دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

اسیرشهوت🔞پرتگاه

لوگوی کانال تلگرام ssaarrabb — اسیرشهوت🔞پرتگاه ا
آدرس کانال: @ssaarrabb
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+) , شهوانی
زبان: فارسی
مشترکین: 1.01K
توضیحات از کانال

رمان ها
سراب عشق❤
لبه ی پرتگاه🚫⛔
اسیرشهوت🔞
📒✒️✏️📝به قلم سارا sara
@ssarabe

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 10

2021-11-16 21:44:16 ‍ ‍#هرزه_ای_خیابونی
#پارت1

با بدن برهنه ام روی تخته چوبی نشستم صدای صاحب کارم مثل بتک توی سرم میخورد اما چاره ای نداشتم جز قبول کردن هرزگی !

رو کرد سمت مردا و گفت :
-امروز براتون یه دختر داغ و تنگ دست نخورده آوردم نه از اونایی که ادا تنگارو درمیارن این تا به این سنش هیچ مردی باهاش رابطه نداشته .

سمتم اومد و سیلی محکمی روی پشتم کوبید و ادامه داد : حالا میخام به کسی بفروشمش که یه قیمت فضایی پاش بده اونایی که دوزار جیب شونه برن وقت منو تلف نکنن !

جلو اومد و شرت توری قرمزمو کنار زد... اشاره ای به بهشتم کرد
- این دختر تنگ و خوش اندام چند میخرین ?


یکی از مردایی که خیلی خوش چهره و خوش لباس بود نزدیک تر اومد و انگشتش رو وسط پام کشید و بعد انگشتش رو عمیق بوش کشید
-زن من عاشق رابطه سه نفره اس میخرمش برای زنم خیلی وقته دنبال دختریم که طاقت رابطه خشن و گروهی و داشته باشه !!
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg
#دلتون_رمان_متفاوت_داغ_نمیخواد?
#پس_جوین_شو!
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg
18 views18:44
باز کردن / نظر دهید
2021-11-16 21:32:22 دستم با #لذت روی بدن سفید و نرمش کشیدم_هیجوقت حتی تصورشم نمیکردم یه دختر روستایی اینجوری بدن بی نقصی داشته باشه...

اشکاش روی صورتش لغزید
خودم روی تنش بالا کشیدم
که با حس #گرمی بدنش #شهوتم بالا زد
و وحشیانه گردنش به دندون گرفتم که جیغ بلندی کشید
دستم روی دهنش گذاشتم و با یه حرکت تمام ....

https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
15 views18:32
باز کردن / نظر دهید
2021-11-16 21:32:21 #فاحشه‌خانه‌مقدس

#رمانی‌باصحنه‌های‌باز_ازجنس‌عشقی‌متفاوت
پیوندالهه طبیعت و فرزندشیطان

https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
موهاشو ول کرد و دوباره به تن سارا چنگ‌انداخت،بالاتنشو تو مشت گرفت و با حرص فشار داد
بالاتنه گرد و سفیدش کبود و دردناک شده بودن،ضربه آخر رو با آه های بلند مردونش زد و خودشو خالی کرد

خودش رو بیرون کشید وسارا رو که توان ایستادن نداشت تو آغوش گرفت
دستشو روی پایین تنش اروم حرکت میداد و باهاش بازی میکرد،آب داغ رو باز کرد و‌ با سارا زیرش ایستاد
نفس عمیقی توی موهای بلند سارا کشیدو سرشو پایینتر آورد

لبشو روی گردن کشیده سارا گذاشت و مک زد،زیر دل سارا رو ماساژ میداد و سارا خنده رضایت بخش این مرد رو از پشت سرش احساس میکرد
سارا رو‌محکمتر بخودش فشرد و غرید:

_میدونی سارا تو فقط برای من ساخته شدی،برای زیر خواب شدن و ناله کردن،دوست دارم دفعه بعد که میام صدای ناله هاتم باشن،اصلا از جیغ و دادهای بیخودی لذت نمیبرم سارا
میدونی که،،اگه‌چیزی رو دوست نداشته باشم حتما زجرشو میکشی و تنبیه‌میشی

صدای افتادن سطل از پشت در حمام دستاشو از دور سارا شل کرد،همراه با سارا که جونی توی تنش نمونده بود کمی عقب تر رفت
صدای نجوا گونه سام توی حمام پیچید و سارا از شنیدن صدای سام به لرز افتاددیگه اختیار بدنش دست خودش نبود زانوهاش شل شد که رایان دهنشو‌گرفت با فشار ....

https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7

#رابطه‌ها_کاملا_واقعیو_بازتوضیح_داده‌شدند
https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
16 views18:32
باز کردن / نظر دهید
2021-11-16 21:28:29 #پارت_واقعی_بخداقسم_واقعیه_فیک_نیست_پارت_های_اولو_بخونی_میفهمی
بی حوصله کیفمو روی صندلی پرت کردم وبه آروین چشم دوختم که باهام قهربود...
امروز حالم خوب نبود.. دلم رابطه با آرش رو میخواست.. چشمامو بستم وبه هفته ی گذشته فکرکردم.. دلم ریخت.. این لعنتی خیلی خوبه.. عجیب منوراضی میکنه! داشتم به اون شب فکرمیکردم که صدای عصبیش به گوشم رسید.. خانم حواستون کجاست؟
لبامو چین دادم و گفتم:
_ه.. همینجا آقا...
با اخم های توهم دوباره مشغول حرف زدن با شرکا شد ومن بی اراده زل زده بودم به شلوارش..
نگاهش به من بود.. زیرلب لااله الاالهی گفت وباپرخاش بهم توپید:
_خانم خرسند شما بیرون باشید صداتون میکنم!
با تعجب وچشمای گرد شده گفتم: چرا مگه چیکار کردم؟
_بیرون تشریف داشته باشید خدمت میرسم!
پوزخندی زدم و وسایلمو جمع کردم..
نگاهم به مهران که ازاول صبح چشمش دنبال من بود افتاد که زبونشو دور لبش چرخوند وچشمک زد.. اخم هامو توهم کردم و رفتم بیرون!
روی صندلی نشستم و دوباره به اون شب فکرکردم.. چه مرگم شده دلم میخواد همینجا خودمو انگشت کنم! اوف... چه خوبه مثل اون دفعه آرش پاره ام کنه..
چند دقیقه گذشت که آرش اومد بیرون وبه طرفم اومد..
_معلومه چه غلطی میکنی؟ میخوای آبروی منو توشرکت ببری..
مظلوم نگاهش کردم وگفت:
_منو ببر خونتون.. باتعجب نگاهم کرد که دستمو روی مردونه اش گذاشتم وگفتم:
_بهت نیاز دارم! لبخندی روی لبش نشست وگفت:
_جووون پس بگو کرمم گرفته.. اتاق فکر آخر خالیه برو آماده شو الان میام جرواجرت میکنم ج.ده کوچولوی من..

https://t.me/joinchat/AAAAAFAtzMEjkxlB3m-Dkw
17 views18:28
باز کردن / نظر دهید
2021-11-16 21:28:21 #هوس_ممنوعه
#وانشات42
(تو دفترش ترتیب دختره رو میده)

پرونده شو بستم و گفتم:
- شما استخدامی!
چشمهاش که درست رنگ چشمهای عشق بی لیاقتم بود برقی زد و گفت :
- ممنونم آقای رییس!
حتی تن صداش هم شبیه خودش بود....
کیفش رو چنگ زد و از روی صندلیش بلند شد تا از اتاقم بیرون بره که گفتم:
- چرا ترکم کردی؟
سر جاش خشکش زد و گیج گفت:
- ببخشید؟!
از پشت میزم بلند شدم و با جدیت گفتم :
- پرسیدم چرا ترکم کردی عوضی!
ترس و ناباوری به چشمهای ناز و لعنتیش دویید....میزم رو دور زدم و ادامه دادم:
- چرا اجازه دادی یکی به جز من لمست کنه!
همچنان ماتش برده بود که به طرفش رفتم و بازوش و گرفتم و چسبوندمش به دیوار...
نفسش برید و خواست چیزی بگه که در دهنش و گرفتم و شروع کردم به باز کردن دکمه های لباسش...
دیگه کنترل رفتارم دست خودم نبود....
سینه هاش و چنگ زدم و دستم و توی شلوارش فرو بردم که اون دستم که روی دهنش بود و گاز گرفت و جیغ زد:
- ولم کن! من پریوشم اون خواهر دوقولومه!بهم گفت بیام شرکتت تا با دیدنم هر روز زجر بکشی! توروخدا ولم کن!
پوزخندی زدم و درحالیکه انگشتم رو واردش میکردم گفتم:
- توقع داری حرفت و باور کنم هرزه کوچولو؟!
آهی کشید و سینه ستبرم رو چنگ زد و با دیدن لذت بردنش....#پارت_42 نبود جوین نده #کپی_بنر_ممنوع
https://t.me/joinchat/AAAAAEj34QpnHdMJ3p0SJw
28 views18:28
باز کردن / نظر دهید
2021-11-16 21:28:14 _لخت شو بخواب رو کاناپه باسن بالا زود
اشک چشماش رو پاک کرد و سریع لباساشو دراورد و روی کاناپه قمبل نشست

بدون هیچ ملایمتی فرو کردم تو باسنش که جیغش در اومد
_خفه شو جیغ بزنی تنبیه ت بیشتر میشه جاسوس کوچولو...

یک انگشتمو وارد سوراخ بهشتش کردم و دونه دونه انگشتام بیشتر شد تا اینکه کل دستم داخلش بود شروع کردم به عقب جلو کردن مشتم داخلش همزمان ویبراتور هم ....
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg
18 views18:28
باز کردن / نظر دهید
2021-11-16 21:28:14 #رابطه_دو_مرد_باهم
#part70

دستمو بردم زیر اب و گذاشتم روی مردونگی کلفتم و نگاهی به بدن ظریفش کردم. بدنش هیچ نشانه ای از مرد بودنش نداشت. مثل یه زن نرم و سفید بود
چند روزی بود رابطه نداشتم و حالا واسه پسرعموم راس کرده بودم
هی حواس خودمو پرت می کردم و چندبار هم خواستم از استخر برم بیرون اما وسوسه میشدم بمونم و بیشتر بدنش رو دید بزنم.
دستمو گذاشتم روی شونه اش و کشیدمش سمت خودم که با تعجب نگاهم کرد:
-چیکار میکنی داداش
-خیلی وقته رابطه نداشتم دارم دیوونه میشم. این بدن سفید و بدون موت داره خمارم میکنه
لبخند اروم اروم نشست روی لب هاش و خودشو چسبوند بهم:
-واسه من راست کردی. یعنی می خواهی من ارضات کنم
سرمو که تکون دادم دستشو برد زیر اب و گذاشت روی مردونگیم. اخی گفتم وفشار و مالش دستش رو بیشتر کرد و از بغل هم مردونگی خودش رو میمالید بهم.
داشتم دیوونه میشدم. نفس نفس زنان دستش رو گرفتم و گفتم:
-سامان بریم سونا. اونجا راحت تریم
اونم که حش..ری شده بود سری تکون داد و سریع رفتیم تو اتاق سونا و سامان مایوم رو دراورد و ...
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg

#مردی_که_با_همجنسش_رابطه_داره
#دو_مرد_عاشق
18 views18:28
باز کردن / نظر دهید
2021-11-16 21:28:14 ‍ ‍#هرزه_ای_خیابونی
#پارت1

با بدن برهنه ام روی تخته چوبی نشستم صدای صاحب کارم مثل بتک توی سرم میخورد اما چاره ای نداشتم جز قبول کردن هرزگی !

رو کرد سمت مردا و گفت :
-امروز براتون یه دختر داغ و تنگ دست نخورده آوردم نه از اونایی که ادا تنگارو درمیارن این تا به این سنش هیچ مردی باهاش رابطه نداشته .

سمتم اومد و سیلی محکمی روی پشتم کوبید و ادامه داد : حالا میخام به کسی بفروشمش که یه قیمت فضایی پاش بده اونایی که دوزار جیب شونه برن وقت منو تلف نکنن !

جلو اومد و شرت توری قرمزمو کنار زد... اشاره ای به بهشتم کرد
- این دختر تنگ و خوش اندام چند میخرین ?


یکی از مردایی که خیلی خوش چهره و خوش لباس بود نزدیک تر اومد و انگشتش رو وسط پام کشید و بعد انگشتش رو عمیق بوش کشید
-زن من عاشق رابطه سه نفره اس میخرمش برای زنم خیلی وقته دنبال دختریم که طاقت رابطه خشن و گروهی و داشته باشه !!
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg
#دلتون_رمان_متفاوت_داغ_نمیخواد?
#پس_جوین_شو!
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg
23 views18:28
باز کردن / نظر دهید
2021-11-16 21:03:43 بهش مهلت فرار ندادم و ض....ربه هامو محکمتر کردم،به ضجه و التماس افتاده بود و دست و پا میزد،با پا سرشو توی بالش فشار دادم ،،ازش بی...رون کشیدم‌ و دوباره تا ته داخلــــش کردم ،از تنگیش داشتم منفجر میشدم،موهاشو و گرفتم ضربه هامو‌ تندتر کردم داخلش که جیغی زد وصدای مامانش از بیرون اتاق...
https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
18 views18:03
باز کردن / نظر دهید
2021-11-16 21:03:43 ‍ #پارت‌امروزموووون
#پارت225

_آی تو رو خدا نکن دردم میاد
انگشتمو دراوردم ونگاهی به‌تن بلوری و سفیدش کردم
این دختر بچه عجیب وسوسم میکرد
از آخرین باری که با مادرش بجای پول اجاره خونه خوابیده بودم
دیدن،دختربچه جذابش منو دیوونه کرده بود هرشب به بهانه قصه خوندن براش میومدم تو اتاقش و مادر بیچارش شب کار وایمستاد
کمرشو نوازش کردم
دستمو توی شلوارش بردم مالشش دادم
بی اختیار چشماش بست و نالید
_آه...عمو،،زبونتو که میزنی خیلی دوست دارم
از لذت لمسش داشتم دیوونه میشدم،با این حرفش
دوباره انگشتمو تو کردم و سرمو پایین بردم که جیغش بلندشد
دهنشو گرفتم و شلوارمو دراوردم و خواستم خودمو تنظیم کنم که با باز شدن در اتاق...

https://t.me/joinchat/AAAAAEO06Gg2viHC2x4PJA
#پراز_صحنه‌های_هات‌وخشن
https://t.me/joinchat/AAAAAEO06Gg2viHC2x4PJA
#خواهشن‌‌به‌علت‌صحنه‌های‌بازش‌زیر18سال‌جوین‌نشه‌
21 views18:03
باز کردن / نظر دهید