دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

بگو تعارف نکن ک احساساتی شد و اومد بغلم اون لحظه هم تعجب کرده | 💦داستان💦

بگو تعارف نکن ک احساساتی شد و اومد بغلم اون لحظه هم تعجب کرده بودم ک ضربان قلبم رو هزار بود ک شروع کرد گریه کردن ک روم نمیشد از بابام پول بگیرم دستش تنگه بهم گفته بود بری چجور باید خرجتو بدیم مرسی بحاطر اینکه هوامو داریو اینا تقریبا ی ربع بغلم بودو گریه میکرد منم دلداریش میدادم خلاصه باهم رفتیم خونه و دوباره هدیه و شقایق رفتن شروع کردن عکسای عروسی اومده بود میدیدن که شب شد دوباره اومدیم بخوابیم بازم هدیرو پس زدم و اون خیلی ناراحت بود ساعت تقریبا ۲ شب بود منم کیرم راست راست اروم ب بهونه اب‌خوردن پاشدم رفتم اب بخورم شروع کردم از لای در شقایقو دید زدن پتو روش نبود ب پشت خوابیده بود کون قمبل منم کیرم راست شروع کردم جلو در جغ زدن از شدت حشریت ک حس کردم هدیه داره بیدار میشه و سریع خودمو جمع و جور کردمو رفتم اتاق شروع کردم هدیرو تو خواب کردن ک بلند شد گفت چیشد زدی بالا من چشامو بسته بودم شقایقو تصور میکردم
خلاصه اونشبم‌ گذشتو ی سه چارروز همین روند گذشت و منو شقایق خیلی باهم راحت شده بودیم هر دقع منو میدید با ی نگاه دیگ بود یکی دوسری هم بدنامون چسبید بهم ک عکس العملی نداشت خلاصه ی روز صب پاشدیم با شقایق صبحونرو خوردیمو راه افتادیم تو راه رفتن هیچ صحبتی نکردیم نزدیک دفتر بودیم ک به شقایق گفتم امروز کارمون کمه میخوام ببرمت تهرانو نشونت بدم گفت باشه به هدیه هم بگم بیاد بریم ک قشنگ خورد تو ذوقم و هیچی نگفتم گذشت ساعت ۱ اینا بود ک کارا تقریبا تموم شدو صداش کردم اومد داخل ک ناهار رسیده بود ناهار بخوریم گفتم هدیه خستس دیشب نتونست بخوابه شاید تو رودروایسی بمونه بخواد بیاد ک شروع کرد خندیدن گفت دیشب نزاشتی بخوابه هااا ک منم خندیدم و گف باشه دوتایی بریم ک گف باشه خلاصه منم بردمش بیرون و تهرانو چرخوندمو رفتیم ی سفره خونه عالی که الاچیق الاچیق بود خلاصه ی الاچیقش که وی ای پی بود ما رفتیم اونجا که ته ته بود در داشت داخل اصلا دید نداشت خلاصه رفتیم هوا یکم سرد شده بود اومد نشست قشنگ کنارم ک قلیونو گفتیم اووردو تو این تایم ک قلیونو بیاره بهش گفتم ب هدیه نگو اومدیم چون بگی میگه بمن چرا نگفتین میدونمم خستس اگه میومد اذیت میشد ک اونم گف نمیگفتیم چیزی نمیگفتم خلاصه دیگ ساعت شده بود ۷ اینا چون خیلیم گشتیم تهرانو این تایم هرشب خونه میبودیم ک هنوز ما قلیونمون نیومده بود که هدیه زنگ زد گوشیم منم هول شدم گفتم هدیس چیکار کنیم ک گفت گوشیو بده من گفتم باشه خلاصه شقایق گوشیو جواب داد بعد از کلی احوال پرسی گفت ی جلسه با کارگرا گذاشته کارا ریخته بهم احتمالا دیرتر بیایم ک منم گفتم وایمیسم باهم بیایم ک گفت باشه و قطع کردن خلاصه بعدش شروع کرد خندیدنو با ی لحن خاصی گفت اینم پیچوندیم
و زول زد تو چشمام منم چشاشو نگا میکردم ک انقد ب هم نزدیک شده بودیم میخواستیم لب بگیریم که قلیون رسیدو خودمونو جمع و جور کردیم
شروع کردیم قلیون کشیدن داشتم میکشیدم گفتم میخوای بهت شات بدم ک گفت اون سری خیلی بهت حال دادا خندید منم خندیدمو شروع کردم کام گرفتن ک بهش شات بدم لباشو اوورد نزدیک اینسری دلو زدم ب دریا قشنگ لبامو گذاشتم رو لبش بعدش زول زد تو چشمام شروع کردم ادامه لب بازی ک خودشو اروم جدا کرد ولی معلوم بود دلش میخواد ک گفت امیر درست نیست پس هدیه ک گفتم شقایق از روز عروسی من عاشقت شدم دوست دارم و هر شب میام تو اتاق میبینمت با خیلی صحبت و تو اون حین دستم لای پاهاش بود ک رام شد گفت منم خیلی ازت خوشم اومده ولی میترسیدم بگم چون تو شوهر بهترین دوستمی نمیتونیم کاری کنیم ک گفتم دوسم داری با صدای لرزون گفت اره ک بهش گفتم به هدیه چیزی نگو ک گفت باشه اونجا شروع‌کردیم لب بازی کردنو ولی نمیشد کاری کرد چون دیر میشد برا اینکه هدیه هم شک نکنه جمع کردیم رفتیم تو ماشین همش دستامون تو دست هم بودو قربون صدقم میرفت پاشو از تو کفش دراوورد گذاشت بغلم داعم میگف بوس کن پشت فرمون بعد تو راه یهو گفت بزن کنار گفتم چیشده گفت بزن کنار زدم کنار گفت دوسم داری ؟؟
منم گفتم عاشقتم ک پیاده شد گفتم کجا میری ک دیدم رفت تو داروخونه ی بسته قرص خرید اومد گفتم این چیه گفت قرص خواب خیلی قوی امشب دوتاشو میریزم تو چایی هدیه که بخوابه ساعت ۲ شب منتظرتم که منم گفتم باشه راه افتادیم تا رسیدیم خونه تو خونه ک سریع شام خوردیمو قرار شد خودمونو بزنیم ب خستگی بریم بخوابیم ک شقایق گفت ی چایی بریزم بیارم بعد گفتم من نمیخورم برم بخوابم خیلی خستم گفت باشه منو هدیه میخوریم من رفتم بخوابم با کیر شق شده خلاصه بعد ۲۰ دقیقه هدیه اومدو خواستم ببینم داروها تاثیر داشته یا ن ک شروع کردم هدیرو بوسیدن ک با صدای خیلی خسته گفت من دارم میمیرم برا خواب و افتاد بعد ۵ دقع اروم رفتم بیرونو در اتاق شقایقو باز کردم ی چراغ خواب قرمز روشن کرده بود دیدم بعله خانوم با ی شورتو سوتین ست واساده منتظر من تا منو دید اومد درو قفل کرد منو هول داد رو تخت کلا لباسامو