دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

دخترهای مختلف میگفت میخواستم برم جلو داد فریاد بزنم که جلوی خو | بیاید کانال جدید Citi_Dastan@

دخترهای مختلف میگفت میخواستم برم جلو داد فریاد بزنم که جلوی خودم گرفتم وتعقیب شان کردم در کمال تعجب وانتظار من انها اصلا به کافه نرفتند بلکه به یک خونه رفتند وبعد از دو سه ساعت امدن بیرون در اون زمانی که اون ها تو اون خونه بودند من حتی نتونسم رو پاهام وایسم ونشستم وفکر های جورواجور میکردم اصلا نفهمیدم انها کی رفتند شب شده بود وهوا تاریک بود ومن هنوز همان جا نشسته بودم یهو به خودم امدم و ساعتم را نگاه کردم ساعت 10 بود به زور بلند شدم ودستام را به دیوار تکیه دادم تا به خونه رسید.

بدون توجه به سوالات پدر ومادر که کجا بودی وچرا رنگت پریده به اتاقم رفتم و در را قفل کردم فکر اینکه همه ی این مدت بازی خوردم دیوانه ام میکرد همه خوانواده میامدن در میزدن ومیگفتن نگرانتیم در را باز کن یه چیزی بگو دو سه ساعت گذشت تا اینکه خواهرم امد در زد گفت در باز کن میخوام بیام بخوابم اخه اتاق من خواهرم یکیه در و باز کردم خواهرم امد تو گفت میخواهی بگی چت شده یا نه منم گفتم شاید بعدا بهت گفتم الان سوال نپرس

اون هم دیگه چیزی نپرسید و گرفت خوابید من تا صبح اصلا خوابم نبرد وهمش فکرم درگیر اتنا بود از اینکه فردا همه چیز از خودش بپرسم صبح شد من از خونه زدم بیرون اصلا مدرسه نرفتم ومنتظر اون دم مدرسه دخترانه ایستاده بودم مدرسه که تعطیل شد جلوش گرفتم وبه یه پارک رفتیم در طول مسیر اصلا نگاش نکردم به پارک که رسیدیم همه ی اون چیزی را که دیده بودم با فریاد بهش گفتم ومتظر جواب اون ایستادم ول اون چیزی که میشنیدم برام باور کردنی نبود خشکم زد

اون گفت اره من دوست پسر دارم خیلی هم دارم وبا خیلی هاشون رابطه جنسی دارم شما پسر ها همه مثل همین همه همین را میخواین حتی تو که ادای یک عاشق پیشه را در میاری هدفت همین بوده.

حرفش را زد و داشت میرفت که دنبالش دویدم و با دست چسبندمش بغل دیوار خیلی عصبانی بودم ولی اون خندید گفت دیدی گفتم تو هم همینطوری لب های داغم رو میخوای یا خونه داری در این صورت هزینه ات میره بالا

شوکه شدم که این چه فکری راجب من کرده من دوست دختر داشتم ولب در حد کافه

یهو منفجر شدم و چادرش کشیدم وبرام مهم نبود گسی ببینه هر چند اون گوشه تارک بود و معلوم نبود یقه مانتوش رو گرفتم وچسبوندمش به دیوار وبهش گفتم من واقعا دوست داشتم ولی دیگه ازت متنفرم ونمی خوام دیگه ببینمت چه برسه بهت دست بزنم. تو اشغال یه جنده ای ومن گول ظاهرت رو خورم وشیفتت شدم بعد تف انداختم توی صورتش ویه سیلی بهش زدم و از انجا دور شدم.

چند روز از این ماجرا گدشت ومن حتی غذا هم نمی خوردم دیگه همه فهمیده بودن من یه چیزیم هست حالم خیلی بد بود رویاهام را نابود شده میدیدم خواهرم که از داستان من خبر داشت خیلی از اتنا پرسیده بود چمه ولی اون هیچی بهش نگفته بود خیلی دلم میخواست با یکی درد دل کنم همه چیز به خواهرم گفتم اون میخواست با اتنا دعوا کنه که من نذاشتم در فکر انتقام بودم میخواستم با اتنا رابطه جنسی خشن جنسی برقرار کنم که ازش انتقام بگیرم ولی با خودم گفتم اون یه جنده است کارش همینه به قول خودش هزینه میگیره خوشحال هم می شه پشیمان شدم.

چند روز دیگه گذشت حالم بدتر شده بود روز ها فقط به یک نقطه ازدیوار خیره می شدم خواهرم که حال من را میدید گفت دختر خوب که کم نیست خپاصلا خودم برات یه خوبش رو پیدا میکنم یه لحظه یه فکر به ذهنم رسید اگه نمی تونم از اتنا انتقام بگیرم از امثال اون که میتونم دختر های به ظاهر پوشیده ومحجبه ولی در درون خراب و جنده که فقط ظاهرشان خوبه با خودم گفتم دیگه گول ظاهر شان را نمی خورم.

گفتم خواهر به نظر تو بهترین و باحیا ترین دختر درمدرسه شما کیه خواهرمم چند لحضه فکر کرد و بعد گفت مدسه را نمی دونم ولی تو کلاس خودمون یه دختر هست که اصلا به پسر ها نگاه نمیکنه چه برسه بهشون پا بده خیلی از پسر ها دنبالشن وای زهی خیال باطل تا لین گفت من خوشم امد با خودم گفتم اگه بتونم مخ این دختره از خود راضی بزنم وبعد ولش کنم چی میشه هم اتنا که ما را ببینه دلم خنک میشه وهم یه تفریح خوبه تو این افکار بودم که خواهرم پرسید چرا این چیزها را میپرسی همینجوری کنجکاو بودم.

حالا اسمش چیه.
خواهرم گفت اسمش پروانه

شماره اش روداری یامیتونی منو بهش معرفی کنی؟

نه یعنی حرف های من تاثیری نداره با حرف من حل نمیشه.

گفتم باشه تو فردا اون به من نشون بده

چی توسرت با دختر مردم چکار داری اون دوست منه محال به تو پا بده فرامموشش کن. ولی من این قدر اصرار کردم تا راضی شد اون به من نشون بده

فردای اون روز رفتم در مدرسه خواهرم مدسه که تعطیل شد خواهرم امد پیش من وپروانه را به من نشون داد دختر واقعا زیبایی بود چهره اش واقعا به دل هر کسی می نشست رفتار متینی داشت واصلا به من نگاه نکرد ولی من عاشقش نبودم فقط برای انتقام بود اتنا رو هم دیدم ولی بهش توجهی نکردم و پروانه راتا خونه شان دنبال کردم

چند روز به همین منوال گذشت خواهرم فا