دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

هوسباز

لوگوی کانال تلگرام havasbazroman — هوسباز ه
لوگوی کانال تلگرام havasbazroman — هوسباز
آدرس کانال: @havasbazroman
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 5.34K

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 11

2023-04-24 21:14:28
کاش میشد بفهمم چرا انقد دوست دارم.
1.1K views18:14
باز کردن / نظر دهید
2023-04-24 21:12:56
هیچکس مثلِ من تورو دوست نداره، خب؟
904 views18:12
باز کردن / نظر دهید
2023-04-24 21:11:03 هوسباز pinned Deleted message
18:11
باز کردن / نظر دهید
2023-04-24 10:39:05 هوسباز pinned Deleted message
07:39
باز کردن / نظر دهید
2023-04-24 10:28:33 #پارت_۴۶۵   هوسباز نمیدونستم چند روز فکر کردن چی رو تغییر میداد! در هر صورت، من نمیتونستم این بچه رو به دنیا بیارم. نمیخواستمش چون حتی یک درصد هم دوست نداشتم خانوادم بفهمن چه غلطهایی کردم !!! میدونم اگه میفهمیدن شوکه میشدن و از من مایوس ... و این…
1.2K viewsedited  07:28
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 21:40:11 پک کامل  24 رمان پایین رو تا پایان ماه میتوتین ۲۰۰ تومن بخرین؛ینی هر رمان فقط ده تومن براتون هزینه برمیداره
اگه هم به صورت تکی خرید کنید هر کدام از رمانها فقط ۱۵ ت


1 شیطان مونث ۱۵ت
شاناریه دخترفقیرازداغون ترین محله ی تهرونه.دوست پسر میگیره تا پول تو جیبیشو بگیره اما توی یکی ازهمون روزاگیرارسلان خلافکاری میوفته که ادعاداره شاناریه میلیاردازش دزدیده.ارسلان درازای پول ازدست رفته اش شانارومیدزده و توی خونه اش...

2 ناسپاس ۱۵ت
امیرسام پسر سرکش ویاغی هست که میادایران تابعد ازسالهاعشق بچگیش سلداروپیدا کنه غافل ازاینکه توی این سالهاسلداتبدیل به یه اغواگر شده تامردارو تیغ بزنه.ساتین،دختری که امیرسام به هیچ وجه ازش خوشش نمیاد،عاشق سام میشه امادست زندگی اونو مجبور به خ ود ف روشی میکنه و

3 تیغ زن ۱۵ت
مارال بخاطر پول،نامزدش پدرام رو ول میکنه و پسر عموش حامی رو که نامزد داره رو از راه به در میکنه.بنفشه با طرد شدن ازجانب نامزدش(حامی) افسرده ومایوس میشه اماباورود دکترآریو مسیر زندگیش عوض میشه

4 نیکوتین ۱۵ت
پژمان پزشک جوانی که احساسش نسبت به نظافتچی اغواگربیمارستان جدی میشه و

5 ثمر ۱۵ت
ثمربعدازمرگ مادرش توی یه فاح شه خونه کار میکنه اما وقتی پدرش میاددنبال ثمروبَرِش میگردونه همه چی بایه اتفاق ساده بهم میریزه.ثمر عشقش احسان روازدست میده و مجبور میشه با شاهین ،مردی خشن،بی رحم،کسی که از ثمر نفرت داره ازدواج کنه‌و

6 دختر نسبتا بد ۱۵ت
بهاربخاطر شرایط بدمالی خانواده اش شروع کننده ی یه ارتباط غلط با شوهردخترخاله میشه امابابرملا شدن همه چیز

7 عشق و مکافات ۱۵ت
ماهورشیطون و زیباتوی یه خانواده ی فوق مذهبی،افراطی،جایی که حتی مجبوره چتری هاشو پنهون کنه زندگی میکنه امابادیدن امیرعلی،همکلاسیش،دست به سنت شکنی میزنه اماوقتی میفهمه امیرعلی نامزد داره..

8 میراث یاس ۱۵ت
یاس دنبال کارمیگرده ووقتی به پیشنهاد دوستش مهماندار میشه رئیس هواپیما (میراث) همون روزاول کاری یاس روتنهاگیر میندازه وبهش

9 مادمازل ۱۵ت
رستا عاشق فرزامه اماوقتی فرزام به اجبارخواهرش باهاش ازدواج میکنه و عشقش روازدست میده شروع به بدرفتاری بارستا میکنه واونو

10 مرد بد ۱۵ت
محراب یه خلافکاره.دنیای اون کاملا ورای زندگی ورویاهای ارغوان پرستار هست.اما یه زخم عمیق محراب اونم وقتی توی بیمارستان بستریه زندگی اونوباارغوان گره میزنه.محراب اونو میدزده وبهش

11 حس داغ ۱۵ت
مانِلی بی بندوباربرای درآوردن لج دوست پسر سابقش تظاهر به رابطه با پیمانی میکنه که یه مردمرموز ازیه خانوادی اصیل ورگ وریشه داره پیمان میفهمه مانِلی اونو بازیچه ی دست خودش کرده و

12 دلفریب ۱۵ت
شاهوخانزاده ای که وقتی متوجه خیانت زنش میشه ناخواسته واردارتباط با دختری میشه که دنبال کاره ومیخوادروپاهای خودش وایسه

13 دخترحاج آقا ۱۵ت
یاسمن دخترشیطونیه که بزرگ شده ی یه خانواده ی مذهبیه توی روزی ازروزاعاشق پسر همسایشون،سرگرد بداخلاق و غیرتیشون میشه.عاشق کسی که قطعا تحمل رفتارای دختر داستانمون نداره ومدام میزنه توبرجکش اما
ترکیبی ازژانرعاشقانه وطنزهمراه یک عددپسرغیرتی

14 پسرخاله ۱۵ت
سوفیابچه طلاقه.مجبوره توی خونه ی شوهر خاله اش زندگی کنه و جریان ازاونجایی شروع میشه که سوفیا با دوست پسرخاله اش یاسین واردرابطه میشه ووقتی یاسین اینو میفهمه

15 آنرمال ۱۵ت
آرمین بوکسور وقتی توی دل یه بچه مایه دار جاباز میکنه مادرش به طمع میوفته که آرمین دختره روتیغ بزنه وبه مقام ومنسبی برسه اما

16 حماقت کوچک ۱۵ت
رمان طولانی وپرفرازو نشیبِ سه فصله ی پی دی اف

17 هفت خط ۱۵ت
رمان فادیاولاوین وهامون،یه مثلث عشقی

18 برگ زیتون ۱۵ت
نگار بعدازفوت همسرش آدریان بخاطر گرفتن حضانت دخترش با آریو(برادر آدریان) به طور موقت عقد میکنن.آریو که تازه زنش روطلاق داده میخواد مشکلش که باعث جدایی همسرش شده رودرمان کنه واسه همین با نگار

19 نقاب هوس ۱۵ت
عاطفه به خاطر بیماریش خیانت میبینه، جدا میشه اما یه جاده و یه تریلی سرنوشتش رو تغییر میده

20 بچه من ۱۵ت

ویژه ی اون دسته از عزیزانی که رمان تخیلی دوست دارن


21 سرمست ۱۵ت
سایه بعدازطلاقش با تنهادخترش زندگی میکنه.همه چی بر وفق مراده امادیدن عشق سابقش بازن نازاش اونم توی همسایگیش چه اتفاقاتی رورقم میزنه؟

22 آقازاده (vip) ۲۰ت
شایلی توی یه کافه مشغول به کارمیشه وطی اتفاق ناخوشایندی بارادوین تارخ،رئیس یه باندمافیای بزرگ آشنامیشه ورفتاربی‌پرواش توجه رادوین رو جلب می‌کنه.رادوین برای اینکه شایلی روکنارخودش داشته باشه خواهرش آشا رو می‌دزده و شایلی رو مجبورش میکنه هر کاری بهش میگن انجام بده.


برای خرید با قیمت ناچیز عجله کنید

برای دریافت عیارسنج رمانها تشریف بیارید پیوی
باخرید سه رمان یک رمان اشانتیون داده میشه
رمانها کاملا قصه محور هستن اما ترجیحا مناسب افراد بالای هجده سال
ادمین فروش:

@Sar9850
16 views18:40
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 21:39:45
نفس نفس به یادتم من کار دله...

#استوری
317 views18:39
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 21:36:25 قسمت ۷



- این..این..

عضوم و تو دست گرفتمو کمی مالوندمش.

با چشم های درشت شده اش بهم خیره شده بود و داشت سعی میکرد بفهمه این چیه.

-  این خیلی زشته!

- بیا رو پاهام بشین.

از جاش بلند شد که اروم روی پاهام نشوندمش جوری که بدنش با بدنم تماس پیدا کرد.

به بدن خوشگل و تپلش خیره شدم و اروم دستی بهش کشیدم.

- اویی

اروم فشاری بهش دادم.

- جونم؟ خوشت میاد

میخواستم انقدر بدن سفید و نرمش رو بمکم تا رد بوسه هام روش بمونه.

- اره آقا یه جوریه حس عجیبی داره..

به عضوم خیره بود که گفتم:

- میخوای بهش دست بزنی؟

- میتونم؟ اخه یه جوریه...


- بهش دست بزن خیلی باحاله!

اروم دست های کوچولوش رو رو بدنم گذاشت که حالم عوض شد.


از لذت محکم  بدنش رو چنگ زدم.

- ایی دردم اومد.

میخواست به عضوم دستی بکشه که سفت شدم.

اب دهنم رو محکم قورت دادم و با دست های بزرگم بدنش رو مالیدم و خواستم به سمت نافش برم که صدای دستگیره در بلند شد و پشت بندش صدای ثریا اومد.....

https://t.me/+kS6iabYnYlpjYjE0
https://t.me/+kS6iabYnYlpjYjE0
https://t.me/+kS6iabYnYlpjYjE0
https://t.me/+kS6iabYnYlpjYjE0
https://t.me/+kS6iabYnYlpjYjE0



پروانه دختر همسایه با بدن جذاب و اغواگری هاش دلبری میکنه از امید سی ساله. و وقتی زنش نیست کم کم رابطه اش رو با پروانه شروع میکنه که....

https://t.me/+kS6iabYnYlpjYjE0
https://t.me/+kS6iabYnYlpjYjE0
https://t.me/+kS6iabYnYlpjYjE0
https://t.me/+kS6iabYnYlpjYjE0
https://t.me/+kS6iabYnYlpjYjE0


تو پارت امروز ثریا میره بیرون و با کاری که پروانه میکنه امید رو مجبور میکنه تا...


#پارت_بدون_سانسور_تو_چنل_بالا
#شرح_رابطه_کامل
273 views18:36
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 21:36:25 ‍ ‍ ‍ ‍‍ #پارت_1

از پشت پنجره ی دفتر مدرسه به گیتا نگاه کردم در حال طناب زدن بود سینه هاش که بالا و پایین میشد حسابی حالمو خراب کرده بود
با صدای مدیر مدرسه ی نازگل پشت میز نشستم و به ناظم مدرسه خانوم صدری نگاه کردم و اروم زمزمه کردم
_اینجا دفتر یا کلاس خالی دارین ؟
متعجب بهم نگاه کرد_ چطور ؟
_چند لحظه در اختیارم بذارید با گیتا کار دارم ... میخوام حرفاتونو بهش گوش زد کنن

خانوم صدری_ ولی اقای افشار الان تو جلسه انجمن اولیاییم
نیشخندی زدمو دستمو روی رونش کشیدم ...
_ولی شما میتونید یه کاریش کنید نه ؟

با چشمای خمار شده سرش رو تکوت داد و از جا بلند شد منم به دنبالش جلوی دری وایساد
_برید داخل تا من گیتا رو صدا کنم
وارد اتاق کوچیک شدم که یه دستگاه کپی داخلش بود فقط خانوم صدری همراه با نازگل به سمتم اومدند

_گیتا جان پدرت کارت داره برو داخل
پوزخندی زدم هنوز فکر میکردند من پدرشم ولی نمیدونستند عامل کبودی های روی ب نش کار خودمه

گیتا با مکث وارد اتاق شد و نگاهم کرد به در تکیه ش دادم و در رو بستم

_چطوری دختر کوچولوم ؟
گیتا با لب های فشرده نگاهم کرد
دستمو روی سینه هاش کشیدم ...
_خوبی ؟

گیتا_خوبم ارباب
هلو ش رو فشردم و لب زدم
_ولی من خوب نیستم ...دلم بدجور هواتو کرده
وحشت نگاهش بیشتر شد
زیپمو باز کردم و دستمو روی شونه ش گذاشتمو مجبورش کردم بشینه
_زود باش یا دهنت بهم حال بده کوچولو
دست گیتا رو عضوم قرار گرفت که در باز شد و گیتا به جلو هول داده شد و تا ته رفت داخل دهنش
خانوم صدری با دیدن من و گیتا ناباور لب زد

_اقای افشار.. شُ..شما..
قبل اینکه جمله ش رو کامل کنم دستشو گرفتمو روی ...

#رابطه‌با‌دختر۱۷ساله‌در‌مدرسه
https://t.me/+dcNDvJOKXBA0ZTM0
https://t.me/+dcNDvJOKXBA0ZTM0
286 views18:36
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 21:36:24 _ باید انگشتت کنم، تنگه لامصب!

بین پای سراب جا گرفته و برای بار چندم تلاش میکند خودش را واردش کند.

سراب با درد پاهای لختش را چفت میکند و بغض کرده مینالد:

_ نکن خیلی دردم میاد حامی.

حامی کلافه و بی قرار نوچی کرده و روی تنش خیمه میزند.

بوسه های ریز و تب دارش را از گردن تا روی لبهای سراب ادامه داده و کنار گوشش پچ میزند:

_ چیکار کنم شل بشی جوجه ام؟ اینطوری که پاره میشی زیرم!

سراب خمار از بوسه های حامی دست دور گردنش حلقه کرده و اغواگر زمزمه میکند:

_ بخورش!

حامی نوک بینی اش را گاز ریزی میزند و با حرص میغرد:

_ بخورمش که صدات میره پایین توله سگ!
میخوای آبرومونو بزنی سر چوب؟

سراب بغ کرده رو میگیرد و چانه اش از بغض میلرزد.

_ پس نکن، نمیخوام اینجوری دردم میاد!

حامی چشم غره ای به ناز و اداهای تازه عروسش رفته و با حرص بین پاهایش جا میگیرد.

خودش را به تن سراب میکوبد که صدای جیغ سراب در خانه میپیچد.

_ نکن حامی پاره شدم، ولم کن.

حامی کلافه عقب کشیده و سرش را بین پاهای سراب میبرد. زبانش به پایین تنه ی سراب برخورد کرده و ناله ی سراب بلند شده و بالاخره شل میشود.

حامی با رضایت نیشخندی زده و انگشتش را داخل میفرستد.

_ یه درصد رفتیم جلو توله، انگشت به زور رفت توش!

بلند شده و کامی از لبهای سراب میگیرد، سراب را در خلسه ی بوسه های پرحرارتش برده و بی هوا به تنش میکوبد.

ناخن های سراب در گوشت تنش رفته و به گریه میفتد.

جیغ پر دردی میکشد که حامی لاله ی گوشش را زبان زده و پچ میزند:

_ دیگه خانم شدی قربونت برم، مال خودم شدی جونم.

صدای کل کشیدن که از پشت در بلند میشود، سراب لب گزیده و چشمان پر اشکش را میبندد.

_ وای حاج خانومه!

حامی تکخندی زده و سر تکان میدهد.

_ با این جیغایی که تو زدی کل محل خبر دار شدن، حاج خانوم که سهله.

صدای خندان حاج خانم بلند میشود.

_ مبارکت باشه مادر، برم برای عروسم کاچی درست کنم ضعف نکنه!

حامی بی طاقت مردانگی اش را داخلش تکان داده و میان ناله هایش میگوید:

_ کاچیتم که به راست لیمو خانم ، حالا تا میتونی ناله کن برام...

https://t.me/+fZ3DM0dK6eI4OTU0
https://t.me/+fZ3DM0dK6eI4OTU0
https://t.me/+fZ3DM0dK6eI4OTU0
https://t.me/+fZ3DM0dK6eI4OTU0
https://t.me/+fZ3DM0dK6eI4OTU0

حامی، پسر ناخلف حاج سلطانی که دخترا براش فقط تخت گرم کن و بازیچه ان!
با ورود سراب به محله، دل میده به دختر چشم رنگی و حامیش میشه...
عشقی که پر از دردسره براش، اما دردسرشم به جون میخره...

https://t.me/+fZ3DM0dK6eI4OTU0
https://t.me/+fZ3DM0dK6eI4OTU0
https://t.me/+fZ3DM0dK6eI4OTU0
358 views18:36
باز کردن / نظر دهید