2022-01-24 21:30:17
#پارت_33
#عروسک_شیشه_ای
هوران
سریع وارد اتاقم شدم رو به اینه وایسادم چندجا رو کمر بازوهام کبود بود تو ذوق میزد مطمئن بودم خانم بزرگ حرفمو باور نکرده در کمدو باز کردم رکابی جذبی بیرون کشیدم پوشیدم مشغول جمع کردن اتاق شدم تا برای ورود استاد اماده باشه به شدت درگیر شده بودم که زمان از دستم در رفته بود با صدای خانم بزرگ سریع متوجه ساعت شدم
_هوران جان استادت اومدن راهنمایی کردمشون بالا
سریع از جا پاشدم به سمت کمد رفتم رکابی از تنم در اوردم که صدای تق در اومد بعد در باز شدن استاد داخل شد نگاهش به بدن لخت کبودی های رو تنم افتاد استاد بدون حرف داخل اتاق اومد در پشت سرش بست کیفشو رو میز گذاشت اروم به سمتم قدم برداشت.
درست جلوم وایستاد دستشو رو کبودی های بدنم کشید که حس مور موری بهم دست داد
_این کبودیا جای چیه هوران؟ مطمئنم جای زمین خوردگی نیست اینا کبودی با کتک رو بدنت افتاده
_چیز.... چیزه خاصی نیست
سریع تیشرتی از کمدم برداشتم پوشیدم که استاد بازوم گرفت فشاری داد منو به سمت خودش برگردوند
_هوران تو به خودت اسیب زدی؟
استرس بدی گرفته بودم گلوم خشک شده بود تند تند اب دهنم قورت میدادم به زمین خیره شده بودم
_هوران نمیخواد بترسی من میخام کمکت کنم خب؟
نگاهی به صورت استاد انداختم
_چجوری؟ اره من خود زنی کردم و از این درد کشیدن لذت بردم نمیدونم چه مرضیه نمیدونم چرا باید از این درد لذت ببرم. ولی شما چجوری میخای به من کمک کنی؟
استاد لبخندی زد دستمو گرفت به سمت تخت رفت مجبور کرد بشینم کنارم نشست دستمو تو دستاش گرفت
_من میدونم چرا این کارو میکنی و میتونم خوب کمکت کنم. تا حالا چیزی در مورد سادیسم مازوخیسم یا بی دی اسم شنیدی؟
با تعجب نگاهی به استاد کردم که.....
117 views༒𝐧𝐚𝐟𝐚𝐬༒, 18:30