دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

عروس

لوگوی کانال تلگرام aroarhah — عروس ع
آدرس کانال: @aroarhah
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 11.95K
توضیحات از کانال

هات⁦♨️⁩💥

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 432

2021-07-11 19:28:28
#عاشق_استادش_میشه_دعوتش_میکنه_خونه_و_بکن_بکن ‌ ‌

#تمنا هستم دختر دانشجویی که دو سال پیش عاشق استادم شدم که اسمش #مهرزاد بود.مدتی بود ازم درخواست #رابطه
میکرد.یه روز که کسی خونمون نبود و فقط خواهر کوچیکم بودو اونم توی اتاق خواب بود.بهش زنگ زدم و اومد خونمون بردمش توی اتاقم اولش خیلی ذوق داشت و خجالت می کشید.دراز کشیده بود روی #تختم منم شیطونی کردم و رفتم نشستم رو شکمش و سر خم کردم و شروع کردم لب گرفتن.موقع #لب گرفتن آروم آروم باسنم رو میمالیدم به #مردونگیش.دستش گذاشت رو باسنم شروع کرد مالیدن .تاپ و سوتینم رو خودم در آوردم با دیدن #ممه هام چشماش برق میزد.ممه ام رو گذاشتم تو دهنش اول اروم میخورد اما بعدش شروع کرد تند تند خوردن و مالوندن .#آه و #ناله ام شروع شده بود
بعد گفت بیا بخواب و بعد خودش اومد روم چشماش خمار شده بود شلوار و شرتم رو در آورد و شروع کرد به خوردن #بهشتم
حسابی آب انداخته بود بعد سر بلند کرد و لباس خودشو در آورد #مردونگیش رو گرفت جلو دهنم .داشتم اروم براش میخوردم که..... ‌ ‌

https://t.me/joinchat/WTXef-YO4Tm0xG2I

#داره‌برا‌استادش‌میخوره‌که‌یهو‌ننه‌باباش‌میان
5.0K views16:28
باز کردن / نظر دهید
2021-07-11 19:28:28 ⁠ _پاهات رو یکم باز کن، دوربین رو بگیر روی سوراخ...حالا انگشتت رو بذار توش...

دو انگشتم رو از بالای بهشتم تا پایینش کشیدم، نگاهش خمار شده بود.
_لعنتی، این یه بهشت مطلقه، بهش نمیاد یه بچه از توش دراومده باشه.

خندیدم و انگشت هام رو داخلم فرو کردم که ناله کرد، آروم گفتم:

_دوربین رو روی آلتت بگیر، بذار ببینم که با تصور من می‌مالی!
دوربین رو پایین اورد و نگاه من میخ آلت بزرگش شد، لعنتی! شهوتم با تصورش داخلم بیشتر شد.

_این می‌تونست الان داخل تو باشه، دستات رو کنار سرت چفت کنم و محکم توت بزنم.
حرکت انگشتام رو سریع تر کردم، خیس خیس شده بودن.
_خیس کردی شیرین؟

سرم رو با ناله‌ی سکسی تکون دادم که سرعت ج*ق زدنش بیشتر شد، سرش رو عقب برد و چشم هاش چپ شد که غریدم:
_به من نگاه کن.
نگاهش رو بهم دوخت، نوک سینم رو بین دستم گرفتم و فشارش دادم.

_حق نداری به چیزی جز من فکر کنی!
نفس نفس می‌زد، خوب می‌دونستم که حشریش کردم ولی کاش کنار خودم بود.
_اوف، داخلته مگه نه؟ داری حال می‌کنی؟

_آره...
انگشتامو بالا گرفتم و آب روشون رو لیسیدم که...
#پارت_واقعی
https://t.me/joinchat/X4W4V8VJwI04YTM0
شیرین، پرستار بیمارستان روانی که به سکس اعتیاد داره....
با اومدن مریض خشن و وحشی که سادیسم داره، شیرین شب هارو باهاش می‌گذرونه تا این که یک شب به جرم تجاوز...

https://t.me/joinchat/X4W4V8VJwI04YTM0
از پارت اولش صحنه‌داره
10.7K views16:28
باز کردن / نظر دهید
2021-07-11 19:28:28 #عطش_راهبه
#part_56


از این حرکت یهویش جا خوردم
کم کم به خودم اومدم و شه.وتم زیاد تر شد.
دستی دور گردنش حلقه کردم و عمیق به خودم فشارش دادم
عقب عقب رفت منو‌ تکیه داد به دیوار سنگی.

خودش رو فاصله داد با چشم های سرخ شده گفت : اخ سالارم داره می ترکه تو چی داری لوسی همینکه می ببینمت راس*ت می کنم
حجابم رو برداشتم و لباسم رو شل کردم..
با ناله گفتم : دارم میمیرم الن وقت رو با حرف های الکی هدر نده شروع کن..

امر خندید و گفت : شه.وت ران
راست می گفت من واقعا شه.وت ران بودم...دیدم همینطور وایساده کاری نمی کنه ‌
خودم رو کش دادم سمتش
و بعد لب هام رو گذاشتم روی لب هاش و شروع کردم به بوسیدن..
دوباره فشارم داد به دیوار.

لباش رو از لبام تا پوست گردنم کشید ...منم اه و ناله سر دادم..
تموم لباش رو کل بدنم چرخوند تا اینکه رسید به سی.نه هام چشم هاش برقی زد..
_جووون اینا رو اوممم چه بزرگن..
با حالت خرابی گفتم : بخورشون

بااین حرفم خم شد و دهنش رو به سی.نه هام رسوند و لباش رو چسبوند به ن.وک سی.نه ام و شروع کرد به خوردن و مک زدن..
_اومممم عالیه....اره بخور اه بخور اره..
با شدت می خورد و لی**س می زد.
دیگه شه.وت به اوج خودش روسوند...
دستی گذاشتم روی بازوش و گفتم : اخ تورو خدا دارم میمیرم..می خوام جرم بدی...

انداختم روی زمین...پاهام رو باز کرد...دامن لباسم رو در اورد شلوار نپوشیده بودم فقط شور**ت پوشیده بودم.
_جوووون چه خ*یس شده کلا شو*رتت اب برداشته..
خودم رو ول دادم و گفتم : در بیار زود باش...چشمکی بهم زد و بعد اروم شور**ت رو در اورد..تکون ارومی خوردم.

سرش رو وسط پام فرو برد و شروع کرد به خوردن.
یه لی**س زد که چشم هام رو اومد روی هم دیگه...خودم رو بالا کشیدم و زدم روی زمین..
دردی توی کمرم پیچید...ولی توجه نکردم شه.وت کل بدنم رو گرفته بود...و فقط به لذت فکر می کردم...

اونقدر خورد تا لرزیدم و با فشار مایعی ازم خارج شد و من کامل ار.ضا شدم.

امر خندید :جووون...
چه ابی تو چقدر هاتی دختر


https://t.me/joinchat/cf03fS2xQOw1ODJk
10.8K views16:28
باز کردن / نظر دهید
2021-07-11 19:28:28


#قاتل_25

#سیـ‌نه هاشو که خوب کبود کردم بلند شدم و شلوار و شورتمو باهم پایین کشیدم. #مرد_ونگی باد کردم بیرون پرید و بین #سیـ‌نه هاش رفت.

جفت #سـینه هاشو بهم نزدیک کردم و مـ‌ردونگیمو بینشون عقب و جلو می کردم.
-آه چه کلفته.
-کلفت دوست داری #جنـ_ده؟

زبونی روی لبش کشید و با اشتیاق نگاهش کرد. پوزخندی زدم و گفتم:
-دهنتو باز کن خوب #خیسش کن وگرنه خودت جر میخوری.
#مردو_نـگیمو یه دفعه توی دهنش فرو کردم و گلوشو گرفتم.

-دندون بزنی کلشو تو دهنت خورد می کنم.
سریع لباشو تا زیر #دندوناش کشید و خیلی حرفه #ساک میزد برام.
دهنش داغ و تنگ بود جوری که کل #مرد_ونگیم داخل جا نمیشد.

داشت خسته میشد که #فکشو گرفتم و خودم تند تو دهنش #تلـمبه زدم. حسابی که خیس شد و #تحـر_یک شدم از دهنش بیرون کشیدم.

دختره #جـ‌نده تند تند نفس می کشید و سرفه می کرد، حالش برام مهم نبود پس سریع بین پاش نشستم و مـ‌ردونـگیمو با یه فشار محکم واردش کردم که یه دفعه خفه شد و بعد یه لحظه جیغی کشید.

-ببر صداتو انگار تا حالا نداده برا ما ادا تنگا رو در میاری.

https://t.me/joinchat/uhjrw60DPcYwYzI0
سکـس با یه ادم قاتل

https://t.me/joinchat/uhjrw60DPcYwYzI0

پسری بی قید و بند که تو یه شبکه بزرگ مافیایی کار میکنه و قتلای مهم دستشه و اونجا با آدم هایی آشنا میشه که رازهای مهمی میفهمه
تاحالا چندبار فیلتر شده
10.8K views16:28
باز کردن / نظر دهید
2021-07-11 19:28:03 #عشق_ارباب_63 با درد سرم و بلند کردم و به مرد چهار شونه ای که رو به روم ایستاده بود نگاه کرد. دستش و سمتم دراز کرد و گفت: _معذرت میخوام خانم، حالتون خوبه؟ سری تکون دادم و نگاهی به دستش انداختم. _خیلی ممنون حالم خوبه خودم به تنهایی از جام بلند شدم اما…
6.0K views16:28
باز کردن / نظر دهید
2021-07-11 08:37:07 عروس pinned Deleted message
05:37
باز کردن / نظر دهید
2021-07-11 08:37:00
اینجا لاس وگاس آمریکا یا تورنتو کانادا نیست، اینجا مهاباد ایران است و این، جشن افتتاح یک پارچه فروشی است! چند بار کلیپ را دیدم تا مطمئن شوم که ایران باشد! ببینید و دیگر نگویید آزادی نداریم!
6.3K views05:37
باز کردن / نظر دهید
2021-07-11 08:37:00
صحنه هایی زیبا ولی وحشتناک از برخورد صاعقه به زمین!

6.2K views05:37
باز کردن / نظر دهید
2021-07-11 08:36:42
خوش به حال من
که با داشتن تو
خوشبخت ترین
آدم روی زمینم





┄•●❥
12.2K views05:36
باز کردن / نظر دهید
2021-07-11 08:36:42
عشق جان
از وقتی وارد زندگیم شدی
فهمیدم خدا خیلی دوستم داره
که تو رو به من داده
خدا تو رو واسم حفظ کنه عشقم





┄•●❥
12.2K views05:36
باز کردن / نظر دهید