Get Mystery Box with random crypto!

کاکتوس رو برداشتم سرشو محکم به تخت فشار دادم و یک ضرب واردش کر | ANNA

کاکتوس رو برداشتم سرشو محکم به تخت فشار دادم
و یک ضرب واردش کردم جیغش توی پتو خفه شد
گگ (gag:  دهنبند ) روی صورتش مرتب کردم
صورتش رو ناز کردم موهاش رو از روی صورتش کنار زدم و به صورت مهتابیش که حالا با رنگ پریدگی و سفیدی میزد نگاه کردم با چشماش با اون چشمای خوشگل آبیش با اون چشمای اشکی داشت التماس میکرد تمومش کنم
ولی من هنوز شروع هم نکرده بودم پشت گگ انقد جیغ زد که خسته شد و الان فقط صدای  ناله هاش میومد
دلم میخواست نجاتش بدم
از اسارت درش بیارم آزادش کنم
ولی از دست کی باید نجاتش میدادم؟ خودم
پس رسما نمیتونستم
یعنی میشد یه روز نجات پیدا کنه؟
این اولین بار تو کل زندگیمه که چنین حسی رو نسبت به یه برده پیدا کردم
دلم میخواست به خاطر وضعیت الانش گریه کنم
و باعث بانی این بلا رو به دادگاه بکشونم و مجازات کنم
یعنی خودمو؟
ولی همچنان به وضعیتش نگاه کردم
یه دختر فوق العاده سکسی تو دستای منه
بی پناهه
زندانیه
و حتی اگرم فرار کنه من اونقدر قدرت و نفوذ دارم که حتی نتونه از طریق قانون هم اقدام کنه
ولی اون حتی تا مرحله فرارم نمیتونه پیش بره
مطمئنم اگه یه روز از دستم در بره اونقدر از من دور میشه که حتی به فکر شکایت نمیفته
دست روی بدن نرمش کشیدم
خندیدم مثل نرم تنان نرم بود نازک بود هنوز زیر دست من زمخت نشده بود
هنوزم مثل روز اول درد می‌کشید و یه اعتراف جالب از روز اول خیلی خیلی برای من جذاب تر بود امروز اینجا این لحظه ۱۰ برابر ازش لذت دریافت میکنم
اوایل که باهاش بودم بهترین های عمرم بود ولی الان من واقعا خوشبختم
بدنش و نوازش میکردم و فکر میکردم
سینه هاشو فشار میدادم و دستمو تو تنش فرو میکردم و فکر میکردم
من تو این زندگی چی ندارم ؟
من چی میخوام که ندارم ؟
پول ؟ تفریح ؟ دوست ؟ کار ؟ خونه ؟ ماشین ؟ همسر خوب؟ مسافرت ؟جهانگردی ؟ ورزشای لاکچری؟ خانواده ؟ غذای خوب؟
همشو داشتم همشو
اما من هنوز به ماه سفر نکرده بودم
و دلم آرامش انا رو میخواست
دلم میخواست بهش آرامش بدم
اره هنوز دوتا کار بود که نکرده بودم 
دو پله فاصله بود تا ماکزیمم خوشبختی که یه فرد میتونه داشته باشه
اولی رو فردا براش اقدام میکرد سفر به ماه دوتا بلیط یکی برای من اون‌یکی برای انا
ارامش انا؟ این سخته
انگشتمو داخل حلقه گوشواره مانند روی سینه های انا کردم و سینه هاشو کشیدم داشت میمرد
باسنشو نگاه کردم کاکتوس هنوز از داخلش تکون نخورده بود تو باسنش بود وقتی بدنشو تکون میداد بیشتر اذیتش میکرد پس با تمام دردی که داشت بازم تکون نخورده بود کاکتوس کلفت و بلندی بود
خودم اینطور انتخاب کرده بودم که براش سخت تر باشه
خار های کاکتوس الان مطمئنا هنوز روشه من میخوام کاکتوس رو وقتی از باسنش بیرون میارم خاری روش باقی نمونده باشه همش باید تو کون انا کنده شده باشه
دوست نداشتم انا از حال بره هیچوقت باید بیدار میموند و تو سکس درد رو احساس می‌کرد و ناله میکرد
ته کاکتوس که بيرون سوراخ انا بود یعنی به جای گلدون کاکتوس دستگیره پلاستیکی گذاشته بودم
حالا باید از دستگیره میگرفتمو تو بدن انا بالا پایینش میکردم آخه میخوام با این کار انا جونمو ارضا کنم
دستی روی باسنش کشیدن کبودی های بیشتری باید روش باشه بنظرم واسه همچین باسنش زیادی باشه اینهمه سفید موندن
دستامو رو دوطرف کونش گذاشتم و شروع کردم چلوندن
بازی های من با انا همیشه طولانی بود چون من همیشه کلی کار باهاش داشتم
اونقدر دارو انرژی زا و تقویتی به خوردش داده بودم که وسطش از حال نخواد بره
اما همیشه حواسم بوده که معتاد نشه
به خاطر تکون هایی که به کپل باسنش با فشردنشون میدادم کاکتوس یه کوچولو تو وجودش تکون می‌خورد این ناله های انا رو در می‌آورد
دکتر گفته بود انا به خاطر بلا هایی که سرش اومده حامله نمیشه باید میدونستم اون دست من زیاد دووم نمیاره و زودتر از اینا حاملش میکردم
ولی آیا اون موقع هم از انا بچه میخواستم؟
میخواستم مادر بچم انا باشه ؟
خوشگل بی سروپا و بی کس؟
سکسی و فاحشه؟
فکر نکنم 
دستمو گذاشتم رو کاکتوس و اروم اروم بالا آوردمش
بعد وایسادم گگ انا رو باز کردم ازش پرسیدم دوست داری با کاکتوس ارضا بشی؟
و بعد ادامه دادم
جواب مورد علاقم اینکه بشنوم کا بهم بگی عشقم لطفا من رو با یه کاکتوس گنده تو باسنم ارضا کن لطفا ازت خواهش میکنم لطف کنی و اینکارو بکنی
انا داشت میمرد درد داشت
با ته مونده قدرتش گفت نه نه نمیخوام و بعد گریش شدید شد
گگش رو گذاشتم و گفتم باشه عزیزکم
و بعد باتمام قدرت و انرژیم کاکتوس رو تو دست گرفتم و تو بدنش با سرعت و محکم بالا و پایین کردم و کوبوندمش تا اون ته که فرو میرفت داشت درد می‌کشید خون از لای کونش بيرون میومد و نفس نفس میزدم از لذت زیاد من جاستین یه دختر زیرم دارم که میتونم هرجور که دلم بخواد بکنش