دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

دختررو بزن و هم بهت پول میدم و ی عشق و حال خوب بکن که رضا هم م | 💦داستان💦

دختررو بزن و هم بهت پول میدم و ی عشق و حال خوب بکن که رضا هم ملوم بود از قیافش که هوس بازه قبول کرده بود)
یکم از رضا بگم ک قدش ۱۹۰ پوست سبزه قیافش خوب چشم ابرو مشکی هیکلم باشگاهی باشگاهی واقعا عالی
خلاصه اومد داخل خیلی نرمال سلام علیک کردیم اینم بگم ک هدیه خیلی به نقاشی علاقه داره عاشق هنره ولش میکنی درمورد هنر تحقیق میکنه که شقایقو رضا نقشه کشیده بودن که رضا خودشو علاقه مند به هنر و نقاش نشون بده و با هدیه برن بیرون خلاصه اونشب از رضا خیلی تعریف شد و تا هدیه فهمید نقاشه باهم مچ شدن و قرار گذاشتن ک پس فردا برن ی جور نمایشگاه ک من سر در نمیارم که هدیه گفت ۴ تامون باهم بریم ک من گفتم من نمیام شما ۳ تایی برین که با شقایق هماهنگ کرده بودم ک بعدا بگه منم نمیتونم بیام ک تابلو نشه خلاصه قرار شده بود با هم برن که شقایق به هدیه همون روز گفت که امیر روش نمیشه بگه ولی سرش خیلی شلوغه
و روش نشد بمن بگه نرو کارمون زیاده اگه میشه تو و رضا برین ی روز دیگ باهم میریم که خلاصه هدیه و رضا رفته بودن ماهم اونور وسایل نگرفته بودیم ک برا خونع خالی بچینیم دفترم پر بود ی هفته ای بود با شقایقم سکس نداشتیم اونروز هدیه زودتر رفت که با رضا برن نمایشگاه ک رضا با هماهنگی زودتر اومده بود دنبال هدیه و رفتن ما هنوز خونه بودیم که انگار دنیارو ب منو شقایق داده بودن و دیدم شقایق با ی لباس توری تا گردن با پاشنه بلند اومد رو تخت ما که گفت پس رو این تخت هدیرو میکنی منم باید بکنی که شروع کردم کونشو قمبل کردم کون گنده سفید ک برای اولین بار بعد ی هفته سکس نکردن مستقیم کردم تو کونش که دادش رفت هوا گفت امیر دارم میمیرم شروع کردم تلمبه زدن بعد ده دقه ابم اومد رفت خودشو شست و اومد گفت حالا نوبت منه بهم حال بدی گفتم باشه ک شروع کرد کسشو انداخت دهنم انقد کسشو خوردم تا ابشو پاشید روی صورتم ی عالمشم ریخت رو پتو ک با بدبختی پاکش کردیم و خلاصه سریع پوشیدیم رفتیم سرکار و از اونجایی که رضا بهمون عامار میداد خیلی بهم نزدیک شده بودن و قرار اول عادی بود و قرار گذاشته بودن ک دوروز بعد بازم برن ی نمایشگاه دیگ
خلاصه ی شب ک قبلش شقایق با من قبلا هماهنگ کرده بود نشسته بودیم منو هدیه و شقایق به سه تامون گفت ک با رضا کات کردم که منم با ی حالت تعجب گفتم چرا که گفت بهم گفته عاشق ی دختره شده و ازش خوشش میاد ک منم بی خیالش شدم
اینجوری شقایق نقشه کات کردنشونم کشیده بود ک هدیه گفت ولی ما فردا قرار بود بریم نمایشگاه پس نمیرم که شقایق گفت ن ن تو برو پسر خیلی خوبیه ما با هم حرف میزنیم ولی دیگ رابطمون جدی نیست ک با ی سری حرفای دیگ هدیه قانع شد و خلاصه فرداش رضا دوباره اومد دنبالشو رفتن که اینم بگم هدیه با رضا تو قرار دوم کلا دردودل کرده بودو در مورد کات گردنش با شقایق صحبت کرده بودو حتی گفته بود ک رابطش با من خیلی اوکی نیست دیگ کلا باهم تو قرار دوم خیلی راحت شده بودن
شقایق با رضا نقشه کشیده بودن که تو اتاق همون خونه که ما خریدیم هنورم وسیال نچیده بودیم که با شقایق اونجا سکس کنیم و تنها باشیم رضا هدیرو ببره اونجا بکنه که ما هنوز هیچ وسایلی نداشتیم اونجا و اصلا خودمون اونجا نرفته بودیم که من رفتم سراغ ی تخت خیلی خوب برای اونجا و شقایقو فرستادم بره چنتا دوربین مخفی بخره که رشتشم کامپیوتره بیشتر سر در میاره و رفته بود چنتا دوربین پیدا کرده بود دوربینای خیلی کوچیک و مخفی که با حرکت شروع به ضبط فیلم و صدا میکنن ۴ تا دوربین کار گذاشتیم ک از کل اتاق میگرف قشنگ با پوستر برجسته سه بعدی که از دیوار فاصله دارن مخفیشون کردیم
خلاصه گذشت و اونروزم هدیه اومد خونه خوشحال بود هعی به شقایق میگف خوبه که شما دوتا تو روز باهمین من تنها بودم با رضا میرم لاقل سلیقشم مثل منه ک گفتم چ اشکالی داره رضا مورد تایید شقایقه از نظر منم اشکالی نداره و اونشب هدیه به شقایق تو خلوتشون گفته بود ک رابطه نداریمو این روزا خودارضایی میکنه و خیلی حشریه و دلداری میکرد با شقایق.
خلاصه ی چن دفعه ای هدیه و رضا باهم بیرون رفتن و بیرون رفتناشون بیشتر شدو میدیدم که هدیه خوشحال تره و هر سری ارایشش بیشتر میشه و بیشتر ب خودش میرسه و به جایی رسیده بود که تا اخرای شب با رضا چت میکردن که رضا به شقایق میگف حتی به شوخیای سکسی هم رسیده بودن
خلاصه ی روز که روز موعود رسید اینا دوباره صبح با رضا زدن بیرون رضا وقت ناهار بهش گفت امروز بریم خونه من ناهار سفارش بدیم بشینیم اونجا من اونجا خونه مجردیمه وقتای تنهایی اونجا نقاشی میکشم که ما چنتا وسایل نقاشی هم گرفته بودیم گذاشته بودیم تو خونه هه که طبیعی باشه و از اونجا که اونروز من به هدیه گفتم امشب کارمون زیاده برا شام منتظرمون نباش ما دیر میایم هدیه گفته بود باشه بریم منم بیکارم