2022-10-05 22:22:37
سک س رمانتیک با شوهر
1398/4/28
فانتزی اروتیک
باز دعوای شدیدی بین مان در گرفت کار هرروزم بود شوهرم مست بیاد خونه و سر بهانه ی کوچکی کتکم بزند
وبعد تلپی بیفتد تو رختخواب و بخوابد ومن باشم و زخمهایم ودرد بی کسی ام
از پنجره نگاهی به بیرون انداختم گوشه ی پنجره را باز کردم وسوز سرما زوزه کشان وارد اتاقم شد
آن روبرو هنوز چراغ اتاقش روشن بود ومنتظر علامت من
از سرما بخود لرزیدم لوراز پام را در آبمیوه حل کردم وبه اتاق شوهرم بردم
و کنار تخخوابش گذاشتم هنوز داشت غر میزد
کمی مثل همیشه از اینکه کتکم زده بود پشیمان بود بلند شد از پشت بغلم کرد
من هیچ اهمیتی ندادم کمی خودش را به پشتم مالید اروم اروم کیرش سفت میشد اما من تحریک نمیشدم دامن کوتاهم را داد بالا سرم را خم کرد دستهایم را روی میز ارایش گذاشتم شرتم را پایین کشید و من از ترس اینکه باز کتک بخورم هیچ تکانی نمیخوردم از پشت اومد جلوم کvیرش را جلوی دهنم گرفت وارام نشستم وکمی کیرش را ساک زدم هیچ لذتی نداشت نه برای اون نه برای من بلندم کرد ولب گرفت و دوباره به پشتم رفت خم شدم دوباره ک یرش را به لبه های کوسم مالید و اروم اروم ناخوداگاه خیس میشد کوسم کمی ک یر خودش را خیس کرد و وفشار داد جیغ کوتاهی زدم
آخخخخخخ
با سیلی به ک ونم زد بیشتر فشار داد
آخخخخخخخخخخ
کیرش تا ته رفته بود تو کوسم وشروع به تلمبه زدن کردن منم یواش یواش تحریک میشدم بیشتر وبیشتر
سکوت بود وفقط صدای آه هردومون در فضای اتاق شنیده میشد
آههه اههههه اههههه اههههه
آهههه اهههههه اههههههه
کمی تلمبه زد وارضا شد مقداری از آبش داخل کوسم مقداری بیرون وزمین ریخت
رفت روی تخت نشست
زمین وکوسم را پاک کردم شرتم را برداشتم
نگاهش کردم
وتوی دلم فحشش دادم
آبمیوه را خورد وروی تخت دراز کشید
بعد سkس عادتش بود زود میخوابید
خوابش سنگین بود
ولورازپام را هم که در آبمیوه حل میکردم
باعث میشد تا لنگ ظهر بخوابد
رفتم حمام
واز گردن به پایین دوش گرفتم خودم را عطر زدم
انطرف خیابان رامینم عشقم وهمه امیدم به زندگی منتظر علامت من بود
بیرون اومدم رفتم به اتاق خواب
سگ کثیف خوابیده بود
تکانش دادم تکانی خورد وغر غری کرد و فحشی داد ریسک نکردم وبه ارایش پرداختم
وسط آرایش خرخر های کر کننده اش بلند شد
و خوابش عمیق تر شد
به اتاق بغلی رفتم
اتاق رامین روشن بود
تک زنگ زدم اومد کنار پنجره
و علامت دادم با چراغ گوشی
علامت تایید را گرفتم واماده شدم تا بیاید
قلبم به شدت میزد نه از ترس بلکه از شوق عشق و زندگیم همه آرامشم وتنها کسی که زندگی با او معنا داشت
گوشیم تک خورد در را باز کردم
ودر واحد را هم نیمه باز گذاشتم
به اتاق شوهرم رفتم دررا بستم
خواب بود خواب عمیق
رامینم رفت به اتاق خودمون
در اتاق شوهرم را بستم
و به دیدار دلدار شتافتم
آغوشش باز بود پریدم
ودستهای مردانه اش را دورم حلقه کرد
بلندم کردم چرخی زدم در هوا وتوبغلش
ایستاد وخیره در چشمان هم
لبها را بهم نزدیک کردیم
بوس
بوس
بوس
بوس
آهههه دوستت دارم رامینم
منم دوستت دارم تارای من
چه زیبا بود نجوایی عاشقانه توام با ترس از شنیدن وپخش شدن
حرفهای ارام وعاشقانه
لبها در هم گره خورد
دستهایش پشتم کار میکرد
کمرم وباسنم را میمالید
من هم باسن وگاهی ک یرش را میمالیدم
لب تو لب
گاهی گردن همدیگر را میخوردیم
گاهی خیره میشدیم به چشمان هم
وناگهانی بهم میچسبیدیم
اروم اروم دکمه های پیراهنش را باز کردم
وای رامین من دنیایم عشقم
من تورا میپرستم تنت را بویت را
همه وجودت را
اروم اروم لیس زدم وپایین رفتم
برای رسیدن به ک یرش بی تابی میکردم
زیپش را باز کردم ک یرش را در اوردم
وای من عاشق این ک یرم
بوسیدم بوئیدم وسرش را گذاشتم به دهانم جانانه ساک میزدم با تمام وجودم
واو موهای منو نوازش میکرد واه میکشید
آهههاههه آهههههه
آه کشیدن هایش بیشتر حشری ام میکرد
و با تمام وجود ساک میزدم
...........ادامه دارد
پ.ن اولین داستانم هست
غیر واقعی
نوشته: خودم
5.2K viewsنازی, 19:22