دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

خوابیدم، که تمام کمبود محبت هام جبران شد، دیگه صبح بیدار شدم و | 💦داستان💦

خوابیدم، که تمام کمبود محبت هام جبران شد، دیگه صبح بیدار شدم و دیدم اومد بالاسرم و گفت ، سلام پرنسس، منم گفتم سلام عشقم، دیگه برام صبحونه آماده کرده بود و صبحونه خوردیم و آماده شدم که بریم، گفت قول بده دفعه بعد پردتو بزنم، زن من بشو، با هم از ایران فرار میکنیم و تو هم از دست پدر و مادرت هم راحت میشی ، جوابشو ندادم و رفتیم پارکینگ و توی راه هم صحبتی دیگه نکردیم، تا رسیدیم به کوچه مونده به خونمون که توقف کرد ، منم یهو دلم سوخت و لپشو بوسیدم، و اونم منو بوسید و گفت خدافظ عشقم، گفتم خدافظ کریم جون، دیگه کلید انداختم و رفتم خونه ، خونه نکبت و افسرده و گفتم کاش بازم پیش کریم بودم دیگه شب هم پدر و مادرم اومدن و توی مسافرت نمیدونم سر چی دعواشون شده بود که بازم جر و بحث میکردن، دیگه منم گفتم ، کلاس نهم سال سختیه و گوشی رو کلا خاموش میکنم و می زارم کنار دیگه توی رشته انسانی قبول شدم و رفتم سراغ گوشی که دیدم توی مخاطبین واتساپ کسی به اسم کریم نیست یعنی دلیت اکانت کرده بود ، به سرم زد که به شمارش زنگ بزنم و دیدم صدای یه مرده برداشت و گفت بله، بفرمایید ؟
گفتم سلام ببخشید مزاحمتون شدم، من با کریم کار دارم، بهم گفت متاسفم، من این خط رو تازه گرفتم، تا تهشو خوندم و گفت م ممنون ببخشید، مزاحمتون شدم
دیگه هرگز دفعه بعدی که قرار بود زنش بشم نرسید و تا بدین جای رسیدم که روانشناس هستم و در شهر زیبای پاریس زندگی میکنم ، و در اصل روانشناسی آموختم که باید به دخترا کلی محبت ورزید که به سمت پسر کشیده نشن، که با مهربونی هاشون ، دلشون بلرزه، فهمیدن که کمبود محبت چقدر بد و مخربه، و دخترایی که از پسر ضربه میبینن، به خاطر کمبود محبت هست که بهش دل میبندن، حالا کریم که خیلی خوب و با شرف بود وگرنه اونم میتونست کاری کنه و من هنوز هم دوستش دارم.♡
و اینکه هنوز هم مجردم:)
@dastaniha_100
نوشته: م.ا