دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

لبه ی پرتگاه #Part50 شاید باید همه خشم و ناراحتی هام و توی | اسیرشهوت🔞پرتگاه

لبه ی پرتگاه


#Part50

شاید باید همه خشم و ناراحتی هام و توی همین حمام میشستم و به اب میدادم؟

موهاش و کشیدم سرش بالا اومد و بهم خیره شد

دودل پرسیدم امشبم تحملم میکنی مثل اولین بار؟

لبخندی مهمونم کرد و پلک زد برای تایید..

بلندش کردم و روی وان خمش کردم طوری که سرش انگار داخل وان بود و پشتش به من و بالا...
شیر وان و باز کردم تا پر بشه...

سرش و بیشتر توی وان خم کردم و گفتم
سرت بالا نمیاد لیزا...

_بله اقا...
بی درنگ از پشت واردش کردم و شکافته شدن اون سوراخ و تنگ و به خاطر ورود ناگهانی و خشکم حس کردم.
قطره خونه که از کناره های التم بیرون میریخت حسم و تایید کرد و من کمرش و سفتتر گرفتم و لیزا ناله میکرد اما اروم.
میدونستم بخاطر من داره تحمل میکنه و ازش ممنون بودم...
چون تحملم میکرد
وقتی وحشی میشدم..وقتی هوش از سرم میرفت خودمم نمیدونستم چیکار میکنم.
اب کم کم بالا می اومد و دیگه درست به صورت لیزا رسیده بود...
عقب و جلو میکردم و فریاد میزدم.
خشمم فروکش نمیکرد امشب
عمق فاجعه رو نشون میداد این حال ناجورم..
پام و روس سر لیزا گذاشتم و داخل اب فشارش دادم.

دست و پا میزد و تقلا میکرد برای نفس گرفتن اما من نمیخواستم..

عمیق و محکم داخلش کوبیدم و اون رون پام و چنگ زد
سرش و بیرون کشیدم و عمیق نفس گرفت.
دوباره سرش و داخل اب فرستادم و پایین تنه شو بالاتر دادم تا بتونم بهتر ضربه بزنم...

با هر عقب و جلو شدن روی رون پاش میکوبیدم.
امشب فقط قرمزیه تن این دختر شاید خشمم و کم میکرد...

دوباره نفس کم اورد و سرش و بیرون کشیدم..

سرم و که بالا اوردم الی گوشه ی حمام با چشمای اشکی و ناباور بهم خیره بود..
خشکم زد
مات شدم

از لیزا فاصله گرفتم ودخترک توی وان افتاد..
الی هنوز اونجا بود من از شرمندگی نمیدونستم چه کنم؟؟

لیزا با نفس نفس صدام زد و فقط پلک زدنی کافی شد برای محو شدن میوه ی ممنوعه ام...

کنار دیوار سر خوردم و روی زمین نشستم و به جای خالیش خیره شدم.
لیزا از وان بیرون اومد و با اون حال داغونش کنارم نشست و صورتم و با دستای لرزونش قاب گرفت

_علی؟
چیشد؟
نگاه ازش گرفتم
از این دخترم شرمنده بودم
من از همه ی دنیا شرمنده بودم اصلا..
داشتم خفه میشدم و دلم میخواست فریاد بزنم...

کاری که باید و کردم و فریاد زدم..
حمام لرزید ...
لیزا ترسید...
ومن شکستم و ویرون شدم

سر روی کف حمام گذاشتم و گریه کردم به حال خودم
این عذاب تا کی میخواست بمونه؟
تاکی؟


#به_قلم_سارا
#sara

چنل پرسش و پاسخ...
بی احترامی حرفای الکی غیر رمان ممنوعه و جواب داده نمیشه

https://t.me/joinchat/vWMgUv0cfewzMDM0

سلام Ses هستم
لینک ناشناسم پیام بدید

https://t.me/BiChatBot?start=sc-270732-I5Lv3dc

جوابارو توی چنل پرسش و پاسخ بخونید.
@ssaarrab