Get Mystery Box with random crypto!

اسیرشهوت🔞پرتگاه

لوگوی کانال تلگرام ssaarrabb — اسیرشهوت🔞پرتگاه ا
آدرس کانال: @ssaarrabb
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+) , شهوانی
زبان: فارسی
مشترکین: 1.01K
توضیحات از کانال

رمان ها
سراب عشق❤
لبه ی پرتگاه🚫⛔
اسیرشهوت🔞
📒✒️✏️📝به قلم سارا sara
@ssarabe

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2021-12-16 09:57:04
#انتــــقام_پوچ

هرروز با لباسای باز جلوی داداشی مذهبی دوستم راه میرفتم تا باهاش وارد رابطه شم ولی.....
https://www.instagram.com/Fatima_noveli


https://www.instagram.com/Fatima_noveli
بیا اینجا رمان جدیدمونو بخون
مواظب باش کسی کنارت نباشه
68 views06:57
باز کردن / نظر دهید
2021-12-14 22:26:42 https://www.instagram.com/Fatima_noveli
بیا اینجا رمان جدیدمونو بخون
مواظب باش کسی کنارت نباشه
97 views19:26
باز کردن / نظر دهید
2021-12-11 01:06:25 .
715 views22:06
باز کردن / نظر دهید
2021-12-08 18:35:06 موهاشو ول کرد و دوباره به تن سارا چنگ‌انداخت،بالاتنشو تو مشت گرفت و با حرص فشار داد
بالاتنه گرد و سفیدش کبود و دردناک شده بودن،ضربه آخر رو...

https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
7 views15:35
باز کردن / نظر دهید
2021-12-08 18:35:06





#پارت1


عقب عقب رفت و کمرش از برخورد با میله سرد تخت تیر کشید
سایه هاشون بهش نزدیک شد وهردوشون توی ورودی در اتاق ایستادن

قدمهاشون اروم شده بود،ساراکل اتاق رو‌از نظر گذروند
چیزی جز تخت های دونفره خالی و پنجره های باز به چشم نمیخورد
باد از بین دریچه های باز پنجره ها داخل میوزید و زوزه میکشید

دیگه هیچ‌راه فرار نداشت،بغض راه گلوشو بسته بود
سام روبه روش ایستاد و بلند خندید:
_دیگه کارت تمومه خانوم خانوما

بغضش شکست و به گریه افتاد
همه برای جشن مهری طبقه پایین بودن و هیچکس نمیتونست کمکش کنه
با برخورد دست آراس به بازوهاش جیغی زد که صداش زیر دستای سام خفه شد

سام اروم اونو روی تخت خوابوند و آراس دراتاق رو‌قفل کرد
چشمای سارا روی ساعت قفل شدن
9شب بود،تازه اول مراسم اون جشن لعنتی

سام روش خیمه زد و آراس لباس هاشو پاره کرد
سارا با جیغ هایی که صداش زیر دست پهن سام خفه میشد دست و‌پا میزد و‌تقلا میکرد

با فرو‌رفتن وحشیانه مردونگیه سام،، سارا از ته گلو ضجه زد وصورتش کبود شد
با اضاف شدن آراس از پشتش، مرگ پشت پلکهاش بازی میکرد
تا اون لحظه هیچوقت معنیه درد واقعی رو نمیفهمید

نمیدونست کی زیر ضربه های وحشیانشون از حال رفت و درد بی حدی که میکشید تموم شده بودفقط یه چیز توی‌مغزش دور میزد،
همه چیز تموم شده بود....

https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
6 views15:35
باز کردن / نظر دهید
2021-12-08 18:35:06 داغ_ترین_رمان_تلگرام اوففف با پارتاش #خ×س کردم عالی بود بدون سانسور مخصوص متاهلین
#بادستمال‌ بروتوش
https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7
رفتی بپاکم؟ داستان شب جمعه ای
توجه #فووووووول‌وح.شی
https://t.me/joinchat/Q5XMtTT0pmwMtBq7

میخوای کمرتو خالی کنی بزن روش
6 views15:35
باز کردن / نظر دهید
2021-12-07 21:14:50 ممنوعس چندمین دیگه پاک میشه رفتی؟
#ازرابطه با زن مستاجری که بجای پول اجارش باهام میخوابید خسته شده بودم،دلم دخترکوچولوشو میخواست
#وحشیانه بغلش کردم
عمو باهم بازی کنیم؟؟
دلم برا طرز حرف زدنش ضعف رفت
روی تخت انداختمش و پاهاشو از هم باز کردم
_عمو زبون بزن دوست دارم
سرمو بین پاش بردم و لبامو روی...

https://t.me/joinchat/AAAAAEO06Gg2viHC2x4PJA
#رمانی_که_مجازی_رو_ترکوند
80 views18:14
باز کردن / نظر دهید
2021-12-02 21:46:44 مردی که با همجنس خودش رابطه داره و عاشقش میشه
تمام رابطه های بین دوتا مرد رو توضیح داده
هات و سسی
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg
#گی
15 views18:46
باز کردن / نظر دهید
2021-12-02 21:46:44 مادرشوهر و خواهرشوهرام کنار تخت حجله ام ایستاده بودن تا خون بکارتمو ببینن. از خجالت داشتم میمردم

امیر لخت اومد روی تخت و روم خیمه زد. سرشو برد تو گردنم و اروم گفت
-انگار که کسی اینجا نیست رفتار کن. خودم حواسم هست.

سرمو تکون دادم که بهم نزدیک شد و خودشو بین پام جابجا کرد.لباشو روی گردن و سینم میکشید و میمکید.
به سختی جلوی اه کشیدنمو گرفته بودم.جفتمون داغ کرده بودیم

با اولین ضربه ای که زد با اخی ناخنامو تو کمرش فرو کردم
نفس زنان ضربه ی بعدی رو زد که با صدای مادرشوهرم با وحشت سرمو بلند کردم و ...
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg
20 views18:46
باز کردن / نظر دهید
2021-12-02 21:46:43 #پارت134


با دستمال مرطوب وارد اتاق سامیار شدم تا تمیز کنم بهونه ندم دستش برای اخراج شدنم

با دیدن سامیار که لخت روی تخت خوابیده بود چشمام گشاد شد

با تعجب به مردونه کلفتش نگاه کردمو دستمو روی دهنم گذاشتم
دخترایی که هرشب تختشو پر میکردن حق داشتن انقدر جیغ بکشن

اب دهنمو قورت دادمو به سمت پنجره رفتم‌خیسش کردم و دستمال بکشم
ولی نگاهم هنوز پیش مرد.نگی سامیار بود

با خودم زمزمه کردم

_اه سوگل الان که خوابه نمیفهمه اون هیچوقت به تو خدمتکار توجه نمیکنه حداقل یکم نگاش کن دلت اب نشه

یکم جلو رفتم و بی طاقت دستمو روی مر.نگی کلفتش گذاشتم و کمی مالوندمش که زیر دستم تکون خورد و بزرگتر شد

با ترس خواستم عقب بکشم که سامیار بازومو کشبد

_کجا در میری خودت بلندش کردی خودت هم خالیش میکنی...


https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg

#سس‌_خدمتکار‌_با‌_رئیسش
9 views18:46
باز کردن / نظر دهید