دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

@dastansara_jensi

لوگوی کانال تلگرام dastansara_jensi — @dastansara_jensi D
آدرس کانال: @dastansara_jensi
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 17
توضیحات از کانال

#



‌‌











‌`
`
`

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 21

2021-08-05 23:54:59 سکس با عشقم زهرا

1396/05/10

زن متاهل مغازه

اسم من باراد هست ۲۵ سالمه
داخل مشاور املاک کار میکردم روزگارم بر وفق مراد نبود هر روزم مثل دیروز بود تا اینکه یه روز عصر یه مشتری اومد تو مغازه بردمش که خونه رو نشونش بدم دیدم یه دختر ناز داخل مغازه کناریمون هست خواستم برم داخل بهش شماره بدم اما مشتریه باهام بود تو راه همش فکرم پیش اون بود که از دستش دادم وقتی برگشتم سریع رفتم داخل مغازه دیدم هنوز اونجاست گفت بفرمایید در خدمتم چشمام داشت درد میکرد بعد از یه دقیقه فهمیدم یادم رفته پلک بزنم اینقدر خوشگل بود زبونم بند اومده بود گفتم ببخشید کیف پولم جا گذاشتم میرم بعد می یام رفتم تو مغازه همش به اون فکر میکردم که چجوری سر صحبتو باز کنم بعد از دو هفته دلمو زدم به دریا رفتم جلو بهش پیشنهاد دادم که گفت شرمنده من شوهر دارم دنیا رو سرم خراب شد اما نمیتونستم فراموشش کنم هر روز از پشت شیشه ساعت ها نگاهش میکردم .دوباره رفتم جلو اینبار شمارمو ازم گرفت شب بهم پیام داد و تا صبح حرف زدیم فقط بهم گفت هر وقت من بهت پیام دادم تو پیام بده گفتم باشه هر روز کارمون شده بود تا صبح پیام بازی و …
بعد از۲ هفته باهاش سکس چت کردم من هات هات بودم اونم مثل من فردا شبش بهم گفت تنها هستم شوهرم شب کاره بهش گفتم میخوای بیام پیشت که اولش ترسید گفت نه میترسم شوهرم بیاد گفتم نمی یاد خیالت راحت خیلی التماش کردم تا راضی شد لباسامو پوشیدم و تو راه ادرس رو ازش گرفتم اون شب بارون تندی داشت می یومد وقتی پیاده شدم خیس خیس شده بود زنگ زدم بهش گفتم درو باز کن در رو که باز کرد باز همون حس رو داشتم نمیدونستم چی بگم فقط دلم میخواست اون حرف بزنه من گوش بدم گفت بیا داخل دیگههه یه حوله واسم اورد که موهامو خشک کنم گفت خودم خشک میکنم موهامو که خشک میکرد من تو چشماش نگاه میکردم لبمو بردم جلو بوسش کردم دیدم چیزی نگفت ادامه دادم لب پایینیشو مک میزدم و زبونشو میخوردم نفس نفس میزد زیر گردنشو زبون کشیدم تا لاله گوشش در گوشش نفس نفس میزدم اون بیشتر حشری میشد یواش لباسشو در اوردم سوتینشو زدم کنار سینه هاشو واسش میخوردم نوک سینشو گاز میگرفتم وقتی دیدم حشری شده بیشتر لیسشون میزدم یواش اومدم پایین زبون دور نافش کشیدم بعد شلوارشو کشیدم پایین سرمو بردم بین پاهاش از روی شورت زبون کشیدم رو کسش خیس خیس شده بود شورتشو گرفتم کشیدم افتاد بین کسش فقط واسش لیس میزدم و اونم اه و اوه میکرد شورتش یواش کشیدم پایین زبونمو کشیدم رو کسش و چوچولشو مک میزدم از بین پاهاش نگاهش میکرد که چشماشو بسته و لبشو گاز میگیره گفتم پاهاتو بنداز دور گردنم و رو کست فشار بده این کارو کرد و فقط ناله میکرد و میگفت بسه اما من میگفتم هنوزز سیر نشدم لایه پاشو لیس میزدم یوهو بر عکسش کردم و از پشت سوراخ کونشو لیس زدم و زبون توش میکردم گفت تو رو خدا بسه باراد بلند شدم موهاشو تو دست گرفتم گفتم نوبت توهه جلوم زانو بزن دهنتو باز کن کیرمو دور لبش میکشیدم اما نمیذاشتم بخوره گفت تو رو خدا اذیتم نکن که یوهو کردم تو دهنش کیرمو از بالا تا پایین لیس میزدم و با تخمام بازی میکرد گفتم تا ته بخور که تو دهنش نگه داشتم و گفتم حالا بهم نگاه کن دیدم اشک تو چشماش جمع شده وقتی دیدم دیوونه شدم گفتم بلند شوو رو کمر بخواب کیرمو کشیدم وسط پاش خیس خیس شده بود گذاشتم دم سوراخ کسش اما نکردم داخل بهش گفتم التماسم کن گفت تو رو خدا بکن داخل دوباره بهش گفتم التماسم کن گفت باراد تو رو خدا التماست میکنم بکن تو دارم دیوونه میشم یوهو کیرمو کردم داخل تنگ تنگ بود شروع کردم تلمبه زدن و سینه هاشو میخوردم بعد یوهو دستمو بردم زیر شکمش برعکسش کردم به حالت داگی کمرشو داد پایین کیرمو گذاشتم تو کسش و وزن بدنمو انداختم روش از زیر سینه هاشو گرفته بودم تو دستمو تلمبه میزدم و میگفتم جووون چه کس تنگی داری میخوام جرت بدم موهاشو گرفتم کشیدم و دست دور گردنش انداختم در گوشش گفتم چی میخوای گفت کیرر گفتم کیر کی گفت کیررر توووو بیشتر موهاشو کشیدم گفتم نشنیدم کیر کی گفت کیر باراد دیگه داشت کم کم ابم می یومد تند ترش کردم دیدم ابم داره می یاد و کیرمو در اوردم و ابمو ریختم رو کمرش از پشت بغلش کردم و دستم کردم تو موهاش و با موهاش بازی میکردم بعد از ۱ ساعت لباسامو پوشیدم و رفتم خونه… امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: باراد
@dastansara_jensi
1.7K viewsپشتیبانی ارز دیجیتال, 20:54
باز کردن / نظر دهید
2021-08-05 23:54:21
VIP

مشاهده فیلم

@dastansara_jensi
1.6K viewsپشتیبانی ارز دیجیتال, 20:54
باز کردن / نظر دهید
2021-08-05 23:53:01 اولین سکس چت من با زن شمالی

1397/01/08

زن متاهل چت

سلام
من کیانوشم 31 سالمه و هنوز دستمم به بدن یه دختر نخورده
این داستان مال امساله و در تلگرام برام اتفاق افتاد.
اولین بار بود که سکس چت داشتم و زنی که میخوام بگم شمالیه.
در حالی تلگرام گردی بودم و به ذهنم رسید یکی از این تلگرامهایی که رادار داررو دانلود کنم و دنبال سکس با دختر باشم که چشمم به یه برنامه خورد و نصب کردم و اومدم قسمت رادار و شروع کردم به گشتن.
در همین حین چشمم به یه ID خورد که اسمش دخترونه بود و زدم روش. ساعت حدود 12 و 21 دقیقه شب بود که بهش پیام دادم. سلام خوبید
گفت : سلام شما؟
طبق معمول دخترا و زنا میگن.
گفتم کیاونوش 31
گفتم اصل شما: گفت 36 سالشه و شروع کردم باهاش حرف زدن
گفتم مجردم و شما. گفت متاهلم و ولی شوهرم یک ماهه اعتصاب سکس کرده و منم نیاز دارم. گفتم چرا؟
گفت بچه میخواد و منم بهش گفتم نه
گفتم زن عاقل باید حرف گوش کنه
گفت ترس دارم
گفتم ترسی نداره بچه ثمره دوتاتون هست.
گفت یه خواهش دارم ازت برام انجام میدی
گفت باشه بگو
گفت منو خالیم میکنی
گفتم باشه
گفت نمیدونم چرا بهت اعتماد کردم ولی مطمئنم که تو اهلش نیستی
گفتم سایز سینه هات چنده گفت 85
گفتم چقدر طول میکشه تا ارضا بشی
گفت اگه نمیخوای باهام سکس کنی برم تو حموم
گفتم نه نه بمون
گفتم الان چی تنته
گفت تاپ و شلوارک
گفتم الان لبام رو لبات هست و میمکم
گفت ای جان بخور لبامو مال خودمه کیانوش
دست چپمو گذاشتم رو سینت
چقدر سفت شده
ای جان ، بمالون مال خودته
تاپتو در اووردم اومدم سمت کست
زبونمو رو نوک سینت میچرخونم شوارک و شورتتو با هم در اوردم
ای جان عجب کس تپلی داری اجازه هست؟
اجازه ما دست شماست آقا کیا کس من مال خودته اومدم پایین زبونمو دور نافنت میچرخودنم با دست چپم سینتو میمالونم با دست راستم کستو میمالم
جون من بیا منو بکن من کیرتو میخوام کیا بیا منو بکن
منم لباسامو در اوردم و لخت شدم
وای عجب کیری داری کیا
امشب مال خودته تا خود صبح هر کاری میخوای بکن
اووووووووممممممممممممممم
میخورمش
وای عجب ساک میزنی
تمام جونموووو کشیدی بیرون بخور مال خودته
واااااااااااااااااااییییییییییییییی بخور
کجا بودی عزیزم تا حالا
من همینجا بودم این کیر تا خود صبح مال خودمه
اوووووووووووممممممممممممممممممم
جوووووووووووووووووونم
میای 69 بشیم
چشم بیا تو کیرمو بخور منم کستو میخورم
ای جانم کیرتو تا ته حلقم میکنم
چقدر هاتی تو کیا کسمو بخور مال خودته
وااااااااااااااااااااااااای کیا
بیا دیگه کسمو بکن
منم که از خدا خواسته کیرمو دم کست میتابونم
جون کیا بکنم وااااااااااااای کسم کیرتو میخواد
واییییییییییی کیرم رفت تو کست
جااااااااااااااااااااااااااااانننننننننننننننننننن
چقدر میخواستم این کیرت مال خودم بشه
واااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییی
کیا آبم اومد مرسی که بهم حال دادی
عزیزم قابلتو نداشت هر موقع اومدی شمال بیا تا با هم باشیم
فردا صبح که بیدار شدم گوشیمو چک کردم دیدم بلاکم کرده و منم ID شو حذف کردم.
این اولین تجربه سکس من بود اونم در تلگرام.
ممنون که خونددید
نوشته: کیانوش
@dastansara_jensi
1.9K viewsپشتیبانی ارز دیجیتال, 20:53
باز کردن / نظر دهید
2021-07-28 03:28:40
Vip

مشاهده فیلم
@dastansara_jensi
8.6K viewsپشتیبانی ارز دیجیتال, 00:28
باز کردن / نظر دهید
2021-07-28 03:27:05 بهترین لذت عمرم با دختر عمه
1400/04/21



سلام
خاطره ی ک میخوام براتون بگم کاملا واقعی و جز یکی از لذت بخش ترین سکس های ک داشتم
خب بریم سراغ خاطره مون !!
نوید هسم ی پسر 25 ساله، سبزه با قیافه تقریبا مردونه
یه دختر عمه دارم ک هنوز شوهر نکرده اون موقع تقریبا ۳۳ سالش میشد
از بچگیم تو کف این دختر عمه م بودم
سرباز بودم تو شهر خودمون ی روز مامان و بابام رفتن مسافرت بخاطر کاری ک براشون پیش اومد .
منم ک سرباز بودم و نمیتونسم برم خونه
از اونجاییم ک کسی خونه نبود دیگه حال و حوصله خونه رفتن نداشتم.
نزدیکای غروب بود ک دلم گرفت و خیلیم خسته بودم
خودمو قایمکی دزدیم و از پادگان زدم بیرون،رفتم خونه لامپارو روشن کردم لباسامو درآوردم و لخت مادرزاددراز کشیدم و داشتم استراحت میکردم ک یهو زنگ خونمون رو زدن!!
+بله بفرمایید
_سلام نوید خونه ی ؟؟
+به به سلام چطوری اره اومدم ک استراحت کنم
_شام ک نخوردی؟؟
+ن هنو نخوردم ولی شما بیا تو الان ی چی درست میکنم
_ خب پ باشه من برم شام بیارم برات الان برمیگردم
+دستت درد نکنه مامان غذا فریز کرده ،
_نه دیگه صب کن الان شام میارم واست
+چشم ولی بازم تو زحمت افتادی
_فعلاا الان برمیگردم
+باشه پ فعلا
اون رفت و منم رفتم لباس پوشیدم(شلوارک بدون شُرت با یه زیر پیرهن)
دوباره زنگ در به صدا اومد
بدون حرف زدن در رو وا کردم دیدم بله !!!
دخترعمه ی گلم یه ابگوشت محلی اورده ک گوشت بوقلمون بود
+دستت درد نکنه بخدا راضی ب زحمت نبودم
_این حرفا چیه بخور نوش جونت
شروع کردیم به حرف زدن و از اینکه سربازی بهت سخت میگذره یا نه و کلی سوال و جواب دیگه
حین ادامه صحبتامون بودیم ک ی مو ابرو رفت تو چشم و کلی اذیت کرد منم ک نمیتونسم خودم دربیارم
ب ثریا گفتم (دخترعمه م) ثریا یه چی رفته تو چشم ببین میتونی درش بیاری چشمم داره میسوزه
اونم اومد جلو (خیلی باهم فاصله داشتیم) گفت کو من ک چیزی نمیبینم گفتم رفته ته چشمم ی کاری کن دارم کور میشم(اخه خیلی درد داشت ).
گفت اینطوری ک نمیشه دراز بکش باید با زبونم برات درش بیارم
منم دراز کشیدم و اومد رو سرم چشممو وا کرد زبونشو ی دور تو چشم چرخوند چیزی نبود دوباره چرخوند بازم چی نبود
گفت نوید نیس ،گفتم مگه میشه چشم داره میسوزه
گفت بخدا نیس
+ثریا دارم کور میشم ی کاری بکن
_نوید بخدا هرچی نگاه میکنم نیس
+حالا بازم بگرد
اینبار ک داشت با زبونش تو چشممو پاک میکرد پاهاش باز بود روبروی من از بغل ی نگاه انداختم دیدم اوه اوه…
عجب کوسی، پف کرده بود از رو شلوار راحتی ک پوشیده بود
با خودم گفتم پسر این چ گوشتیه یه فکر بکن تا از قفس نپریده.
چشمم هنو داشت میسوخت دیدم یهو گفت بیا درش اوردم
منم ک از شدت درد با اون چشمم هیچی نمیدیدم.
بش گفتم :
+میشه از تو یخچال اون قطره استریل رو بیاری
_باشه صب کن
_چشتو وا کن
+باش
دوباره چشمم ب اون وسط پاهاش افتاد ،خدایا چی میدیدم
چرا انقد تپل بود ؟؟
اونم داشت قطره میریخت
اروم دستمو نزدیک کوسش کردم وایییییی چقد داغ بود و حرارت داشت اصا باورم نمیشد
اروم دستمو گذاشتم روش ،اولش یکم جا خورد یکم فحش داد بی تربیت و از این جور حرفا…
بش گفتم جوووون نوید بذار فقط دستمو بذار روش ،کار دیگه ی نمیکنم
اونم خودشو کشید عقب پاشد رفت قطره رو گذاشت سر جاش دوباره اومد نشست ولی خیلی دور نشست گفت شامتو بخور ک میخوام برم
منم شام و خوردم ظرفارو شستم بش دادم و گفتم :
+ببین ثریا بخدا من قصد بی احترامی نداشتم یهووی شد
_خفه شو بی ترییت بی خانواده
+ثریا جون من چیزی به مامان و بابام نگی
_میگم خفه شو اون سینی رو بده من
خواست بره ک از پشت بغلش کردم
دستمو دور کمرش قفل کردم
در گوشش گفتم

ثریا جوجو

@dastansara_jensi
7.9K viewsپشتیبانی ارز دیجیتال, edited  00:27
باز کردن / نظر دهید
2021-07-28 03:23:11
#vip

مشاهده فیلم

@dastansara_jensi
5.4K viewsپشتیبانی ارز دیجیتال, 00:23
باز کردن / نظر دهید
2021-07-28 03:21:33 فاطمه منشی متاهل
1400/04/21



حدود دو ماهی بود که مدام در حال چت کردن و شیطونی کردن در محل کار بودیم ولی اونروز به نظر میومد خیلی متفاوت باشه. من که برای انجام یه سری از کارهای عقب افتاده مجبور بودم دو سه ساعت بیشتر تو دفتر بمونم، مطمئن بودم بعد از ساعت ۵ دیگه تو دفتر تنهام.
وقتی همه خداحافظی کردن و رفتن فاطمه هم همراه اونا رفت. فاطمه منشی خوش برخورد و مودبی بود. خانمی با پوست سفید و چشمای رنگی. ولی بیشتر از هر چیزی سایز سینه ها و ساق دستش تو چشم بود. صورت بی نقص و زیبایی داشت. که اگر مستقیما بهت نگاه میکرد و لبخند میزد، غیر ممکن بود دلت نلرزه.
فاطمه دو سالی بود ازدواج کرده بود، اتفاقا اونجوری که شنیده بودم شوهرشم آدم خوبی بود. ولی خب کار از کار گذشته بود و من و فاطمه دو ماهی میشد باهم چت میکردیم و اون اواخر دل و زده بودم به دریا و بهش گفتم من مرتباً با هیکل و خنده های تو تحریک میشم. و ازش خواستم فقط برای یکبار بهم اجازه بده تا این بار سنگین تحریک رو روش خالی کنم تا هم اون بتونه تمرکز کنه هم من. قبول کرد ولی گفت یکم صبر کن.
راستش اونروزی که تنها بودم توی دفتر خیلی دلم میخواست اونم باهام میموند. یعنی میتونستم خود بهشت رو تصور کنم.
حدود بیست دقیقه بعد از رفتن همکارا، زنگ زدم به فاطمه، اگه نرسیدی خونه میشه برگردی دفتر من تنهام باهات حرف دارم.
حدود یک ربع بعد فاطمه اومد تو. یه هیجان و استرس غیر قابل توصیفی بهم دست داد. حس میکردم زیادی سنگینم و به زور خودمو جابجا میکنم. شدت شهوت بقدری بود که دستام خود به خود عرق میکردن.
نشست پشت میزش، آروم نزدیک شدم، چقد چشمات قشنگه لامصب، لبخندی زدو دیگه نتونستم خودمو نگه دارم. رفتم سمت لباش و بوسیدمش. اونم ادامه داد، بعد از مدتی زبونم بود که داشت داخل دهن کوچیکش میچرخید. رو سریش وا رفت، موهای طلاییش بینظیر بود، وقتی سفیدی زیر گردنشو دیدم خودمو از لباش جدا کردمو شروع کردم به لیسیدنش گردنش، دیوونه شده بود، چشاشو بسته بود و دهنش باز مونده بود. حالا وقت رسیدن به رویاهام بود، سینه هاش، دکمه های مانتوشو با عجله باز کردم و داخل یه سوتین آبی رنگ، به حق دو تا قرص ماه نگه داشته بود، به اندازه ای بزرگ بود که داخل یه دست جا نشه، دو دستی گرفتمو مکشون زدم. یکم که گذشت بهش گفتم خواهش میکنم بذار بندازم توش، اولش مخالفت کرد ولی بعدش راضی شد از پشت باشه تا همچنان جلو برای شوهرش بمونه و خیانت حساب نشه. منم از خدا خواسته، دکمه ی شلوارشو باز کردمو بلند شدو دستاشو چسبوند به دیوار، به طرز ناشیانه ای باسنشو به عقب داد، من که بیرون کشیدم با کمی آب دهن خیسش کردم، وقتی گذاشتم دم سوراخش حس کردم انقدری تنگ باشه که در این فرصت اندک نتونم از پشت کارمو انجام بدم. خودمو زدم به اون راهو سوراخ جلو شو پیدا کردم، وقتی میخواستم هول بدم داخل بره گفت، کجا میزنی جلو نزن، ولی بهش گفتم حرف نزنه و بیشتر خم بشه، جلو موهای ریز و بور رنگی داشت، حقیقتا بهشت زیبایی بود، یک هول کوچولو کافی بود تا تماما داخل فاطمه جا بشه. جوری ناله میکرد که واقعا شک میکردم به سایز خودم. وقتی همه چیز جای خودش بود سینه هاشو گرفتمو شروع کردم به تلمبه زدن، فاطمه فقط داشت ناله میکرد، بعد از یه مدت احساس کردم تمام سنگینی وزنم در حال انتقال به سمت آلتم هستش، کشیدم بیرون، شورت مشکی فاطمه به طرز وحشتناکی پر شد از آب، اون تمام حجم استرس های من بود که فاطمه با اون چشمای سبزش ازم کشید بیرون.
نوشته: دلقک

@dastansara_jensi
5.3K viewsپشتیبانی ارز دیجیتال, 00:21
باز کردن / نظر دهید
2021-07-28 03:20:04
#VIP

مشاهده فیلم

@dastansara_jensi
4.5K viewsپشتیبانی ارز دیجیتال, 00:20
باز کردن / نظر دهید
2021-07-28 03:18:47 قبل این که گی کنی حتما بخون
1400/04/30



سلام من علی هستم و 18 سالمه
سریع بریم واسه اصل مطلب ببین شاید شما دوست داشته باشید کون بدید منظورم پسراست ولی فکر میکنید که حال میده من خودم تا ۱۵ سالگی فکر میکردم که گی خیلی حال میده و هی میومدم تو شهوانی تو چت تا یکیو پیدا کنم تا اینکه یکیو پیدا کردم و قرار گذاشتم من رفتم سر قرار البته دقیق نه
یعنی چی یعنی از دور نگا کردم ببینم یارو میاد یا نه که اومد و خیلی سریع داستان رو زیاد نکنم منصرف شدم و ۳ بار این اتفاق افتاد که قرار گذاشتم و نرفتم دیگه خیلی حشری شده بودم و قصد داشتم واقعا برم سر قرار که روز بعد بود بعدش حوصلم تو خونه سر رفته بود ساعت ۶ بود رفتم بیرون یه چی بخورم و وقت بگذرونم که یه بستنی با یه چیپس خریدم نشستم تو پارک داشتم بستنی میخوردم که یه دختره اومد تو پارک قبلا میشناختمش و روش کراش داشتم و حس میکردم اونم رو من کراش داره که دیدم اومد پیشم و گفت میخوای با هم دوست شیم باهاش دوست شدم و حرف و چند سالنه او اینا که رفتم خونه من یه فکرم این دختر یه فکر قرار فردا اولش گفتم خوب کون بدم چی میشه دوست دخترم داشته باشم مگه چی میشه که دختره پیام داد گفت فردا صبح ساعت ۱۱ بیا پارک بریم سینما وضعیت سفید بود سینما رو باز کرده بودن منم قرارم ۲ بود خلاصه رفتم باهاش تو سینما یه لب گرفتم حالا نمیدونم داستان استرس ریختن پشمانو اینا به کنار بعد از اون لب تازه فهیمدم دلیل اینکه من گی دوست داشتم این بود که تا حالا با دختر لب یا کون یا خلاصه رابطه نداشتم و فکر میکردم لذت کون دادن بهتره ولی این طور نیست کون بدی هم ابروت میره هم اینکه تا اخر عمرت عذاب وجدان داری نمیدونم درست نوشتم یا نه و اینکه بلاخره اونی که کردتت میره به یکی حداقل میگه حالا چه کسی که میشناشی و چه کسی که نمیشناسی بزرگ شی یه کاره ای بشی اون میاد میگه من اینو کروم ابروت میره و اینکه اگر کاندوم نزنی هم شاید اگز بگیری که یحورایی یعنی مرگ پس کون نده کون نده بور بچسب به دختر یه جوری یه دخر جور کن نمیدونم بروتو اینستا پول بده بکنشون ببین چطوریه ولی قبل اینکه بدی یه بار با دختر رابطه برقرار کن بعدش ببین اگه رفتی سراغ کون دادن
تمام
نوشته: علیعلی
@dastansara_jensi
4.7K viewsپشتیبانی ارز دیجیتال, 00:18
باز کردن / نظر دهید