دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

گذشت فرداش جمعه بود من خونه بودم ک بازم ب فکر شقایق بودم جمعه | 💦داستان💦

گذشت فرداش جمعه بود من خونه بودم ک بازم ب فکر شقایق بودم جمعه هدیه شروع کرد بهم دادن هدیه واقعا خیلی حشریه که من موقع سکس فقط ب شقایق فکر میکردم دوباره شنبه رسید و اول هفته من سر کار بودم ک هدیه بهم زنگ زدو گفت خونواده شقایق با اومدنش موافقت کردن اون لحظه من حس کردم خوشبخت ترین مرد روی زمینم دل تو دلم نبود ببینمش ک گفتم عالیه کی میاد ک گفت پس فردا میاد ک بره ثبت نام و کاراشو انجام بده من دیگ اون دوروز مثل دوسال برام گذشت ولی دوروزم تموم شدو خانمم رفته بود فرودگاه دنبال شقایق جون از اونجا رفته بودن خونه و وسایلو گذاشته بودن خونه ما و رفته بودن کارای ثبت نامشو انجام بدن ک دیر نشه منم ساعت ۳ بعد از ظهر بود زنگ زدم ببینم اومده ک هدیه گوشیو ورداشتو گفت اره الان اینجاست پیش منه تازه داریم ناهار میخوریم بریم خونه استراحت کنیم منم اونروز زودتر تعطیل کردمو ساعت ۶ بود راه افتادم سمت خونه و دیدم بعععله دوتایی نشستن خاطره تعریف میکنن تا رفتم تو صورتشو دیدم دوست داشتم سریع بپرم بغلش کنم و ببوسمش ببرمش روی تخت ولی حیف ک نمیشد خلاصه بعد از کلی سلام احوال پرسی من شروع کردم ذغال گذاشتم برا قلیون (اینم بگم من هرروز بعد سرکار قلیون میکشم چنتا هم تنه با طعم متفاوت دارم)از شقایق پرسیدم قلیون میکشی ک گفت چراکه نه گفتم چ طعمی گفت مگ چنتا قلیون دارین که ی کابینت داریم مختص قلیون باز کردم چشاش گرد شد گف نمیرید یوخ دوتایی بعد گف هندونه نعنا دارین بزن ک برا ما هندونه بودو من چاقیدم شروع کردیم کشیدن که هدیه لب به قلیون نمیزنه منو شقایق شروع کردیم ب کشیدن اونشب من استارت راحت بودنو زدم پرسیدم ایراد نداره راحت باشم ک خود هدیه گف ن بابا ا خودمونه چون من انصافا هیکلمم عین ورزشکاراس همیشه تو خونه ست شلوارک و رکابی یقه گرد میپوشم که به شقایقم گفتیم راحت باشه و با زور هدیه رفت ی شلوارک جذب با ی تیشرت آستین کوتاه جذب پوشید هدیه بیچاره اصلا فکر نمیکرد من ب دخترا دیگ نگا کنم چه برسه ب صمیمی ترین دوستش چون خداییش خودشم خیلی خشگله خلاصه اومد نشست پیش من من ناخواسته نگام ب پاهاش افتاد جوراباشم در اوورده بود پاها سفید سفید بدن فوق العاده خوب پاها تا بالای زانو بیرون بود دستو پاش ی لاک ست مشکی زده بود ی شلوارک تنگو تیشرت سفید جذب پوشیده بود ک انقد جذب بود شورتو سوتینش از زیرش دیده میشد کون گنده قمبل ممه ها ۸۵ بدن سفید کمر باریک قیافه هم ک نگم براتون
خلاصه تا نشست پیش من من کیرم شروع کرد راس شدن ک ی پامو انداختم رو اونیکی ک دیده نشه خلاصه شروع کردیم به قلیون کشیدن ک زنگ خونرو زدن شام سفارش داده بودیم اونشب ک رسید هدیه دید من خستم لباسمم درست نیست کیفمو ورداشت گفت من برم شامو بگیرم ک ما دوتا تنها شدیم برا چن دقیقه
تا هدیه رفت چشامون افتاد تو چشا هم ی لبخند خیلی قشنگی زد ک داشتم میمیردم براش میخواستم همونجا بپرم لبرو ازش بگیرم ولی حیف ترس داشتم ک بهش گفتم شات میدونی چیه تو قلیون گفت ن گفتم کام میگیرم دودشو میدم به دهن تو گفت نمیشه گفتم میخوای امتحان کنیم ک گفت بزار هدیه بیاد با اون امتحان کن من ببینم ک گفتم اون از قلیون بدش میاد ک گفت باشه و خلاصه ی کام گرفتم رفتم نزدیکش اونم اومد نزدیکو لباشو اوورد جلو تقریبا یکم لبا بهم خوردو دودو دادم دهنش اونم فوت کرد این شد اولین تماس ما ک سریع خودشو جمع و جور کرد خلاصه هدیه اومدو شامو خوردیمو یکم فیلم دیدیم که شقایق گفت باید بگردم دنبال کار نیمه وقت که هم به کلاسم برسم هم به کار که من از موقعیت استفاده کردمو گفتم اتفاقا من ی منشی لازم دارم میخواستم‌تمام وقت بگیرم ولی تو هستی ایراد نداره ک گفت ن نمیخوام بخاطر من اذیت شی که هدیه گفت ن بابا چ اذیتی و با اصرار راضی شد که بهش گفتم فردا بیا بریم محیطو ببین خوشت اومد بیا ک گفت صبح کار دارم بعدش حتما میام ک گفتم باشه و قرار شد بریم بخوابیم ک اینم بگم خونمون بزرگه تقریبا ۱۷۰ متره ۳ خواب ک یکی از اتاقا خالی بود یکیشم دادیم شقایق یکیشم ک منو هدیه رفتیم بخوابیم خلاصه ک هدیه نزدیک شد بهم ک حشری شده بودو منم تو فکر شقایق گفتم امشب خستمو اونم اصرار نکرد ولی ناراحت شد منم ب روش نیووردم پشتمو بهش کردم تا صب خوابم نبرد ب شقایق فکر میکردم تا صب شد و من صبح زود پاشدم رفتم کل روز منتظر بودم شقایق بیاد که ساعت حدود ۱ بود دیدم اومد وقتی وارد شد چشمام گرد شد ی دختره فوق الهاده خوشگل اومده سرکار من خلاصه بهش گفتم ناهار خوردی ک ملوم بود نخورده زنگ زدم ناهار اووردنو دوتایی شروع کردیم ناهار خوردنو بهش گفتم پیش منی راحت باش نیاز نیس احساس غریب بودن کنی ک گف مرسی منم خیلی تنهام خوبه ک پیش شمام و ابنا خلاصه ناهارو خوردیم یکم درباره کار بهش توضیح دادمو کارش راحت بود حقوق ی منشی کاملم بهش دادم اولشم ی پولی بهش دادم گفتم اینجایی لازمت میشه ک قبول نمیکرد و با اصرار گرفت و گفتم هرجا خواستی بری پول لازم داشتی