دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

سکس با دوست خانمم شقایق جون 1399/10/02 خیانت بیغیرتی دوست زن | 💦داستان💦

سکس با دوست خانمم شقایق جون

1399/10/02

خیانت بیغیرتی دوست زن

سلام داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به ۳ ماه پیش ک من ۲۲ سالمه و خانمم ۲۱ سال و دوست خانمم هم ۲۱ سال(اسامی عوض شدن بع دلایل شخصی)
اول از خودم بگم ک اسمم امیره قدم ۱.۸۰ وزن ۷۰ پوست سفید فیس همه میگن خوب سایز کیرمم ۱۶ بدن نسبتا ورزشکاری دارم
و خانمم اسمش هدیه قد ۱.۷۰ وزن ۶۵ پوست گندمی و فیسش واقعا خوب و بدن لاغر
و اصل کاری دوست خانمم شقایق جون قد ۱.۷۵ وزن ۷۵ و بدنن فوق العاده خوب ممه ها ۸۵ کون سر بالا پوست سفید سفید بدن لیزر کامل بدون ی مو عین آینه فیسشم ک نگم براتون عین فرشته هاا هرچی تعریف کنم کمه
خلاصه ما رسممونه ک زود ازدواج کنیم منم هدیرو تو دانشگاه باهاش اشنا شدم و از هم خوشمون اومدو من رفتم جلو باهاش صحبت کردمو اوکی شدیم و حدود ی سال بعد با خونواده رفتیم جلو و نامزد کردیم تو نامزدیم اصلا نزدیکی نامزدیم حدود ی سال طول کشیدو ما تو ۲۲ سالگی باهم ازدواج کردیمو رسید شب عروسیمون که من همه دوستای خانممو میشناختم و دیده بودم جز شقایقو که قبلا بهم میگف صمیمی ترین دوستم شقایق بوده و ما خیلی باهم فاب بودیم مثل دوتا خواهرو که خلاصه تعریف زیاد کرده بودو به دلیل شغل پدرش خونشونو میبرن شیراز منم کلا ی عکس دونفری از خانمم و شقایق که پیش هم نشسته بودن و از چهره گرفته بودو دیده بودم ک صورت خیلی خشگلی داشت و خیلی حساس نشدم
تا شب عروسی من تو قسمت خانما بودم ک دیدم هی یکی یکی دوستاش میان جلو تبریک میگن و اینا یهو دیدم هدیه شروع کرد جیغ زدن شقایق دلم تنگ شده براتتت ک دیدم بعله ی فرشته ک چ عرض کنم خود سیندرلا اومده بود من تا چشم بهش افتاد دیگ هیچ کسو نمیدیدم ی مانتو جذب قرمز پوشیده بود تا بالای زانو با پاشنه بلند ست لباسو رژ و کیف ست با لباس کلا قرمز لاک پا و دستاشم قرمز بدنم سفییید و عالی کون قمبل اومد اول ک همو بغل کردن اومد طرف منو اول ک دید ی لحظه خشکش زد بعد با ی لبخند تبریک گفت و دست دادیمو باهم خوشو بش کردیم
خلاصه شب عروسی ب پایان رسیدو من اونشب فقط ب شقایق فکر میکردم حتی چنبار هدیه پرسید کجایی هواست کجاست ک خستگیو بهونه کردم هدیه هم شیطونیش گل کرد گف امشب نباید بخوابی باهات کار زیاد دارم خلاصه عروسی تموم شدو رفتیم شب قشنگ با هدیه دوتایی یبودیم که هدیه خودش شروع کردو خوابید منم پردشو زدم من فقط فقط به شقایق فکر میکردم وقتی هدیه رو کیرم بالا پایین میکردو آه میکشید حس میکردم اونو دارم میکنم و اون داره آه میکشه همون روز اول حس کردم باید با اون ازدواج میکردم واقعا عاشقش شده بودم
تقریبا یک هفته نگذشته بود ک ما ماه عسل نرفتیم چون من ی کارگاه فولاد دارم با داداشم اونم مسافرت کاری بود رفته بود ترکیه در رابطه با همین کار که قرارداد ببنده و خلاصه همه کارا ریخته بود سر من نمیتونستیم بریم ماه عسل قرار شد اونا ک برگشتن ما بریم ک من از سرکار برمیگشتم خونه واقعا من فکرو ذکرم شده بود شقایق حتی روزی ی بار زنگ میزدم ک ببینم فیلم عروسی کی کامل میشه که من لاقل از تو فیلم ببینمش حتی ی بارم ب خانمم گفتم چرا نیومد خونه ما اینجا ک مگ خونه دارن ک گفت ن تنها اومده بود دیگ مزاحم ما نشد ی شب موند هتل فرداشم رف ولی گف امتحانام داره شروع میشه تموم شه حتما میام
یادم رفت بگم که منو خانمم مدرک فوق دیپلمو ک گرفتیم ازدواج کردیم دیگ نخوندیم ولی شقایق جون میخوند برا لیسانس
خلاصه ی روز از سرکار اومدم خونه ک دیدم خانمم داره با تلفن حرف میزنه و دل تو دلش نیست و همون پشت تلفن گفت امیر سورپرایز دارم گفتم چ سورپرایزی گفت شقایق کنکور داده برای لیسانس تهران قبول شده میاد تهران ک من اون لحظه حس کردم خدا شانس دوباره بهم داده و نباید از دستش بدم واقعا دل تو دلم نبود که گوشیو زد رو بلندگو تا منم تبریک بگم منم گفتم سلام تا گفت سلام صدای خیلی نازی داشت یهو قند تو دلم اب شد شروع کردم تبریک گفتن ک گفت شاید نتونم بیام ک منو هدیه باهم گفتیم چرا و گفت بابام نمیتونه از پس هزینه ها بربیادو اونجا خوابگاه گرفتن سخته و باید دنبال خونه باشه احتمالا بی خیال شه ک هدیه گف وااا یعنی چی تو بیای اینجا من مگ میزارم بری خوابگاه میای پیش من منم تنهام امیر صب میره شب میاد ماه عسلم ک ماشالا کنسله میای پیش من من از تنهایی در میام ک گف اخه. و من سریع گفتم اخه نداره راس میگه هدیه هم تنهاس خیلی خوبه یکی پیشش باشه ک با اصرار زیاد هدیه و من گف پس باشه با خونواده صحبت کنم خبرشو میدم و منم گفتم خوشحال میشم و خلاصه یکم دوتایی صحبت کردنو قطع کردن