#هوس_ممنوعه #وانشات42 (تو دفترش ترتیب دختره رو میده) پرون | اسیرشهوت🔞پرتگاه
#هوس_ممنوعه #وانشات42 (تو دفترش ترتیب دختره رو میده)
پرونده شو بستم و گفتم: - شما استخدامی! چشمهاش که درست رنگ چشمهای عشق بی لیاقتم بود برقی زد و گفت : - ممنونم آقای رییس! حتی تن صداش هم شبیه خودش بود.... کیفش رو چنگ زد و از روی صندلیش بلند شد تا از اتاقم بیرون بره که گفتم: - چرا ترکم کردی؟ سر جاش خشکش زد و گیج گفت: - ببخشید؟! از پشت میزم بلند شدم و با جدیت گفتم : - پرسیدم چرا ترکم کردی عوضی! ترس و ناباوری به چشمهای ناز و لعنتیش دویید....میزم رو دور زدم و ادامه دادم: - چرا اجازه دادی یکی به جز من لمست کنه! همچنان ماتش برده بود که به طرفش رفتم و بازوش و گرفتم و چسبوندمش به دیوار... نفسش برید و خواست چیزی بگه که در دهنش و گرفتم و شروع کردم به باز کردن دکمه های لباسش... دیگه کنترل رفتارم دست خودم نبود.... سینه هاش و چنگ زدم و دستم و توی شلوارش فرو بردم که اون دستم که روی دهنش بود و گاز گرفت و جیغ زد: - ولم کن! من پریوشم اون خواهر دوقولومه!بهم گفت بیام شرکتت تا با دیدنم هر روز زجر بکشی! توروخدا ولم کن! پوزخندی زدم و درحالیکه انگشتم رو واردش میکردم گفتم: - توقع داری حرفت و باور کنم هرزه کوچولو؟! آهی کشید و سینه ستبرم رو چنگ زد و با دیدن لذت بردنش....#پارت_42 نبود جوین نده #کپی_بنر_ممنوع https://t.me/joinchat/AAAAAEj34QpnHdMJ3p0SJw