت که بگه کجا ریختی چشم تو چشم شدیم لبمو گذاشتم رو لبشو چند دقیقه ای لب رفتیم دامن و تابشو در اوردم انداختم تو لباس شوی داشت میرفت اتاق که
گفتم کجا
گفت برم لباس بپوشم خب
گفتم باشه باز بپوشیا
گفت بازم بیای بکنی اره
خندیدم رفت با شورت سوتین اومد گفتم این خوبه
گفت زهرمار
متین بیاد باید شلوار و بولیزم بپوشم
گفتم باشه
دیگه حرفامون باز شد و درد ودل زندایی شروع شد که زنداییت سرده باهام دوسم داره دوسش دارم ولی وقتی خودش خالی میشه دیگه به فکر خالی شدن من نیست
دیگه این دو یه روزی کلی سکس داشتم
6.2K views  , 10:19
باز کردن / نظر دهید
2022-01-10 13:19:33 زندایی شکوفه


زندایی

سلام
داستان برمیگرده واسه چندسال پیش اون زمان من 20 سالم بود گوشی تازه خریده بودم همه فامیل شمارمو داشتن و زنگ میزدن اذیتم میک
ردن و میخواستن منو امتحان کنن یا سربه سرم بزارن و میگفتن بیا باهم دوست بشیم و فلان من بعد دوبار سوتی دادن دیگه فهمیدم قضیه همش سرکاریه تا وقتی که خودم به کسی شماره ندم نباید باهاش صمیمی بشم اون زمون هنوز تلفن های لمسی نیومده بود و گوشی من n73 بودخلاصه مدتها گذشت باز یکی بهم پیام داد خواست سر به سرم بزاره ولی من پا ندادم گفتم یکی از فامیلای اذیت نکن اونم اول زیر بار نمیرفت ولی بعدش گفت زنداییتم کم کم پیام دادیم حال احوال کردیم دیگه اس ام اس جک وطنز میفرستادیم بهم کم کم اس ام اس ها بی ادب تر میشد
با زنداییم دیگه صمیمی شده بودم دیگه راحت پیام میدادم ولی بیشتر مواقع دیر جواب پیام هارو میداد به جز عصر ها که داییم سرکار بود منم عادت کرده بودم بیشتر عصر ها پیام میدادم تا اینکه زندایی و دایی دعواشون شدو زندایی آمار دایی رو از من میگرفت منم آمار میدادم ولی خداییش چیزی به دایی نمیگفت تو این ماجراها که حرفای گذشته پیش اومد من به زندایی گفتم از بچگی دوس داشتم بغلت کنم و بوست کنم اونم میگفت الان بزرگ شدی ولی عید اومدنی میبوسمت منم گفتم نه الان میخوام و فلان گفت نمیشه بعدش زنگ زد باهاش حرف زدم و گفت باشه بمونه یه روزی دیدم راحت حرف میزنه گفتم تنهایی گفت نه با متین ام گفتم علی کجاست گفت مدرسه گفتم الان بیام گفت خونه داییت هر وقت میخوای بیای ولی اگه داییت بفهمه بد میشه من اصرار کردم اونم قبول کرد و گفت بیا گفت ولی من کاری نمیکنم
ماشین و برداشتم راه افتادم رسیدم خونشون متین که 4 سالش بود درو باز کرد سلام کردم گفتم مامان کجاست گفت اتاق بلند سلام دادمو گفت بشین میام کار دارم منم یکم منتظر شدم دیدم خبری نیست دیدم میخواد دس به سرم کنه بهش اس دادم گفتم نمیای گفت میخوای خودت بیا منکه گفتم کاری نمیکنم گفتم حداقل متین رو بفرست پایین
زنداییم یه زن 34 ساله بود ولی همه چیش عالی بود خوشگل سفید قد معمولی با اندام معمولی
زندایی متین رو صدا زد و بعد متین از اتاق در اومد رفت بیرون تو پارکینگ منم رفتم سمت اتاق قلبم داشت از دهنم بیرون می اومد رفتم و صداش کردم برگشت خندیدیم گفت تو چی میخوای ازم منم گفتم فقط بغلت کنم و ببوسمت اونم گفت زیادیت نشه گفتم آرزو بچگیمه گفت باشه ولی من کاری نمیکنم بغلش کردم بوسش کردم اونم میخندید بعد یکم تو بغل هم حرف زدیم گفت تموم شد گفتم اره خلاصه رفت سمت آشپز خونه سماورو روشن کنه رفتم از پشت بغل کردم بوسش کردم که متین درو زد رفتم باز کردم نمیتونستم زیاد پیش برم چون به زنداییم اعتباری نبود ممکن بود به داییم بگه
بعد خوردن چایی برگشتم خونه بهش پیام دادم
گفتم بین خودمون می مونه
گفت حتما

پیام هامون باز شروع شد راحتر بودم باهاش چند باری هم خونش رفتم ولی در حد بوس و بغل دس زن به کمر و دستش بود میترسیدم دس بزنم به جاهای دیگه
بعد مدتی دایی قرار بود پسردایی بزرگمو که 14 سالش بود ببره دکتر تهران . دایی شب اومد خونمون منم استرس گرفته بودم که بو برده اومده به مامان بگه
تو اتاق بودم مامانم صدام زد بهنام بیا ببین داییت چی میگه دیگه ریده بودم
من من کنان گفتم بله مامان گفت میتونی بری خونه دایی چند روزی بمونی زنداییت تنها نمونه منم به ترس و استرس گفتم باشه دایی گفت فردا ظهر وسایلاتو آماده کن فردا ظهر میام دنبالت گفتم باشه فرداش رفتم حموم اصلاح کردم خودمو لباس و وسایل برداشتم که هی خونه نیام داییم زنگ زد تو راهم آماده ای گفتم اره بیا
با دایی رسیدم خونه ساکمو گذاشتم دایی و علی رو برداشتم بردم ترمینال اتوبوس حرکت کرد خداحافظی کردم اومدم ماشین و کردم تو پارکینگ رفتم خونه
سلام دادم به زندایی گفت خوش اومدی داشتم دیونه میشدم دیدم به زندایی عوض شده بود همش تو فکر دید زدن و دستمالی کردنش بودم
همش چشمم دنبالش بود متین داشت کارتون میدید که خوابش برد زندایی تو آشپزخونه مشغول بود رفتم از پشت بغلش کردمو بوسش کردم گفت برو اونور متین خونه است گفتم خوبه گفت حالا باشه چون خوابه باید بیای پیش من برو بردار بزار رو تختش بخوابه
منم برداشتمو بردم گذاشتم رو تخت برگشتم پیش زندایی که گفت بزن ماهواره فیلم ببینیم منم زدم ولی باز چشمم تو آشپز خونه بود گفت چیه اینجا چیزی گم کردی
گفتم اره
گفت چی
گفتم تورو
گفت کوفت من به این بزرگی گم میشم مگه
دیدم نمیتونم حرفمو رک بگم بهش اس دادم
اس دادم گفتم زندایی میشه بیام بغلت کنم و بوست کنم
اس داد گفت نه
اس دادم گفتم چرا
گفت اس نده حرف بزن
بلند گفتم چرا
گفت باشه بیا ولی اذیتم نکن
فکر کنم زندایی فکر میکرد من حسم بهش دوس داشتنه نه شهوت که قبول میکرد
خلاصه از پشت بغلش کردمو بوسیدمش اونم کارشو میکرد منم دستم دور کمرش بود که یهویی اومد عقب کونش خورد به کونم فهمید سیخم گفت برو بشین منم
3.9K views  , 10:19
باز کردن / نظر دهید