دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

رابطه در یک سفر کاری سلام به همه ی دوستان عزیزم ، من واسو هس | داستان ایرانی🇮🇷

رابطه در یک سفر کاری


سلام به همه ی دوستان عزیزم ، من واسو هستم از دهلی و در یک شرکت چند ملیتی کار میکنم ، همچنین جداگانه کار ماساژوری هم انجام میدم ، قد من 170 و وزنم 75 کیلو گرم هست پس الان میتونید تصور کنید که بدن من میتونه هر دختری رو راضی کنه.
من همیشه خواننده داستان ها هستم ولی الان دلم میخواد یه تجربه س.ک.س واقعی از خودم رو براتون تعریف کنم ، موضوع مال حدود ۲ ماه پیش در آگرا است ، من به اونجا رفته بودم برای یک سفر کاری و در هتل لوکس R. B اقامت داشتم . حدود ساعت ۲ بعد از ظهر کلید رو تحویل گرفتم و بعد از باز کردن چمدون لباس شنامو برداشتم و رفتم سمت استخر مایو رو پوشیدم و پریدم توی آب ، اونجا به غیر از من ۲ مرد و ۳ زن دیگه و فکر میکنم ۳ تا بچه هم بودن ، به نظر میرسید همه باهم اومده بودند . من تا آخراستخر شنا کردم و بعد شروع کردم به ریلکس کردن توی آب بعد از مدتی دیدم همه اونها رفتند بغیر از یه از دختر که حدود ۲۳ ساله بود تازه فهمیدم این یکی دختر با اونها نبوده ، زیبا بود با پوستی سفید و اندامی خوش تراش ، از اون لحظه حسابی رفتم توی نخش و مدام از دیدنش لذت می بردم اون بعد از یکم شنا کردن از آب بیرون اومد و کنار استخر دراز کشید واااای چه منظره ای دلم نمیخواست حتی برای پلک زدن هم چشم ازش بردارم , ذره ذره کیر من داشت دراز می شد و من در تلاش بودم که یه جوری مخفیش کنم اما همه میدونن که مخفی کردن یه کیر راست توی مایو به اون تنگی کار سختیه ، خلاصه من هم از آب بیرون اومدم و نزدیک اون کنار استخر دراز کشیدم ، بالاخره با یک لبخند سر صحبت رو باهاش باز کردم .
یه سیگار رو روشن کردم و بهش طارف کردم ، گفت خودم سیگار دارم و یکی در اورد و خواست روشن کنه که من سریع فندکم رو جلو بردم , سیگارشو با فندک من روشن کرد و تشکر کرد منم گفتم خواهش میکنم و شروع به صحبت کردیم .
من : فکر کردم شما به اون ها بودید
اون : نه من فقط داشتم با بچه های اونها بازی می کردم
من : اهل کجایید ؟
اون : بنگلور ، و شما ؟
من : دهلی ، سفر کاری اومدم
اون : برای دیدن تاج محل به اینجا اومدم
من : تنها ؟
اون : آره
من : یه دختر به زیبایی شما نباید تنها به دیدن تاج محل بره
لبخند زد و گفت شما اومدید کنار من که به دیدن تاج محل بریم ؟ ، من برای چند ثانیه ساکت شدم ، گفت چی شد ؟ ، بهش گفتم دارید شوخی می کنید یا از من درخواست یک رابطه رو می کنید ؟ گفت یعنی اگه ما با هم بریم تاج محل وارد یک رابطه شدیم , گفتم نه من میخوام بگم اگه میشه یه قرار بزاریم و با همدیگه به دیدن تاج محل بریم ، اون بلند خندید و گفت تو مرد خیلی باهوشی هستی من روش درخواست دادنت رو دوست دارم ، بدون وقفه بهش گفتم : پس من میتونم فرض کنم که تو قبول کردی یا اینکه میخوای فکر کنی ، گفت : خیلی تند میری ,
گفتم چون من فقط تا فردا بعد از ظهر اینجا هستم بنابراین باید سریع باشم تا حتی یک ثانیه رو هم از دست ندم
گفت باید فکر کنم و بلند شد
خواست بره که بهش گفتم من توی اتاق شماره 508 هستم ، خندید و گفت من نپرسیدم.
از اونجا به اتاقم رفتم و بهش فکر می کردم , یه حسی بهم میگفت نمیاد و بیا با فکرش خود ارضایی کن ، مدتی گذشت و تنقلاتی که سفارش داده بودم رو آوردن در بطری رو باز کردم و یکم خوردم که تلفن زنگ زد گوشی رو برداشتم و گفتم بله گفت من نارماتیا هستم من فکر کردم از خدمه هتل هست گفتم بفرمایید خانم ، ولی وقتی گفت پیشنهادت فقط محدود به استخر بود ؟ فهمیدم که خودشه ، خدای من ! ، خودمو کنترل کردم و گفتم البته که نه الان دلم نمیخواد تنهایی شراب بخورم ، اون گفت تو واقعا خیلی باهوشی باشه ، و تلفن رو قطع کرد .
بعد از ۵ دقیقه زنگ اتاق من به صدا در اومد و در رو باز کردم , اون با یه لباس کوتاه مشکی اومده بود ، پیچ و خم اندامش توی این لباس به خوبی مشخص بود ، انقدر که من به حرکت هایی توی شرتم احساس کردم ، طارف کردم که بیاد داخل ، اومد و روی مبل لم داد ، براش شراب ریختم و به سلامتی خوردیم در طول صحبت فهمیدم که اون به تازگی با کسی به هم زده و برای آروم شدن تصمیم گرفته به این سفر بیاد ، ما سه پیک دیگه هم در طول اینکه داستان زندگی مون رو تعریف می کردیم خوردیم .
حالا هر دوی ما تحت تاثیر الکل بودیم و من ازش پرسیدم چند بار با دوست سابقت خوابیدی ، که جواب داد خیلی زیاد از همینجا بو بردم که دختر شیطونیه ، ازم پرسید چند تا دختر ؟ با یه چشمک جواب دادم سه تا ،
بلند شد و پرسید خوب حالا چی بلند شدم و رفتم سمتش آروم توی گوشش گفتم هرچی تو بخوای نازنینم به نرمی موهای قهوه ای شو توی دستم گرفتم و صورتشو جلوی صورت خودم کشیدم برای چند ثانیه توی چشم های همدیگه نگاه میکردیم و بعدش لبامو چسبوندم به لباش بوسیدن رو شروع کردیم و آروم لبای نازشو میک میزدم رفته رفته بوسه هامون عمیق تر شد و زبونمون توی دهن همدیگه تاب