Get Mystery Box with random crypto!

هَرجایی #پارت_۶ _سواری کن توله.... مردو*نگیشو که عین تیر | دلربا / هفت خط

هَرجایی
#پارت_۶


_سواری کن توله....



مردو*نگیشو که عین تیر برق خبردار وایساده بود رو با دستش نگه داشت.
خودم مر*دونگیشو روی سور*اخم تنظیم کردمو آه کشون نشستم روش.
آخ لعنتی مثل یه تیکه چوبِ خشک سفت و راست بود.
با رفتنش توی و*اژنِ همیشه تنگم با هم آه و ناله کردیم و لذت بردیم.
تا ته روش نشستم و با مکثی خودم روش بالا پایین شدم.
دستشو دراز کرد و سینمو توی مشتش گرفت و مثل خمیر توی دستش ورز داد.
سرمو به عقب خم کردمو ناله سر دادم:



_آخ....آااا.....آههه.....آخ لعنتی چقدر کلفتی آی....




انگار سرعت من هر چقدر بود بازم راضیش نمیکرد که رونامو به بالا فشار داد تا یکم بالاتر خودمو نگه دارم و وقتی اینکارو کردم خودش شروع کرد به تل*نبه زدن.
با صدایی که به شدت تحلیل رفته بود و انگار از کو/نش در میومد گفت:


_جوری جرت میدم که تا سه روز گشاد گشاد راه بری.....آهههه....لعنتی چه تنگی تو....چرا قبلا ندیدمت....آه



با حرص و جوش حرفاشو میزد.
تند تند پر و خالیم میکرد.
داشتم به ارگاسم نزدیک میشدم و ناله هام اوج گرفته بود که یهو ع*ضوشو ازم بیرون کشید و یهو دوباره پرتم کرد روی تخت و اومد روم.
تند و سریع مر*دونگیشو فرو کرد توی و*اژنم و دیوانه وار خیلی محکم شروع کرد به ضربه زدن.
یهو حس کردم روی ابرام و با جیغی که کشیدم با لرزشی زیر تنش ارضا شدم.
من ارضا شده بودم ولی اون نه و دست از سرِ وا*ژنم برنمیداشت.
ضرباتشو محکمتر کرد و با آه مردونه و غلیظی زود ازم بیرون کشیدو آبشو روی سینه هام خالی کرد که...

https://t.me/+9QOe_RJ5rRg2M2Nk
https://t.me/+9QOe_RJ5rRg2M2Nk
https://t.me/+9QOe_RJ5rRg2M2Nk
https://t.me/+9QOe_RJ5rRg2M2Nk

پارت واقعی رمان کپی ممنوع

بهنوش فاحشه ای که برای تور کردن پرهام مایه دار دست به هر کاری میزنه حتی خوابیدن باهاش اما هیچ چیز اونطور که فکرشو میکرد پیش نمیره چون پرهام فقط دل به دل یه دختر (تِرِسا) داده و وقتی ترسا رو تنها توی خونه گیر میندازه اونو...

https://t.me/+9QOe_RJ5rRg2M2Nk
https://t.me/+9QOe_RJ5rRg2M2Nk
https://t.me/+9QOe_RJ5rRg2M2Nk
https://t.me/+9QOe_RJ5rRg2M2Nk