دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

ته لعنتی” من اما گوشم بدهکار نبود، حالا دیگه داشتم هقب جلو میک | داستان ایرانی🇮🇷

ته لعنتی” من اما گوشم بدهکار نبود، حالا دیگه داشتم هقب جلو میکردم و خودمو روش تکون میدادم، دستام دو طرفش روی کاناپه بود و نسرین زیر کیرم قفل شده بود، یه خورده که کیرم تو کونش راحت عقب جلو شد از روش بلند شدم گفتم “حالا باید بشینی رو کیر من…” رو کاناپه نشستم، نسرین اومد پاهاشو انداخت دو طرف بشینه رو کیرم که گفتم “برگرد بشین، میخوام پشتت به من باشه” برگشت، سر کیرمو میزون کردم با کونش و ازش خواستم بشینه روش، سرش رفته بود اما بقیه اش به زحمت صاف شده که بره، همونجوری کاملا نشست تو بغلم و کیرم نصفه نیمه رفته بود تو کسش، یه اشاره به امیر کردم که خودش متوجه شد یعنی چی، اومد جلوی خواهرش وایستاد و کیرشو میمالید، نسرین هم متوجه ماجرا شد گفت “حداقل یه خورده بهم فرصت بدید کونم عادت کنه بعد…” امیر اومد کنار مبل گفت “پس یه خورده بخورش که راست بمونه” منم سینه های نسرین رو میمالیدم و تو کونش کمی بالا پایین میکردم، به زحمت میتونستم کیرمو تو کونش تکون بدم ولی حداقل بی تحرک نبودیم… امیر اومد جلوی کس نسرین و گفت “دیگه وقتشه” سر کیرشو هل داد تو کسش، ورود کیرش رو به کس نسرین داشتم حس میکردم، من دیگه نتونستم خیلی تکون بخورم اما امیر راحت تو کس خواهرش داشت تلبه میزد، نسرین دیگه نفس نمیکشید، بیشتر از اینکه دردش بیاد شوکه بود، دستمو دورش محکم کردم و نگهش داشتم، به امیر گفتم محکمتر تلمبه بزن، واسه چند لحظه یادم رفته بود اینی که بین ما داره گاییده میشه خواهر امیره نه یه جنده پولی… امیر از کس نسرین در آورد و نسرین رو بلند کردم از رو خودم، با کس نشست رو کیر امیر، امیر هم محکم بغلش کرد و کونش رو رو به من گرفت، حالا وقتش بود دیگه کیر من تا ته کونش بره، کیرمو گذاشتم رو کونش و هل دادم تو، اینبار دیگه بدون دلرحمی تا ته کردم تو، تنهای چیزی که از کیرم میدیدم 2 سانت مونده بود بیرون. نسرین جیغ میزد و حالا من تو موقعیتی بودم که بتونم تو این کون تلمبه بزنم، بدون رحم تلمبه میزدم تو کونش و با هر بار ضربه هام نسرین پرت میشد تو صورت امیر، صداش دیگه داشت میرفت بالا که امیر لباشو گذاشت رو لبای نسرین… نمیدونم چرا اما چندتا سیلی محکم هم زدم روی کون نسرین که جاش قرمز شد، داشتم تلمبه میزدم که حس کردم نسرین شل شد، نفسش بند اومده بود… با زحمت گفت “تورو خدا بسه دارم میمیرم…” از کونش در آوردم، اما هنوز نشسته بود رو کیر امیر، میخواستم بکنم دهنش برام ساک بزنه اما دلم نیومد اینجوری از کونش در اومده بکنم دهنش، رفتم حموم شستم و برگشتم دیدم نسرین تو بغل امیر خوابش برده، منم دیگه کاریش نداشتم، به امیر کمک کردم بلندش کردیم گذاشتیم رو کاناپه، روشو یه ملافه کشیدم. من و امیر هم نشستیم به صحبت کردن تا نیم ساعت بعد که نسرین بیدار شد… رو به من گفت “خیلی نامردی مهدی، داشتم میمردم از درد” خودشو با ملافه پوشوند و نشست رو کاناپه، گفتم “هنوز اما من ارضا نشدم” امیر هم گفت “منم دفعه دوم ارضا نشدم” نسرین گفت پاشید بریم اتاق خواب، اینجا رو مبل خیلی اذیت میشم… (ادامه دارد)
نوشته: توکیا



@DastanSexIranl