دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

@dastansara_jensi

لوگوی کانال تلگرام dastansara_jensi — @dastansara_jensi D
آدرس کانال: @dastansara_jensi
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 17
توضیحات از کانال

#



‌‌











‌`
`
`

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2021-09-17 23:10:04 فیلم خرد..سال پشم ریزون ایرانی
دو تا پسر ک...یر کلف یه دختر 13 سالع رو بردن تو بیابون و از جلو میکننش

مشاهده ی فیلم
476 views#𝖯𝖤𝖳𝖱𝖮𝖲, 20:10
باز کردن / نظر دهید
2021-09-17 23:02:17 یع دختر 9 سالعع سور..اخ کو...ن خودشو انگشت میکنع

مشاهده ی فیلم
452 views#𝖯𝖤𝖳𝖱𝖮𝖲, 20:02
باز کردن / نظر دهید
2021-09-17 22:50:06 دختر 18 سالع برا داداش 7 ساله اش میخوره

مشاهده ی فیلم
408 views#𝖯𝖤𝖳𝖱𝖮𝖲, 19:50
باز کردن / نظر دهید
2021-09-17 22:30:01 لنگای یه دختر 11 سالع رو داده بالا و از پشت فرو میکنع توووش

مشاهده فیلم
مشاهده فیلم
395 views#𝖯𝖤𝖳𝖱𝖮𝖲, 19:30
باز کردن / نظر دهید
2021-09-17 14:50:08 میخوایی از خنده جر بخوری؟
https://t.me/joinchat/mczytcWDEyg4ZWFk
بدو بیا زود
1.5K views , 11:50
باز کردن / نظر دهید
2021-09-17 14:21:04 مادر



سلام دوستان. تصميم گرفتم اتفاق واقعي در ارتباط با رابطه جنسي پسر و مادر رو براتون تعريف كنم تا اونايي كه بعد از خوندن داستانها فحش ميدن متوجه بشن كه اين روابط (هرچند تعدادشون كم باشه كه نيست) وجود داره و انكارپذير نيستن. به علت واقعي بودن داستان اسامي كاملا ساختگي هستن.


اسم پسر علي نوزده سالشه ساكن تهران و ارتباطش با مادرش هنوز ادامه داره.
اسم مادر پروانه ٤٤ ساله بازنشسته 
سه چهار سال پيش من با پروانه توي يكي از سايت هاي اجتماعي آشنا شدم و بعد از چند بار چت كردن ارتباط تلفني مون با نم بر برار شد. درباره خيلي چيزا با هم صحبت كرديم. يكي از موضوعاتي كه درباره ش بحث كرديم رفتارهاي علي بود. پروانه ميگفت علي خيلي منو دوست داره و زياد منو مي بوسه و بغلم ميكنه. و به اين عشق فرزندي علي به خودش احساس غرور ميكرد. يه بار كه داشت از اين ابراز علاقه صحبت ميكرد ازش پرسيدم مطمئني كه بهت نظر نداره. پروانه كه جا خورده بود با قاطعيت گفت امكان نداره. علي پسر گلي هستش و از اين حرفا. نظر من اين بود كه علي با اين رفتار داره به نوعي با مامان ور ميره و 
پروانه متوجه نيست. پروانه اصلا حاضر نبود نظر من رو قبول كنه.(تابوي رابطه جنسي مادر و پسر) خلاصه بعد از مدت هاي طولاني از پروانه خواستم كه با انجام يه سري كارها علي رو امتحان كنه و عكس العمل هاي علي رو واسم بگه. پروانه زير بار ومي رفت اما با اصرار من در نهايت قبول كرد.
يكي از كارهايي كه از پروانه خواستم اين بود كه يه بار كه از بيرون ميرسه خونه و ترجيحا خودش و علي تنها هستن بره تو اتاق و در حالي كه فقط با سوتين هستش، از علي بخواد كه كمكش سوتينش رو باز كنه. (البته پشت به علي)
يه روز كه شرايط پيش اومد پروانه وقتي ميره خونه و علي خونه بوده ميره تو اتاق و بر اساس حرف من با شلوار و سوتين علي رو صدا ميزنه ازش براي باز كردن سوتين كمك ميخواد. علي موقع باز كردن سوتين مكس چند ثانيه اي ميكنه و با مالش شونه هاي پروانه سوتين رو باز ميكنه و بعد از اون پشت گردن پروانه رو ميبوسه و ميره. 
از پروانه خواستم به علي اجازه بده كه بيشتر بغلش كنه و موقع بوسيدن به طور نامحسوس بذاره علي گوشه لبش رو ببوسه. واكنش علي به اين كار علي اين بود كه دائم پروانه رو بغل ميكرد و خودش رو به پروانه مي ماليد و تعداد بوسه هاش بيشتر شده بود. پروانه ميگفت علي به دلايل مختلف باسن پروانه رو يا حتي سينه هاش رو لمس ميكنه البته نه بطور واضح. طوري كه يعني اتفاقي دستش خورده.
پروانه كم كم با نظر من موافق شد و فهميد كه بله! علي آقا خيلي تو نخ مامانش هستش. از اينجا پروانه كه به نوعي بر اساس فرهنگ عمومي نه تنها ايران بلكه دنيا از رابطه مادر و پسر دوري مي كرد تصميم گرفت توي رفتارش با علي تعادل بر برقرار كنه. يكي دو هفته هم تصميم خودش رو عملي كرد اما بعد از اون زمان درباره اينكه علي دپرس شده و خيلي منزوي شده با من صحبت كرد. ازش پرسيدم خارج از بحث فرهنگي اين رابطه آيا تو خودت واقعا مايل به اين ارتباط هستي!؟ كه بعد از كلي صغرا كبرا چي ن گفت به خاطر پسرش حاضره هر كاري بكنه. 
در نهايت اوايل سال نود و شش بود كه يه روز پروانه از ورزش بر گشته خونه و علي هم خونه بوده. ميره توي اتاق خودشون و علي رو براي باز كردن سوتين صدا ميكنه. وقتي علي سوتين رو باز ميكنه و ميخواد از اتاق بره بيرون پروانه ازش ميخواد بمونه و بر ميگرده به سمت علي و سوتين. و كامل در مياره. به گفته پروانه بدون رد و بدل شدن واژه يا جمله خاصي اولين سكس پروانه و پسرش علي شكل ميگيره و تا امروز ادامه دار هستش. درباره واقعيت داشتن اين رابطه من مطمئن هستم چون منو پروانه تمام جزييات زندگي هم رو مي دونيم. اول نوشته م تاكيد كردم كه بيش از سه ساله با هم در تماسيم و گهگاهي همديگه رو ميبينيم.
اگه دوست داشتيد داستان رابطه يه آقا پسر و زنداييش هم براتون تعريف ميكنم.


نوشته: روزبه

@dastansara_jensi
1.6K viewsTrx, 11:21
باز کردن / نظر دهید
2021-09-17 14:20:22 ۹_میلیون_تومنی


با عرض سلام به همه ي كساييكه اين داستانو ميخونن من محسن هستم و24سالمه داستانيكه تعريف ميكنم مربوط ميشه به4سال پيش.به روزيكه يكي از دوستام به اسم رضا باهام تماس گرفتو گفت:يه كس فراري سوار كردم اگه جا سراغ داري باهم ميل كنيم.گفتم باهات تماس ميگيرم.به يكي از دوستام كه ميدونستم حتما جا داره زنگ زدمو اونمokداد به رضا ادرس دادم گفتم برو هماهنگ كردم_خودمم اماده شدم كه برم يه جورايي هيجان داشتم با دوستاي دخترم زياد سكس داشتم ولي بار اولم بود كه ميخواستم با يه زن خيابوني سكس كنم خلاصه رفتمو به مكان دوستم بهنام كه خارج شهر بود رسيدم ماشين رضا اونجا بود زنگو زدم بهنام درو باز كرد بعد از كمي احوال پرسي رفتم تو به رضا سلام كردم چشمم به دختريكه رو كاناپه نشسته بود افتاد كه يهو ذوقم كور شد نه اين كه زشت باشه چهره ي جذابي داشت طوري كه ادم دلش نميومد چشم ازش برداره موهاي مشكي لخت بلند كه جلوي موهاشو چتري كوتاه كرده بود يه مدل معروف سكسي خانوما ميدونن چي ميگم با يه تاپ سفيدو يه دامن كوتاه نشسته بود خيلي سكسي بود ولي چيزيكه اذيتم ميكرد سن كمش بود تابلو بود17،18بيشتر نداشت بهش سلام كردمو رفتم سمت رضا دستشو گرفتم بردمش بيرون گفتم منو مسخره كردي اين كه بچه سنه من به هواي زن اومدم كه از جلو حال كنم
گفت خيالت راحت خودش ميگه پرده نداره گفتم شر ميشه
گفت فراريه ميكنيمش يه پولي ميديم ميره
گفتم پس ريسك نكن به كسش دست نزن گفت باشه رفتيم تو ديديم گرگ به گله زده بهنام رو كاناپه داشت لباي مينارو ميخورد برام جالب بود يه سكس زنده با رضا نشستيمو مشغول تماشا شديم بهنامو مينا هم بدون اينكه حضور مارو بروي خودشون بيارن مشغول بودن مينا دستشو انداخته بود دور گردن بهنامو داشت لباشو ميخورد بهنام سينه هاي مينارو ميماليد مينا نشسته بود رو پاهاي بهنام ،بهنام دامنشو داد بالا واي چه كوني داشت من كه كيرم داشت ميتركيد تاپ مينارو داد بالا سوتين سفيدو فانتزيشو باز كرد سينه هاش بزرگ نبود ولي حالت قشنگي داشت بهنام كمي نگاه كردو خيلي اروم نوك صورتي سينشو مكيد ديد اين طوري نميشه ديوانه وار افتاد به جون سينه ي مينا كمي بعد زيپ شلوارشو باز كرد كيرشو در اورد مينا نشست جلوي پاي بهنامو اروم كيرو كرد تو دهنش كمي ساك زد بعد بهنام بلند شد لباساي خودشو مينارو در اورد يه كس كوچولوي تراشيده بهنام ديگه عقلش دست كيرش بود بعد به حالت 69خوابيدن بهنام داشت از ته دل كس ميخورد كمي بعد بهنام بلند شد پاهاي مينارو باز كرد گداشت رو شونش صداش كردم گفتم از جلو نكن حرفمو گوش كرد مينارو به حالت سگي خابوندرو زمين كرم نيوا يار
هميشگي در دسترس بود كمي ماليد سر كيرش ،اروم كلشو كرد تو كه بر عكس انتظارم مينا زياد صداش در نيومد كون نرمي داشت طوريكه وقتي بهنام عقب جلو ميكرد باسنش ميلرزيد بعد 2دقيقه بهنام يه اه بلند كشيدو ابشو ريخت رو كمر مينا ادامه سكس بماند كه من و رضا چه كرديمو چه شد چند روز بعد چيزيكه ميترسيدم اتفاق افتاد بهنام به جرم ادم ربايي تجاوز به عنف بازداشت شد ظاهرا مينا فرداي اون روز وقتي ميبينه هرجا بره بايد بده برميگرده خونه و ادعا ميكنه كه3تا جوون منو دزديدن و... منو رضا هم بعد چند روز دستگير شديم تو زندان تو سالن ما پسراي زيادي بودن كه وضعيتشون مشابه ما بود پاي درد دلشون كه ميشستي ميدي خيلياشون بعد سكس حالا به هر دليلي خانواده دختر فهميده و دختره از ترس پدر مادر يا شلاق ادعا كرده كه به زور بوده خلاصه كه 9ميليون داديم رضايت مينارو گرفتيم بيشترم ميخواست ميداديم چون اگه رضايت نميداد حكم اعدام بود وقتي بيفتي زندان حاضري همه چي بدي تا ازاد شي از دخترا يه خواهش دارم اگه با يه پسر ميخوابن پاي بعدشم وايسن از پسرام خواهش ميكنم اجازه ندن اين داستانا يا فشار نفس باعث شه به ناموس خودشون نظر بد داشته باشن ببخشيد كه سرتونو درد اوردم موفق باشيد_


نوشته: Eight

@dastansara_jensi
1.2K viewsTrx, 11:20
باز کردن / نظر دهید
2021-09-17 14:20:04 زهرا


من اسی هستم و 19 سالمه و دانشجوی ترم 4 هستم. یکمی از زهرا بگم : زهرا یه دختر حشری و شوخ طبعیه که ورزشکاره و خیلی هم بدن خوبی داره. قدش حدود 175 میشه و پاهای توپول داره و پستون و کونش هم که ماشالله واسه خودش بیداد میکنه.


داستان از اونجا شروع میشه که ترم پیش آخرای ترم بود که با زهرا کلاس داشتم که از کلاس در اومدنی به من گفت اقای... یه لحظه. منم موندم و جوابشو دادم. بالاخره جزوه منو گرفت و رفت. بعد 1 هفته ازش خبری نشد. از داف های دانشگاه شمارشو پیدا کردم و بهش اس ام اس دادم که من اسی هستم و جزوه رو میخوام.
دیدم فردا با روی خندان و خوشگل اومد به طرف من و جزوه داد و رفت. بعد 3 4 روز دیدم اس ام اس اومد. دیدم زهراست که نوشته: سلام میتونم ببینمت؟ اگه دانشگاه هستی بیا کلاس 105. منم رفتم و در رو زدم و رفتم تو. دیدم سرشو گذاشته رو میز و داره آهنگ گوش میده. رفتم جلوش گغفت بیا بشین کارت دارم. رفتم نشستم کنارش و سرشو اورد بالا و بهم نگا کرد. منم داشتم نگاش میکردم که دستشو دراز کرد و دستمو گرفت. منم همینجوری داشتم نگاش میکردم. دیدم پاشد و جلوی در یه صندلی گذاشت و اومد طرف من. دستی میز رو داد بالا و نشست رو پام. انصافی کونش خیلی نرم بود. گرم بود. دیگه داشتم کم کم سیخ میکردم. دستمو دور کمرش انداختم و به خودم نزدیک کردم. پیشونی شو چسبوندم به پیشونیم و لبمو گذاشتم رو لبش و لبشو میخوردم که دیدم خوشو بهم نزدیک کرد. منم 2 تا دکمه از مانتوشو باز کردم و دستمو کردم تو سوتیئن اش. وای خدا خیلی نرم بود. یکم بازی شون دادم. اونم دستشو گذاشته بود لای پاچم و داشت به کیرم میمالید. منم نامردی نکردمو کیرمو جا به جا کردم تا خوب بتونه بازیش بده. منم دستمو گذاشتم لای پاچش. شلوارش پارچه ای مانند بود و یکمی هم تنگ بود. کوسش کمی معلوم بود. دستمو از رو شلوار رو کوسش بالا پائین میدادم که دیدم منو سفت گرفت و لرزید. دیدم آره ابش اومد. نفس نفس میزد. دوباره لبامو گذاشت رو لباش. این دفعه داشت گاز میگرفت. منم خوشم اومده بود. گفتم دستتو میکنی تو؟ اولش ناز میکرد ولی بعدش کمربندمو باز کردمو و زیپمو دادم پایین و شلوارمو یکمی دادم پائین. دستشو کرد تو. گفت خیلی داغه. منم گفتم تو داغش کردی. دستشو میکشید به کیرم که دیدم دارم اذیت میشم. گفتم دستت تفی کن. اونم یکمی تف زد دستشو میکشید به کیرم. دیگه داشت آبم میومد که بهش گفتم یگکم سرعتت رو زیاد کن. یکم که جق زد آبم اومد یکمی ریخت رو دستش و بقیش رخت و شورتم. دیدم دوستم اس ام اس داد که کجائی؟ بیا کلاس شروع شد. منم زهرا رو بوسش کردمو از رو پام پاشد. لباس هامونو درست کردیم و بهش گفتم خیلی باحالی. داشتم میرفتم سر کلاسم که چسبوندمش به دیوار و لبشو بوسیدم و رفتم سر کلاس...


از اون به بعد هر وقت منو میبینه لخند مزنه و رد میشه...
از این اتفاق 1 ترمه میگذره و دیگه باهاش در ارتباط نبودم و فقط سلام علیک بهم میکنیم...


قربانتان : اسی...



@dastansara_jensi
1.1K viewsTrx, 11:20
باز کردن / نظر دهید
2021-09-17 14:19:21 مریم_دختر_بقال_محل



یه روز که این کیرزبون نفهم راست شده بود هیچ حرفی هم سرش نمیرفت رفتم سراغ قاسم دوستم گفتم قاسم جلقی یه کس پیداکن بکنیم جون جدت این کیر دیونم کرده.قاسم یکم فکرکرد گفت اها یافتم شوکت جنده کوچه پشتی.گفتم اخه شاشو اونو که هرکی ازراه رسیده کرده دیگه کسش اندازه اتوبان شده حتی شنیدم پشم کسش شپش هم داره.قاسم گفت پس سوراخ از کجا پیدا کنیم.که درهمان لحظه ملکوتی دختربقال محل ازجلومون ردشد.تواون لحظه انگار نیکی میناج بود که ازکوچه رد میشد.به قاسم گفتم من میرم دنبال این تو برو جلقت بزن.افتادم دنبالش کوچه به کوچه تااین که فهمید دنبالشم برگشت گفت کونی چرا دنبالمی بدم داداشام پارت کنن.گفتم مریم جون قربون کست بشم معرفتی بیایه بار به بچه محلتون بده مارو شرمنده این کیر نکن.درچند صدم ثانیه مثل دخترای بامعرفت ایرانی مخش پیاده شد.گفت کجابریم.گفتم بریم پشت بوم خونه ما.خلاصه چندثانیه ای رفتیم حیاط نردبون گذاشتیم رفتیم بالا هیچ کسی نه تو کوچه نه تو حیاط نه توخونه ازدم ندیدمارو.رفتیم پشت بوم لباسارو کندیم مریم وقتی کیرمارو دید از ترس یه دوسه دقیقه ای بیهوش شد فشارش افتاد.اب قند دادم خورد حالش اومد سرجاش حالابماند که اب قنداز کجا اوردم.مریم گفت این کیره یا دسته بیل.گفتم این کیرخره وقتی بچه بودم دریک حادثه ناگوار کیرم قطع میشه اینو پیوند میزنن بهم.اونم ازخداخواسته همه کیر ۵۰سانتی کرد تو دهنش حتی اخ هم نگفت.بانوک کیرم لوزالمعده اش حس میکردم انقدر رفته بود تو.خلاصه ابم توهمون حالت ریختم تو لوزالمعدش.بعد تو کسری از ثانیه بازم تخمام پر اب شد کیرم بلندشد.اینبار گفتم شلوارتو بکش پایین یه لیس مجلسی واست بزنم هیچ وقت یادت نره.اقاکشید پایین کس که نبود غارعلیصدر بود.گفتم چیکارکردی از لوله بخاری هم گشادتری.گفت ولش کن تو لیستو بزن.خلاصه لیس زدم اعمال مربوطه به جااوردم.رفتم سرعملیات همون که کیر کردم تو اصلا چیزی حسی نکردم انگار داشتم هوارو میکردم.گفتم اینطوری نمیشه برگرد ازکون بکنمت.اول ادای تنگا دراورد ولی بعد وقتی نمیکردم می گفت تندتند بکن خوابم گرفت.تااین گفت چنان کونی ازش کردم که تاچندروز تو کوچه میدیدمش داشت می لنگید.اخرش کیرکشیدم بیرون مثل سرشیلنگ گرفتم جلو صورتش اندازه یه چهارلیتری ازکیرم اب رفت طوری که مریم کلا بدنش خیس خیس شد.بقیه اب کیرم هم تو پشت بوم جاری شد از طریق ناودون رفت تو باغچه همسایه همه گل هاشون خشک شد رفت.درپایان کار اول صورت مریم پاک کردم بعد دوتا بوس از لپش گرفتم.یدونه ساندیس کلوچه واسش گرفتم خورد.بعد بدونه هیچ چشمداشتی مثل اکثردخترای بامعرفت ایرونی خدافظی کرد رفت پی کارش.بعداز اون دیگه اون شده رفیق جینگ ماهروقت نیازباشه مثل سوپروومن خودش میرسونه یه حالی به ما می ده مثل اکثر دخترای بامعرفت ایرونی.پایان


نوشته: قنبر

@dastansara_jensi
1.2K viewsTrx, 11:19
باز کردن / نظر دهید
2021-09-14 20:28:12 #ﮐﺮﺩﻥ_ﺩﺧﺘﺮﺩﺍﯾﯽ_ﺍﻡ

ﺳﻼﻡ . ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﯿﺨﺎﻡ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﯽ ﺭﻭ ﻭﺍﺳﺘﻮﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺯ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻫﺎ ...
ﻣﻦ ﺍﻵﻥ ﻧﻮﺯﺩﻩ ﺳﺎﻟﻤﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﺎﻝ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ . آقا ﻣﺎ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﺎﺭﻣﻮﻥ ﺩﺭﺱ صبح ﺗﺎ ﺷﺐ ﺩﺭﺱ و ﮐﻼﺱ ﻗﻠﻢ ﭼﯽ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﺗﺴﺖ ﻣﯿﺰﺩﻡ . تا ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺯﻭﺭ ﻭ ضرب ﮐﻨﮑﻮﺭ ﻭ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺍﻭﻣﺪ ﮐﻪ
ﺁﻗﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺭﺗﺒﻪ ﯼ 1327 ﺳﻬﻤﯿﻪ 2 ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺗﻮﻧﺴﺘﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺭﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﯿﺎﺭﯾﻦ . ما ﻫﻢ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻮ ﺍﺯ ﯾﺎﺭﻭ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﺘﯽ ﺷﻨﯿﺪﯾﻢ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻭ ﺗﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺷﺎﺩ ﻭ ﺷﻨﮕﻮﻝ . زﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮐﻪ ﭘﺴﺮﺕ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺷﺪ اﻟﺒﺘﻪ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ ﺍﻵﻥ ﺩﮐﺘﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﯾﻌﻨﯽ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺸﺪﻡ ﯾﻪ ﯾﺎﺭﻭ ﻣﺸﺎﻭﺭ ﺧﺎﺭﮐﺼﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ ﺑﺪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺭﺷﺘﻪ ﮐﺮﺩ ﻭﺍﺳﻤﻮﻥ ﺧﻼﺻﻪ ﺑﻪ ﮔﺎ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺍﻵﻥ ﺳﺎﻝ ﺩﻭﻡ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﯼ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻢ . آقا ﻣﺎ ﻫﻢ ﮐﺲ ﻭ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ . باﺑﺎﻫﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﻭﺿﻊ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﻫﺎ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺍﮔﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﻨﮓ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﺕ ﮐﻮﻧﺖ ﻣﯿﺰﺍﺭﻥ ﻭ ﻓﯿﻠﻤﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻧﻤﯿﺰﺍﺭﻥ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﻧﯽ وﺍﺳﻤﻮﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺠﺮﺩﯼ ﮔﺮﻓﺖ
ﻭ ﻣﺎ ﯾﻪ ﺩﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺷﻬﺮﮐﺮﺩ ‏( ﻣﺮﮐﺰ ﭼﻬﺎﺭﻣﺤﺎﻝ ﻭ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ‏) ﺗﻮ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﺑﻮﺩ باﺑﺎﻡ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ ﺑﯿﺎ ﭘﯿﺶ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺮﺳﻢ ﻭ ﺳﺮ ﺑﻬﺶ ﺑﺰﻥ
ﺍﻭﻧﻢ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﻪ یه ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻫﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﯾﯽ ﻣﻮﻥ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻫﻢ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻫﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ که ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﯾﯽ ﻣﻮﻥ ﻫﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ
ﺭﺍﺟﻊ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﯾﯽ ﺍﻡ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺩﺭ ﻭﺻﻔﺶ ﺑﮕﻢ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺍﻭﻝ ﮐﻮﻥ ﺑﻮﺩ ﺑﻌﺪ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺧﻼﺻﻪ ﯾﻪ ﮐﻮﻥ ﻧﺎﺏ ﻗﺪﺵ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﯾﯽ ﺍﻡ ﺍﯾﻨﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ 180 ﻗﺪﺵ ﺑﻮﺩ
ﻣﻨﻢ ﮐﻪ 175 ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺑﻮﺩﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺪﯾﺪ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﮐﻮﺗﻮﻟﻪ آقا ﺑﺎ ﯾﻪ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻥ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﯾﯽ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻣﺎ ﻭ ﻏﺬﺍ ﻣﻨﻮ ﯾﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﻪ ﯾﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﺎ ﺑﭙﺰﻩ ﻭ ﺑﺮﻩ یه ﭼﻨﺪ ﺷﺐ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻭ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭﺍﻝ ﻋﺎﺩﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﯾﻪ ﺷﺐ شق ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﻪ ﻧﺖ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭﺍﺱ ﺳﻮﭘﺮ ﻧﻪ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯﺵ ﻭ ﻧﻪ ﺳﯽ ﺩﯼ ﻣﯽ ﺩﯼ .... اﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺑﮕﻢ ﺷﻖ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺳﻮﮊﻩ ﺍﯼ تا ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ‏( ﭼﻘﺪ ﮐﺼﺨﻞ ﺑﻮﺩﻡ ‏) ﺑﺮﻡ ﺍﺳﭙﺮﯼ ﺣﺸﺮﯼ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﯾﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﺰﻧﻢ ﺗﺎ ﺣﺸﺮﯼ ﺷﻪ ﺑﮑﻨﻤﺶ خیلی ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻬﺘﺮﻩ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﺍﮔﻪ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﺎﺩ
ﯾﻪ ﭼﻨﺪ ﺷﺐ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻓﮑﺮ ﻧﺎﺏ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻧﻔﻮﻻﻧﺰﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ به ﺍﯾﻦ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﯾﻪ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻭ ﮔﺎﯾﯿﺪﻡ ﻭ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻮﻧﺪﻡ
ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﻣﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﻔﻮﻻﻧﺰﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺗﺮﺍﻧﻪ ‏( ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﯾﯽ ‏) ﺑﮕﻮ ﺑﯿﺎﺩ ﺳﻮﭖ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﻪ ﺧﻮﺏ ﺷﻢ . زنگ ﺑﻬﺶ زد ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﮔﻔﺖ ﭼﺸﻢ ﻣﯿﺮﻡ
ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻣﻨﻢ ﺭﻭ ﺗﺨﺘﻢ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻟﺨﺖ ...
الکی ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺗﺒﻢ ﺑﺎﻻﺱ ﺑﺎﯾﺪ ﻟﺨﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ
ﺍﻭﻧﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﯼ ﺍﻡ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﻤﯿﮕﺮﻓﺖ تا ﯾﻪ ﺷﺐ ﮐﺎﻣﻞ ﭘﺘﻮ ﻭ ﻣﻼﻓﻪ ﻭ ﺍﯾﻨﺎ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﮐﯿﺮ ﻭ ﺷﻖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ
ﺑﻌﺪ ﺩﻩ ﺩﯾﻘﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪ ﺷﻮﮐﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺟﯿﻎ ﺑﺰﻧﻪ ‏( ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺍ ﮐﻪ ﺯﻧﺎ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻣﯿﮑﻨﻦ ‏) ﮐﻪ ﺟﻠﻮ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﻡ ﺩﻫﻨﺶ یوﺍﺵ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﯿﺮﻣﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮐﺸﯿﺪ بیدار ﺷﺪﻡ ﻭ ﺍﻟﮑﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﻭﺍﺍﺍﯼ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ دﯾﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﯾﯽ ﺍﻡ ﭼﺸﻤﮏ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯾﻦ ﮐﯿﺮ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ منم ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻣﺤﮑﻢ ﮔﺮﺩﻧﺸﻮ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭﺑﻮﺳﯿﺪﻣﻮ ﻭ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﻭ ﻣﺎﻧﺘﻮﺷﻮ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻡ پاهاشو ﮔﻔﺘﻢ ﺗﺎ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﺑﺎﻻ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ رﻭ ﮐﻮﺻﺶ مک ﺯﺩﻡ ﻭ ﻣﮏ ﺯﺩﻡ ﺗﺎ ﻋﻤﯿﻘﺎ ﺩﺍﺩ ﻭ جیغ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ مصطفی منم ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺤﻪ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﯾﻢ ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻡ تو ﺣﻤﻮﻡ ﺁﺏ ﺩﺍﻍ ﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺎﻣﭙﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﺪﻧﺸﻮ ﺷﺴﺘﻢ
ﻭ ﻻﯼ ﺩﺭﺯ ﮐﻮﻧﺶ ﻫﻢ ﮐﺎﻣﻞ ﺷﺴﺘﻢ ﻭ ﻣﻌﻄﺮﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻟﯿﺴﯿﺪﻥ ﺩﻭﺭ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮐﻮﻧﺶ بعضی ﻭﻗﺘﺎ ﺍﯾﻨﻘﺪر ﺣﺸﺮﯼ ﻣﯿﺸﺪ ﮐﻪ ﮐﻮﻧﺸﻮ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻋﻘﺐ ﻭ ﺑﺎ ﺻﻮﺭﺕ ﮐﺎﻣﻞ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﮐﻮﻧﺶ کیرﻡ ﻭ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺳﺎﮎ ﺑﺰﻥ گفت ﺑﺮﻭ ﺑﯿﻨﯿﻢ ﻋﺎﻣﻮ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺎﮎ ﺧﻮﺷﻢ ﻧﻤﯿﺎﺩ گفتم ﺧﻮﺏ ﭘﺸﺖ ﮐﻦ صوﺭﺗﺸﻮ ﭼﺴﺒﻮﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﮐﺎﺷﯽ ﻫﺎﯼ ﺣﻤﻮﻡ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺗﻠﻤﺒﻪ ﺗﻮ ﮐﻮﻧﺶ ﻣﯿﺰﺩﻡ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻡ ﺗﻮ ﺑﻐﻠﻢ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ ﻭ ﮐﯿﺮﻡ ﻫﻢ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺗﻮ ﮐﻮﻧﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ بهش ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺨﻮﺍﺑﻪ ﮐﻒ ﺣﻤﻮﻡ ﻭ ﻟﻨﮕﺎﺷﻮ ﺑﺪﻩ ﺑﺎﻻ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﺭﻭ ﮐﺼﺶ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﺼﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺍﻍ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺁﻩ ﻭ ﺟﯿﻐﺶ ﻗﺎﻃﯽ ﻣﯿﺸﻪ که ﮔﻔﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺭﺿﺎ ﻣﯿﺸﻢ ﺑﻌﺪ ﺳﯽ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﺁﺑﺶ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﯾﻨﯽ و ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻠﻤﺒﻪ ﺯﺩﻥ ﺗﻮ ﮐﻮﻧﺶ ﺑﻪ ﺭﻭﺵ ﺩﺍﮒ ﺍﺳﺘﺎﯾﻞ بعد ﺩﻭ ﺳﻪ دقیقه ﺁﺏ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺁﺑﻤﻮ ﮐﺠﺎ ﺑﺮﯾﺰﻡ که ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮐﻮﻧﺶ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺁﺑﻤﻮ ﺗﻮ ﮐﻮﻧﺶ ﺭﯾﺨﺘﻢ . اﻭﻥ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﺎﺭ ﺷﻮﻫﺮ ﺗﺮﺍﻧﻪ . ترﺍﻧﻪ ﺷﺐ ﭘﯿﺸﻢ ﻣﻮﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﺐ ﻫﻤﺶ ﻣﻨﻮ ﻣﯽﺑﻮﺳﯿﺪ

ﻧﻮﺷﺘﻪ : مصطفی

#پایان

@dastansara_jensi
1.8K viewsTrx, 17:28
باز کردن / نظر دهید