Get Mystery Box with random crypto!

ه. از پشت بغلش کردم و گفتم شربت و شراب و غذا و چایی و همه چیز | big_boooty داستان

ه. از پشت بغلش کردم و گفتم شربت و شراب و غذا و چایی و همه چیز من تویی . میدونید چند ساله فقط به یاد تو خواهرت را میگام، گفت آره میدونم دوستم داری ، ولی من می ترسیدم بهت نزدیک بشم . هم از خواهرم ، هم از خانواده ام .و هم از خودت که … هرگز فکر نمیکردم‌ به تو برسم.
گفتم فاطی جونم ، از امروز یک پيام یا ارتباط با کسی ازت ببینم ، بجون خودت میکشمت.
گفت محسن جان غلط کردم، هرچه تو بگی ، گفتم از امروز در همه ی کارها کنارتم ، هر کمبودی داری ، رومن حساب کن.
گفت کاش میدونستی چقدر در فشار هستم
گفت کاش میدونستی امروز تو ماشین بعد از یگسال ارضا شدم .
گفت من دو ساله ازدواج کردم، تا الان هم خیانتی به حامد شوهرم نکردم ، چند روزه دیگه ازش نا امید شدم. که سبب شد به دوست قدیمی ام پيام دادم .
محکم بغلش کردم و بوسیدمش ‌.
گفتم عزیزم ‌چرا نا امیدی، ؟؟ مگه من مردم ؟ و‌لبم را بر لبش گذاشتم.
گفت شوهرم‌ خیلی در سکس سرده. دو ساله انواع کارها را باهاش کردم . ولی نهایتش هفته ای یکبار سکس داریم .اونهم کوتاه !!!
گفتم من بعد از ۲۵ سال ازدواج باخواهرت ، هفته ای چهار تا پنج بار سکس میکنم.
گفت میدونم . شانس منه !!!
گفت خواهرم گفته ، محسن با اون دم و دستگاه بزرگش خیلی اذیتم میکنه ‌.
گفتم عزیزم از امروز این کیر مال تو هست ،هر لحظه و هرجا ، خواستی، میارمش خدمتت. اصلا برای خودت ، بزار خواهرت استراحت کند !!!
شلوار و لباس هام در آوردم ، نشست جلو پام .خودش شورتم را پایین کشید . نگاه کیرم کرد . اول بوسش کرد .
گفت لعنت به شانس من . چی میشد من اینو داشتم .
گفتم ممکنه اذیتت کنه ؟؟؟؟.
گفت تا باشه از این اذیت ها.
گفت انصافا بزرگه . دستش را دور کیرم حلقه کرد .و سرش را تو دهانش برد . ساک میزد در حد اعلی،.
مو سرش را تو دستم جمع کردم و گفتم فقط تو چشام نگاه کن . نگاه کرد و همزمان کیرم را تا ته گلوش فشار دادم . عوق میزد .چشاش پر اشک شد.
بلند شد کیرم را در دست گرفت و سمت اتاق خواب رفت . گفت میخوام آرامترین و لذت بخش ترین سکس عمرم راباهات داشته باشم .
گفت ارضا شدنم توماشین بهترین لذت عمرم بوده.
بدنش از همه لحاظ ایده آل بود. باسن سفید و برجسته . بدن نرم . ۲۳ سال سن ، اوج جوانی .
اول رفت تو حمام و سریع دوش گرفت تا بدنش تمیز باشه .
روتخت دراز کشید. هر دو پاش را باز کردم . وسط پاهاش رفتم. و با دست کوسش را مالش دادم . شروع به زبان زدن به شیارکوسش کردم.

داستان کده, [۲۰۲۲/۷/۴،‏ ۱:۰۵]
محکم خودش را به تخت چسبانده بود و بخاطر بلند نشدن صداش ، متکایی را بغل کرده بود . اونقدر براش خوردم که گفت .محسن جان دیگه بسه . کیر میخوام . گفتم بگو دوباره . گفت کیرت را بکن تو کوسم.
گفتم نهههه نمیکنم !!!
خرج داره .
گفت هرچه میخوای میدم تورا خدا دارم می میرم.
هر دو پاش را پشت گردن خودش گذاشتم . کوسش کامل بالا آمد . روش قرار گرفتم . عمود کیرم را رو چاک کوسش نهادم . سرش که رفت توش ، نفس بلندی کشید و چشاش را بست . من هم ناگهانی و تا آخر فشارش دادم و روش افتادم . قشنگ کوسش جرررر خورد . متکا را تو دهانش کرده بود . چشاش زیر رو شد . یک لحظه واقعا نگرانش شدم .متکا را کنار زدم .‌و لبش را با دهان گرفتم. دو دقیقه بی حرکت بود. .بعد.چشاش را باز کرد و گفت مطمنی کوسم پاره نشده . ؟
نامرد، این کوس تا حالا بیشتر از ۱۳ سانت توش نرفته .اونهم قلمی و باریک…
وجدان داشته باشه ،
گفتم خیالت راحت هم سالمه. هم جاش میشه توش .
محکم لبم را گرفت ومکید . منو به خودش فشار میداد.زبان تو دهانم میکرد… می‌گفت عزیزم تا حالا کجا بودی، دوساله دارم برای کیرت می سوزم.!!!
گفت محسن جان تلمبه بزن
من هم زدم و‌تند زدم ، هر وقت درد داشت ، محکمتر لبم را گاز می‌گرفت. تو این حال در اوج احساسات، بخودش پیچید و ارضا شد.
کمی استراحت بهش دادم گفتم نامردی ها . دوبار ارضا شدی ولی من هیچ . گفت چکار کنم برات .
گفتم فاطی جونم باید حالت سجده باشی و من پايين تخت باشم و تند تلمبه بزنم.
قنبل کرد .کون سفید و گوشتی و خوش فرمش رو تخت بود و‌من پايين تخت، یه پام را بالا گذاشتم تا کامل بهش مسلط باشم . گفت معلومه میخوای واقعا پاره ام کنی ، گفتم متکا را بغل کن و اگر درد داشتی گازش بگیر ، سر کیرم را خیس کردم .باسنش را بالا کشیدم . کمی آب دهانم به کوسش کشیدم. وتا خایه در کوسش فرو بردم.با شکم رو‌تخت افتاد. محکم شروع به تلمبه زدن کردم، مث کشتی گیرهایی که تلاش می‌کنندتا در حالت خاک ، از تشک کنده نشوند ، محکم به تشک چسبیده بود. علنا ناله می‌کرد و اسمم را صدا میزد .!!!
آی آی وای وای . محسسسسسسسسن.
توراخدا آرامتر .!!!
پارررررره شدم .!!!
محسسسسسسن کشتی منو بخدا !!!
پنج‌‌دقیقه تلمبه زدم . و آبم را کامل تو کوسش خالی کردم . و روش چنبره زدم. حدود ده دقیقه همون حالت روش دراز کشیده بودم .تا .کامل تخلیه شدیم .
بلند شدیم ، گفت وای خدا از این همه سبکی و لذت ،،،
رفتیم باهم دوش گرفتیم . زیر دوش