دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

  خيانت دلچسب به شوهرم من شادي هستم واين داستان زندگي منه... | داستان ایرانی🇮🇷

 
خيانت دلچسب به شوهرم

من شادي هستم واين داستان زندگي منه...


هنوز يكسال از ازدواج منو سجاد نگذشته بود كه متوجه شدم آقا با يه دختر ديگه ريخته رو هم!! دنيا رو سرم خراب شد،تمام آرزوهام به باد رفته بود. حالم داشت از دنيا به هم ميخورد آخه من براي سجاد هيچ چيزي تو زندگي كم نذاشته بودم. چه تو خونه داري وچه تو س.ك.س، هر كاري دوس داشت براش انجام ميدادم،براش ساك ميزدم حتي آب كيرشو هم ميخوردم چون از اين كار خيلي لذت ميبرد، بيشتر وقتا از كون ميكرد منو ولي من اصلا اعتراض نميكرم چون واقعا دوسش داشتم و ميخواستم نهايت لذتو از من ببره!
ولي اون بيشرف حروم زاده به من خيانت كرد. اولش تصميم گرفتم خودكشي كنم ولي بعد منصرف شدم وتصميم گرفتم ازش جدا بشم ولي سجاد ابراز پشيموني ميكرد ميگفت گوه خوردم ديگه هيچوقت از اين غلطا نميكنم، بالاخره با وساطت بزرگترا تصميم گرفتم يه فرصت ديگه بهش بدم و زندگيمونو حفظ كنم...
بعد از اين ماجرا سجاد رفتارش با من خيلي خوب شده بود و سعي ميكرد بيشتر به من محبت كنه تا مثلا جبران كنه .اوايل برام خيلي سخت بود كه شبا پيشش بخوابم مخصوصا شبايي كه طلب س.ك.س ميكرد ولي به تدريج سعي كردم گذشته رو فراموش كنم و از زندگيم لذت ببرم.


تقريبا 2 سال از اون ماجرا گذشت ومن ديگه همه چيزو فراموش كرده بودم و حس ميكردم سجادو دوباره مثل روزاي اول دوس دارم. تصميم گرفته بوديم بچه دار بشيم چند باري آبشو تو كوسم خالي كرده بود ولي حامله نشده بودم زير نظر دكتر بوديم تا هر چه زودتر بادار بشم.(خدا رو شكر كه نشدم....!)
زندگيم دوباره شيرين شده بود ومن همچنان براش تو س.ك.س سنگ تموم ميذاشتم تا نكنه يه وقت زندگيمون متزلزل بشه ولي چه فايده آدمي كه حيوون صفت باشه هيچوقت درست نميشه!! دوباره بوي خيانت رو حس كردم، آخه خانوما معمولا شامه تيزي تو اين مسائل دارن! يه چيزايي ديدم كه دوباره بهش مشكوك شدم! (اگه بخام همه جزئيات رو بگم خيلي طولاني ميشه)يه مدت زير نظر گرفتمش، گوشيشو يواشكي چك ميكردم، بعضي وقتا كه موقعيتش بود تعقيبش ميكردم تا اينكه بدبختانه همون چيزي كه ازش ميترسيدم دوباره ديدم!! شوهر ديوثم دوباره با يه لاشي ديگه رفيق شده بود. طرف منشي يه شركت بود.
خيلي راحت ميتونستم مچشو روي كار بگيرم ولي اين بار تصميم گرفتم اصلا به روش نيارم ونذارم هيچ كسي از اين موضوع خبردار بشه تا به روش خودم ازش انتقام بگيرم!! درست مثل خودش.آخه اينجور آدما لياقت يه زن سالم ونجيب ندارن!


البته نميگم منم بچه پيغمبر بودم وهيچ خطايي ازم تو زندگي سر نزده بود. قبل از ازدواج چندتايي دوست پسر داشتم وچند باري هم س.ك.س نصف نيمه رو تجربه كرده بودم (مثل همه دختراي اين زمونه) ولي از وقتي كه ازدواج كردم با اينكه دختر بينهايت هاتي هستم ولي قسم خورده بودم كه هيچوقت به همسرم خيانت نكم ولي مثل اينكه تقدير من چيز ديگيه بود!
آتيش افتاده بود به جونم. دوس داشتم هرچه زودتر به سجاد خيانت كنم تا بلكه آتيش درونم خاموش بشه! ميخواستم زودتر اون لحظه رو ببينم كه مثل جنده هاي خيابوني دارم به چند نفر همزمان ميدم، اصلا ميخواستم دنيا به لجن بكشم.....
زياد كار سختي نبود،سجاد معمولا ساعت 6يا7 غروب از سر كار برميگشت . من تا اون موقع وقت داشتم.يه روز صبح بعد از رفتن سجاد رفتم حموم وحسابي به تنو بدنم صفا دادم، بعد اومدم بيرون وجلوي آينه هرچي هنر آرايش داشتم رو كردم.انقدر ماليده بودم كه چشام باز نميشد.موهامم كه تازه مش كرده بودمو اتو كشيدم خيلي خوشگلو س.ك.سي شده بودم به قول شما پسرا يه شاه كوس واقعي!! پوست من سفيده وسينه هامم نسبتا درشته قدمم متوسطه،يه شورت لامبادا و يه سوتین قرمز پوشيدم. يه ساپورت مشكي يه مانتوي خيلي چسب وكوتاه با يه شال خوشگل ليمويي.ديگه همه چيز اماده بود براي انتقام!


با اينكه هيچوقت از اين كارا نكرده بودم ولي خوب ميدونستم چكار بايد بكنم.يه اژانس گرفتم براي شهرك غرب.ميدون شهرك غرب پياده شدم، حسابي گيج شده بودم ساعت 11 ظهر بود وهوا خيلي گرم،قلبم به شدت ميزد.خيلي دلشوره داشتم البته يه دلشوره شيرين، چون ميدونستم كاري كه دارم ميكنم درسته!
نگاه مردمو رو خودم حس ميكردم چند نفري هم بهم تيكه انداختن،جوووون ،بخورمت، بكنمت، خانوم قيمت چند؟ عزيزم مكان آمادستا! و از اين جور تيكه ها... مثل اينكه كارو كاسبي جنده ها حسابي رو به راهه!!
كنار خيابون راه ميرفتم چند تا ماشين آخرين مدل جلوم ايستاده بودم يه جورايي ترافيك شده بود،خيلي اضطراب داشتم نميتونستم زياد لفتش بدم چون ممكن بود يه وقت يه آشنا منو ميديد،ديگه دلو به دريا زدمو سوار يه ماشين مشكي كه اسمشو نميدونم شدم.به راننده نگاه كردم يه پسر جوون بود با يه هيكل معمولي قيافشم بدك نبود ولي بوي ادكلنش محشر بود..
اسمش نيما بود.25 سالش بود يعني تقريبا 3 سال از من كوچيكتربود. سر صحبتو ب