Get Mystery Box with random crypto!

عروس

لوگوی کانال تلگرام aroarhah — عروس ع
آدرس کانال: @aroarhah
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 11.95K
توضیحات از کانال

هات⁦♨️⁩💥

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 3

2023-06-14 13:37:56
پای عشق باشه عزیزم
خودتم زیاده خواهی ♡
#شادمهر
548 views10:37
باز کردن / نظر دهید
2023-06-14 13:37:50 #پارت_۱۱



بی احساس



اون با سرعتی که قادر به توصیفش نبودم لبهای منو میخورد و بدنم رو می مالوند.
گاهی وقتی تنش به تنم می چسبید سفت شدن و بزرگ شدن عضوش رو کاملا احساس میکردم و این حس و لمس گاهی منی که اولین بار بود همچین شرایطی رو تجربه میکردم میترسوند.
گیر بودم.
گیر و پرس بین اون و دیوار اما...
اما غرق شده بودم تو خوردن لبهای غریبه ای که عجیب طعم به دل نشینی داشتن!
قابل توصیف نبود!
اون اونقدر تمیز بود که دهنش طعم و بوی خوشایند و خوشی داشت و لبش رو وقتی میک میزدم درست عین خوردن یه تیکه پاستیل بود.
پاستیل نرمی که کش میومد و طعم و مزه ی خوبی داره.
نوک سینه هام رو میگرفت و به سمت خودش میکشید.
این کارش برای من من ترکیبی از دو حس درد و لذت بود.
انگار میخواست هردوی اونارو همزمان برای من به ارمغان بیاره.
زبونشو توی دهنم می چرخوند و بعد به یکباره ولش میکرد و بجاش زبون خودم رو می مکید.
اون حرفه ای بود و من ناشی!
اون کاربلد بود و من دیوانه ای که داشتم از حرکات یه کاربلد غریبه لذت میبردم و درعین حال سعی میکردم تو اون فرصت کوتاه جوری همراهیش کنم که از ناشی بودنم باخبر نشه.
وقتی نفس کم آورد و به اجبار رهام کرد سرش رو برد توی گردنم.
زبون نرم و ترش رو از بالا تا پایین کشید و با هدیه دادن بی نظیر ترین حس دنیا از من پرسید:


-باکره ای... !؟


اون این سوال رو از منی پرسید که همچنان درگید لذت کشیده شدن زبونش روی پوست گردنج بودم و اون لحظه داشتم ازخودم توی ذهنم می پرسیدم:


"خدایااااا....اینکه یه مرد گردنم رو ببوسه و لیس بزنه تا به این حد حامل لذته ؟"


چشمهای خمارمو بیشتر وا کردم و جواب دادم:


-بله...


بی اشتیاق گفت:


-نمیخوام واسه اولینبار من بکارتت رو...


چون میدونستم چی میخواد بگه قبل از تموم شدن حرفش با همون حالت خجل گفتم:


-ارتجاع×یه


حرفی نزد.نفسش رو داد بیرون و سر انگشتاشو رو پهلوی لختم بالا و پایین کرد.
دستهامو که تا به اون لحظه کنار پاهام نگه داشته بودم و انگشتامو به حالت مشت جمع کرده بودم بالا آوردم و چون ناخوداگاه حس لذت به این فکرم انداخت که لمس سینه ی ستبر و بدون موش میتونه خیلی دلنشیت و خوشایند باشه، اونارو به همون سمت هدایت کردم اما به محض اینکه خواستم کف دستهامو رو سینه اش بزارم و لمسش کنم ناخوداگاه....

https://t.me/joinchat/AAAAAE1aEBeLJ3SMK4LyUw
https://t.me/joinchat/AAAAAE1aEBeLJ3SMK4LyUw
397 views10:37
باز کردن / نظر دهید
2023-06-14 13:37:50 #سکس_ضرب‌دری

پشمام بخون ببین چه خبره

https://t.me/+LI0ML5t4P5U4NzI0

هانی بین #شوهرم و شوهر خودش داشت سرویس میداد و منم با آه و ناله دستم و روی کولوچه صورتی و #تنگم گزاشته بودن و تند تند جق می‌زدم.

_ #جرش بدین اوف نازی چقد #مردونگی شوهرت کلفت و #سفید بود.

شوهر هانی برگشت سمتم و با شهوت چشمک زد :

_ دوست داری #جرت بدم؟

چشمام ذوق زده باز شدند و هورنی شده لنگام و باز کردم و #پستونای بزرگم و به سمت دهنم بردم و مکیدمشون.

شوهر هانی که تا اون موقع داشت توی کون زن*ش #تلنمبه میزد ازش بیرون کشید و با اوف و جون سمتم اومد.


شوهرم از دیدن ما بیشتر حشری شد و مردونگیش و تا خایه تو #سوراخ آیه فرو کرد و...
https://t.me/+LI0ML5t4P5U4NzI0
بیا ببین تو پارت بعدیش چه خبره
زنا می‌خوابند و دو تا پسره به تو نوبت کصشون می‌کنن

https://t.me/+LI0ML5t4P5U4NzI0
405 views10:37
باز کردن / نظر دهید
2023-06-14 13:37:41
تو شمس منی من
خورشید پرستم ..
432 views10:37
باز کردن / نظر دهید
2023-06-14 13:37:34 رابطه دو تا دختر مدرسه ای حشری با دیدن فیلم پ.ورن


- اوف..آههه

پریسا می می‌هام رو تند تند میخورد و می‌مکید.

ناله ای کردم و می می هاش رو تو دستم چلوندم.

روی مبل لخت بودیم و تلویزیون هم داشت پ.ورن نشون میداد.

خانمه داشت ناله و میکرد و دو تا ک. یر کلفت توی ناناز و کونش داشت عقب جلو میشد.

داشتم نانازم رو میمالیدم که پریسا دستم رو کنار زد و ناناز تپلش رو روی نانازم حرکت داد.

- اوییی پریسا بیشتر بیشتررر

ناناز خیسش رو بهم مالید و فشرد.

- اه طهورا دارم ارضا میشم. اوووم

مکی از نوک می می های تپل و کوچیکم زد که گفتم:

- پریسا یه وقت مامانت نیاد؟

تپلیش رو روی تپلیم کشید که اب انداخت.

- اههه کسی نمیاد نگران نباش

دستم رو به‌ تپلیش رسوندمو تند تند مشغول مالیدن شدم که چوچولم رو فشاری داد.

-اییی ایییی

پریسا خواست خم شه و تپلیه ابدار و تحریک شده ام رو بخوره که یهو در باز شد و #ناپدریش با دیدن من و پریسا که #لخت بودیم اومد سمتمون و...


https://t.me/+NqyyyEQgz4IzNDNk
https://t.me/+NqyyyEQgz4IzNDNk
پارت امروزشه

دو تا دختر حشری دارن  چوچول هم رو میمالن که یهو ناپدری یکیشون میاد و مجبورشون میکنه تا...

https://t.me/+NqyyyEQgz4IzNDNk
https://t.me/+NqyyyEQgz4IzNDNk
#تریسام #دختر‌ای‌حشری #ناپدری
399 views10:37
باز کردن / نظر دهید
2023-06-14 13:37:34 _داری با توله سگت خود ارضایی میکنی سلین؟!


زبون سگم روی ک‌ص خیسم در گردش بود و آب ک‌صم رو لیس میزد

با ح.ش‌.ر زیادم گفتم:
_آههه ددی نازم میخارید وقتی لیسش میزنه خوشم میاد

الیاس جلو اومد و کمربندشو باز کرد

بطری مشروبو برداشت سگمو کنار زد با خشم انگشت فاکش رو توی سوراخم فرو کرد

که آه غلیظی کشیدم و لبم رو به دندون گرفتم دم گوشم گفت:
_وقتی با ک‌*یر کلفتم و این بطری ک‌*ص خیستو جر دادم ک‌صت دیگه به خارش نمیوفته جند*ه کوچولو

پر ش.ه.و.ت نالیدم:
+آه ددی ...

https://t.me/+uD6U47TVAC84NjE0
https://t.me/+uD6U47TVAC84NjE0

که همزمان ک.ی.ر.شو وارد ک.ص.م و بطری و وارد ک.و.ن.م کرد از درد جیغی زدم و ...
409 views10:37
باز کردن / نظر دهید
2023-06-14 13:37:33 دلبرم دلبر خونه خرابم کرد
د.و..ل راست کرده ت از خواب بیدارم کرد!

به گوشهایم شک می‌کنم! درست شنیدم؟! یا خوابم؟!!
چشم باز می‌کنم. نگاهم به غوغا می‌افتد که درست کنار تختم نشسته و نگاهش با آن خنده‌ی شیطانی میخ من است!

-چی گفتی؟!!

با خنده قری به گردنش می‌دهد و با شور بیشتری می‌خواند:

-دلبرم دلبر خونه خرابم کرد
د..ل نجم‌الدین از خواب بیدارم کرد! چه قد و بالایی... به به! صبح بخیر نانازِ نجم!


عجب بچه پررویی! اخم می‌کنم و می‌گویم:
-با اجازه‌ی کی صبح به این زودی اومدی تو اتاق من؟!

لبهای غنچه می‌کند و می‌گوید:

-مثلا نامزدیم خب! اومدم قبل از اینکه نجم کوچولو قد علم کنه و بیدارت کنه، من بیدارت کنم! اونم دیدم نخیر... سالار خان سحرخیز تر از منه! قبل از تو بهم صبح بخیر گفت و عرض ادب کرد با بلند شدنش به پام!

با اشاره‌ای که پایینم می‌کند، مات می‌شوم . این دختر خدای سرتقی و بیشرفی ست!

رد نگاهش را دنبال می‌کنم و به سالار میرسم و بله! پدرسوخته مثل همیشه زودتر از همه بیدار شده و صاف ایستاده!!

با خجالت یک پایم را جمع می‌کنم که اینطوری زل نزند به من! به خدا که گاهی حس تجاوز شده ها بهم دست می‌دهد با این دخترِ هات و سرتق!

با اخم چشم غره ای می روم:
-نگاش نکن بی تربیت!

با پررویی دستانش را روی تن برهنه‌ی من می‌گذارد و مستانه می‌گويد:

-خب خودش بلند شده که من نگاش کنم دیگه! وگرنه چرا مثل خودت آروم و سر به زیر نخوابیده بود؟ این بچه برعکس خودت، اصلا متین و سر به زیر نیست. داره شو..رتتو جر میده که بیاد بیرون مستقیم بهم عرض ارادت کنه!


مات و مبهوت می‌مانم! هرچند انقدر تخسی و شیطنت تنم را هرلحظه داغ تر می‌کند! نگاه خمار و دستهایش که روی شکمم کشیده می‌شود باعث می‌شود آن لعنتی بیشتر نبض بزند!

با این حال مچ دستش را می‌گیرم و با اخم می‌گويم:

-واسه خودت توهم نزن. اون عادتشه هرروز صبح بلند شه و منو بی آبرو کنه. هیچ ربطی به دیدن تو نداره!


لبهایش به حالت ناراحتی غنچه می‌شود و نزدیک صورتم می‌گويد:

-چقدر ضد حالی پسر! مثلا نامزدیم... جای نامزد بازی و کارای بی تربیتی، همه ش من و خودتو منع می‌کنی...

نفس‌هایم دارد تند می‌شود و لعنت به این دختر!

-نامزدیِ اجباری! یادت که نرفته؟ روز اول بهت گفتم که از طرف من... هیچ حسی قرار نیست دریافت کنی بلوبری!

خودش را بیشتر روی تنم می‌کشد. قصد دارد از پا درم بیاورد!
-یعنی من الان ببوسمت، هیچ حسی نداری؟!

وای! می‌خواهد زجر کشم کند؟!! همینطوری اش دارم دیوانه می‌شوم. اما کینه ی قدیمی باعث می‌شود که کم نیاورم و بگویم:

-معلومه که نه!

لبخند وسوسه انگیزی می‌زند و لب روی لبهایم می‌گذارد! خشکم می‌زند. لبهای نرم و داغش با وسوسه پشت سر هم لبهایم رو می‌بوسد. جفت دستانم مشت میشود.

تنم کوره ی آتش می‌شود و دارم جان می‌دهم که لبهایش را گاز نگیرم! دلم می‌خواهد قورتش بدهم!

اما ناگهان عقب می‌کشد و با ناراحتی می‌گوید:
-لعنت بهت بی احساس!

متوجه بغضش می‌شوم. میخواهد از رویم کنار برود، که دیگر طاقت نمی آورم. با فکس سخت شده محکم بغلش می‌کنم و غلت می‌زنم.

تنش را زیر خودم می‌کشم‌. چشمهای شیطونش درشت می‌شود. با اخم و بی‌تابی می‌گویم:

-باشه غوغا خانوم! پس نامزد بازی و کارای بی تربیتی میخوای؟

با حرارت لبش را گاز میگیرد. لبهایش را توی دهانم میکشم و دستم را به داخل لباسش میرسانم. تنش را نوازش می‌کنم و تماشایش می‌کنم. جوری پیچ و تاب میخورد و نفسهایش تند میشود که دیگر طاقت نمی آورم.

روی لبهایش میگویم:

-نمیتونم بهت حس نداشته باشم بلوبری... ولی بلد نیستم این حس رو مدیریت کنم! تو بهم یاد بده چجوری همدیگه رو به اوج برسونیم...

پارت واقعی


https://t.me/+hXGg6FUCD_02NGM0
https://t.me/+hXGg6FUCD_02NGM0
https://t.me/+hXGg6FUCD_02NGM0
https://t.me/+hXGg6FUCD_02NGM0
https://t.me/+hXGg6FUCD_02NGM0
https://t.me/+hXGg6FUCD_02NGM0
https://t.me/+hXGg6FUCD_02NGM0
https://t.me/+hXGg6FUCD_02NGM0
470 views10:37
باز کردن / نظر دهید
2023-06-13 23:35:45
خودت خوب میدونی هنوزم که هنوزه خواب و رویامی ♡
1.1K views20:35
باز کردن / نظر دهید
2023-06-13 10:15:27
بعد تو نمونده هیشکی واسه من دیوونه ..
1.1K views07:15
باز کردن / نظر دهید
2023-06-13 10:15:13
جانا نفس شدی به جان من ♡
1.1K views07:15
باز کردن / نظر دهید