دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

من و مامان دوستم 1398/5/19 من شهابم الان 20 سالمه اما اون موقع | داستان ایرانی🇮🇷

من و مامان دوستم
1398/5/19
من شهابم الان 20 سالمه اما اون موقعه16 سالم بود این خاطره ام س.ک.س من و مامان دوستمه من از راهنمایی تو کلاس با یکی رفیق شده بودم که اسمش بهنام بود و هم محله ای ما رشت گلسار میشینیم و دیگه تعریف زن های رشتی شنیدید البته خودم متولد تهرانم یعنی تهرانیم.بگذریم این بهنام این پسره بهنام یه پسر کوسخل و مشنگ دیونه بود اصلا یه وضعی قد تقریبا بلند لاغر شلوار تنگ لی هم میپوشید کلا کوس خول من هم از این فرصت سو استفاده کردم و اونو تو کلاس بقل خودم نشوندم بچه شری هم بود اما چون خر من برو داشت تو مدرسه همش وساطت می کردم..بالاخره من از دوران ابتدایی تو فکر کردن و کون ....اینا بودم اینم گیر ابرده بودمش بقل خودم نشوندمشو همش انگشتش می کردم بعد کم کم وقتی خونشو خالی بد میبردم میکردمش و اونم ساک میزد و.... وقتی اولین بار مامانشو دیدم دهنم وا مونده بود یه زن رشتی تیکه حدودا 37 اینا قد بلند تو پر کون بزرگ و سفت و گرد سینه بزرگ و سیخ لب گنده مو مش خوش تیپ و صورتا هم خوشگل بالاخره تو نخش بودم یه روز از این روز ها که رفته بودم بهنام کردم وقتی بهنام رفت دستشویی من رفتم تو منو گوشی شمارشو برداشتم.....

بالاخره گذشت و گذشت تا سال سوم دبیرستان منم قیافم تغییر کرده و تریپم خوب و خوش هیکل گه گاه هم مادر بهنام تو خیابونا میدیم همونطوری داف بود متوجه شده بودم همش با پسرای جوون میگره امارش دراوردم دیدم اره خانوم یه پا کوسه .تا اینکه یه روز داشتم همینطوری شماره هایی که توگوشیمه حذف کردم دیدم که شماره نوشته شراره مامان بهنام یاد قضیه چند سال پیش افتادم گفتم بذار ببینم شماره خودشه اگه هست برم تو کارش...بلاخره اس دادم شراره خانوم جواب داد بله شما.....دیگه اس بازی شروع شد منم مخشو زدم قرار رسید به ملاقات که همو تو همون گلسار دیدیم اون ماشین 206 داشت سوار شدمو صحبت کردیم منو شناخت گفت چقدر بزرگ شدی و.....
البته خوش تیپم بودم ویکم هم تو دل برو باهم رفتیم گشتیمو و...رفاقت شروع شد من نمیخواستم برای یه دوره کوتاه باشه برای همین باهاش رفاقت شروع کردم.من از اول دبیرستان بخاطر قیافه مردونه وبیشتر از سنم کوس وکون میکردم و همون موقع هم که با شراره رفیق شده بودم ادامه داشت.



داف های میزان گلسار و کوس های ناب رشت کرده بودم و هر روز با یه دختری اما این یه چیز دیگه بود منم بیش از حد معمول دخترا باهاش عشق بازی می کردم می خواستم برای مدت طولانی داشته باشمش. باهم بیرون میرفتیم انزلی لاهیجان اس.کله مهمونی پارتی دوستاشم مثل خودش کوس بودن و همه جنده پسر باز اما این توشون یه چیز دیگه بود تا اینکه یه روز تابستون گفتم مامان بابام برای 10 روز رفتن تهران منم تنهام خونه اونم گفت منم تنهام بیا خونمون پیش هم باشیم من و اون ه قضیه روفهمیده بودیم خودمونو اماده کردیم من چند تا ترامادول خوردم و موقع رفتن خونشون چند تا دلستر و اب میوه و... گرفتم رفتم در زدم



وقتی در باز کرد چی دیدم دهنم کف کرد کفش پاشنه بلد بو های بولند و خوش حالت ارایش غلیظ یه تاپ که نصف سینش بیرون بود و یه شلوار چسبون فجیه ابم در امود لبشم قرمز کرده بود اصلا جیگری بود یکیم نشستیم حرف زدیم کم کم حرفامون س.ک.سی شد گفتم کلک تیکه ای شدی برای کی این تیپ و زدی گفت برای تو عشقم و.... کم کم بهم وابسته شده بود میگفت نسبت به پسرای دیگه خیلی بهم وابسته شده و.... گفت پسرش بهنام و دخترش اتنا که 21 سالشه واونم دافه باهم تنی نیستن و خودشونم نمیدونن بهنام یه طورای حرومزاده است منم گوش می کردم پای گوشتی وخوشتراششو انداخته بود رو پاو و منم دستم لای رونش بودو رونشو گاهی اوقات کوس شو میمالیدم گذشت که کم کم حشر هردو زد بالا و افتادیم رو کاناپه و شروع کردیم به لب گرفتن لبش مثل اتیش بود خیلی مزه میداد در عین حال بایه دست داشتم کونشو میمالیدم با یه دست سینشو بعد کم کم رفتم به سمت گوشو گردنش اخه توانایی من تو س.ک.س خیلی بالا انال س.ک.س و سافت،خشن س.ک.س و.... از هزاران فیلم و عکس و قدرت بالی تخیل و استعدادم استفاده میکنم تو س.ک.سام تجربه هم کمکم می کنه بالخره صداش در اومده بود تاپشو کندم کرست نبسته ود چون سینه های گنده و سف و سیخ داره ....



رفیتم رو تخت شلوارشم کندم شرتشم کندم کونه گنده سفید سفتو سرحال و سیخ با یه کوس تمیز بی مو و بوی خوب عطر اون لباسمو کند شروع کردم دوباره یکم لب بعد گردن وگوش کمکم اومدم لای سینه و بعد با دست سینه میملوندم و اون یکی هم می خوردم سر سینش مثل کیر بچه سیخ بود میمکیدم و گاهی اوقات گاز میزدم و با زبون بازی می کردم خود سینشم می لسیدم می مکیدم گاز می گرفتم حشر هر دو خیلی بالا زده بود اومدم رو نافش و همینطوری پایی که اون داشت لحظه شماری می کرد که کوسشو بخورم پاشو گذاشتم رو شونمو شروع کردم به لیسدن پاهاش خیلی می چسبید دیوانه شده بود همینطوری رو رونش که باد ست کم کم