Get Mystery Box with random crypto!

⁠ #پارت9 دست کامرانو گرفتم و به سمت تخت گوشه ی اتاق بردم. آ | دلربا / هفت خط

⁠ #پارت9

دست کامرانو گرفتم و به سمت تخت گوشه ی اتاق بردم.

آلت بزرگش بهم چشمک میزد، کنار تخت نگهش داشتم و خودم رو تخت روی زانوهام نشستم و بعد از دید زدن پایین تنش شروع کردم به آروم آروم لیس زدم مردونگیش...
اونم آروم ناله میکرد ،یهو اون حجم کلفتشو کامل تو دهنم بردم و تندتند شروع به ساک زدن کردم همزمان دستام بیکار نبود و بیضه هاشو میمالیدم که صدای آه و ناله های مردونش کل اتاق رو گرفت.

حس میکردم هر لحظه آلتش در حال بزرگ تر شدنه و رسماً داشت دهنمو جر میداد که کشیدم بیرون و شایان رو صدا زدم رو تخت دراز کشید، به سمتش رفتم و یه ساک سریع زدم براش که آلت بزرگش خیس و لیز شد، میخواستم بهش یه حال اساسی بدم پس به خیسی بین پاک توجه و نکردم و رفتم روش با دو دستم لای باسنمو باز کردم و آلتشو روی سوراخ پشتم تنظیم کردم و آروم آروم روش جابه جا شدم تا جا باز کنه که شایان دوتا سینه هامو تو دستاش گرفت و یه ضرب واردم کرد.

جیغ بنفشی کشیدم که کامران بیکار نموند و دستشو رو دهنم گذاشت تا صدام بیرون نره.

لباشو و سمت سینم برد و آروم شروع کرد به لیس و میک زدن شایان که دید آروم شدم شروع کرد به کمر زدن که دوباره از درد ناله کردم، اما کامران انقدر خوب سینه هامو میخورد که شل شدم و خودم شروع کردم به سواری روی آلت شایان زیادی تنگ بودم و کیر شایان حسابی واسم بزرگ بود اما با این حال داشتم لذت میبرد، صدای ناله های من و شایان بلند شده بود و هردوتامو غرق بودیم تو دریای شهوت...

دلم میخواست الت کلفت کامرانم الان تو سوراخ جلوم بود واسه همین از روی شایان بلند شدم فهمیدم که نزدیک ارضا شدنش بود و من اینو نمی‌خواستم

https://t.me/+-LjTUAbhUbtlYTc8

https://t.me/+-LjTUAbhUbtlYTc8

https://t.me/+-LjTUAbhUbtlYTc8

اووف سک~سی ترین رمان تلگرامه
پارت رمانش نبود بلفت