2022-08-31 12:07:37
•|تجـ ــاوز عاشـ ـقانه|•
#پارت_۱۷
از اعصبانیت گوشم سوت میکشید نفس نفس میزدم از اون خراب شده آمدیم بیرون که دستش رو از دستم کشید بیرون ...
سلینا : منو .. کجا .. میبری ..
با شنیدن صداش دلم لرزید اما دوباره عصبانیتم برگشت ...
نویان : گمشو تو ماشین !!
سلینا : نه .. من .... نمیام ..
نویان : گوه خوردی هرزه !
سلینا : من هرزه ... نیستم .
نویان : عمه ی من اینجا میرقصید ؟؟
سلینا : لطفا ..
نویان : خفه شو راه بیوفت .
سلینا : من جایی نمیام .
نویان : بیا و سگ ترم نکن .
سلینا : نمیاممممم ...
رفتم جلو یک سیلی محکم بهش زدم که افتاد زمین ...
#سلینا
ناباور دست زدم به گوشه لبم و دیدم خونی شدگوشه لبم بدجوری میسوخت و صورتم بی حس شده بود بی توجه به دردم سعی کردم براش توضیح بدم چون میدونستم الان عصبی و هیچی حالیش نیست ...
سلینا : نویان .. گوش .. کن .
نویان : خفه شوووووووووو .
خون جلوی چشم هاشو گرفته بود نمیزاشت حرف بزنم ...
نویان : پدر سگ عوضی چهار ساله دارم دنبالت میگردم حالا تورو توی رقاص خونه پیدا خراب !!
سلینا : نه .. نه .. بهم ... گوش .. کن ..
نویان : به چیییییی گوش کنمممممم هااا به اینکه چطوری هرزه شدی یا اینکه با شورت و سوتین برای مرد ها میرقصی یا کونتو به نمایش میزاری هااا میخوای بگی بیاین منو جر بدید ارههههه ؟؟؟
سلینا : من هرزه نیستم درست حرف بزن باهام لعنتی چرا بهم گوش نمیدی بهم ...
بازومو گرفت محکم و بلندم کرد ...
313 views09:07