دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

لبه ی پرتگاه #Part52 کلافه از تلاش بی حاصلم روی مبل نشست | اسیرشهوت🔞پرتگاه

لبه ی پرتگاه



#Part52


کلافه از تلاش بی حاصلم روی مبل نشستم و وسوسه ی چک کردن ایمل و کلا گوشیم به عقلم غلبه کرد و پشت لپتاپم نشستم.

ایمیلام همه کاری بودو دیکه هیچ اما وقتی گوشیمو چک کردم و توی واتس اپ پیام هام نگاهی انداختم از حجم اون همه پیام خودمم شوکه شدم.

پر بود از پیام های میعاد و فریده و بانو..
اه بانو اون دختر زیبا اصلا یادم رفته بود انگار.

میدونستم حرفهای خانواده ام جز نگرانی نیست من نمیخواستم با خوندش خودم بیشتر از این عذاب بدم.
پس پیام های بانو رو باز کردم.

همش ابراز دلتنگی و ناراحتی از رفتن یک هویی من بود.

براش تایپ کردم

کاری پیش اومد که مجبور شدم زودتر از موعد به لندن برگردم معذرت میخوام.

بعد از بانو وسوسه داشت منو به سمت پیام فریده میبرد.

اخرین پیامش ماله یک هفته پیش بود و چقدر زمان زود گذشت.

بازش کردم و با خوندن تک به تک پیام ها انگار رعشه به جونم می افتاد..
مهم نبود ساعت چنده و اون الان خوابه یا بیدار

بعد از چند بوق خواب الود جواب داد و من بی مقدمه پرسیدم

چیشده؟
کی میخواد الی رو از تو بگیره؟؟

انگار از شنیدن صدام شوکه شد که کمی مکث کرد و زمزمه کرد

_چقدر بد شدی علی...
چرا جواب نمیدادی؟

عصبی داد زدم
میگم الی؟
میگم اون چش شده؟

تو میگی من بد شدم؟
بغضش شکست و با گریه نالید

_نیستی علی میخوان ازم بگیرنش به هیشکی نمیتونم دردمو بگم
تو همیشه محرم دردام بودی الانم فقط به تو میتونم بگم...
یه راهی بذار جلوم..

با صدای بلند تری داد زدم اینبار!
چی داری میگی فریده درست و حسابی بگو تا اینجارو روی سرم خودم خراب نکردم..

از صدای گریه اش انگار محمود هم بیدار شد و گوشی رو از دستش گرفت
به قدری ترسیده و عصبی بودم که نفسام به شماره افتاده بود..

_علی جان

علی جان گفتن محمود به کارم نمی اومد اصلا
اقا محمود الی چیشده؟

_چیزی نشده فریده زیادی داره بزرگش میکنه

خب باشه همون چیز کوچیک و بگین ببینم چش شده...

کمی مکث کرد که غریدم

د حرف بزنین میخواین اینجا منو به کشتن بدین؟
بدون مقدمه یک راست رفت اصل ماجرا و منو سنگ کوب کرد

_مادر الی اومده دنبالش...
ذهنم اشوب شد
همه چی توی هم گره خورد...
دایی...
دایی علی...
خواهر زاده...
عشق ممنوعه ام...
عذاب چندین ساله...
مادرش اومده دنبالش...
مادرش؟
فریده رفت دنبالش؟
این درده؟
ترس داره؟
مادرش کیه؟
مگه فریده ...
الی...
لعنتی چقدر پیچیده بود
هضمش سخت بود
زبون همراهی نمیکرد
قلبم ایستاده بود و توی مغزم سیل افکار و ترس و درد و دایی گفتن الی میپیچید...
ممکن نبود..
شوخی بود.
من عمرم پای یه دروغ ندادا بودم..
تمام‌تین سالها خود خوری خود ازاری..
الی...
الی...

#به_قلم_سارا
#sara

چنل پرسش و پاسخ...
بی احترامی حرفای الکی غیر رمان ممنوعه و جواب داده نمیشه

https://t.me/joinchat/vWMgUv0cfewzMDM0

سلام Ses هستم
لینک ناشناسم پیام بدید

https://t.me/BiChatBot?start=sc-270732-I5Lv3dc

جوابارو توی چنل پرسش و پاسخ بخونید.
@ssaarrab