Get Mystery Box with random crypto!

_هفته‌ای چندبار سکس دارین؟ _چند ماهی میشه که رابطه نداریم. د | عروس

_هفته‌ای چندبار سکس دارین؟

_چند ماهی میشه که رابطه نداریم.

دکتر زنان متعجب پرسید:

_چند ماه؟
اگه به خاطر حاملگی خانومتونه که این مورد اصلاً...

کلافه میان حرفش پرید:

_من الان برای این موضوع اینجا نیستم خانم دکتر.

_پس برای چه موضوعی تشریف آوردین؟

_می خوام بدونم زنم دختر بوده؟

اخم های دکتر در هم گره خورد.

_یعنی چی زنتون دختر بوده؟

با عصبانیت دستی به صورتش کشید:

_یعنی اینکه قبل از اینکه ما ازدواج کنیم، وقتی همسرم برای معاینه اومد پیشتون دختر بود؟
پرده بکارت داشت؟

دکتر این سوال ها را درک نمی کرد.
بعد از چند ماه زندگی مشترک، حالا که همسرش هفت ماهه از او باردار بود به ذهنش رسیده بود بیاید و این سوال را از او بپرسد؟

دکتر که نمی دانست همایون از بعد شب زفاف خون ویان را در شیشه کرده و یک خواب راحت برایش نگذاشته.

از زمانی که خونی از او ندید، دختر بیچاره را به باد کتک گرفت و مثل برده ها با او رفتار می کرد اما باز هم دلش خنک که نمی شد هیچ، حتی گوشه‌ی قلبش هم از آزار معشوقه‌اش می سوخت.

اما تمام این آزار و اذیت‌ ها را لایقش می دید.

حتی زمانی که باردار شد هم او را کتک می زد اما طوری که بلایی سر کودکش نیاید.

دکتر با لحن نسبتاً تندی پاسخ داد:

_جناب رشنو، ما اصلاً چیزی به اسم پرده بکارت نداریم.
ابتدای واژن خانم ها مدل های مختلفی داره.
بعضی از خانم ها موقع اولین رابطه‌شون خونریزی کمی دارن اما بعضی ها هم که نوع بافتشون ارتجاعی هست، اصلاً خونریزی ندارن.

همایون متعجب به دکتر خیره شده بود و چیزهایی که می شنید را نمی توانست باور کند.

_ما هم همچین کاری به اسم معاینه بکارت انجام نمیدیم.
خانم شما قبل از ازدواجتون اومدن پیش من و گفتن که مشکل قلبی دارن و این مشکل از بدو تولد همراهشون بوده.
پرسیدن این موضوع می تونه برای داشتن رابطه یا حاملگی دردسری براشون داشته باشه یا نه.
منم به ایشون پیشنهاد دادم به یه دکتر متخصص قلب مراجعه کنن، همین!

شوکه شده به زمین خیره بود.

چطور ویان اینها را زودتر به او نگفته بود؟

مشکل قلبی؟
چطور ممکن بود؟

بدون توجه به صدا زدن های دکتر با سرعت از مطب خارج شد و به سمت خانه حرکت کرد.

ویانش تنها بود‌.
دخترکش را با این که می دانست از تنهایی و تاریکی می ترسد، در زیرزمین خانه حبس کرده بود.

لعنت به او!
چگونه با بی فکری هایش یک سال زندگی راحت را از خودش و ویان محروم کرده بود.

وقتی وارد حیاط شد، به سمت زیرزمین دوید و قفلش را باز کرد.
ویان را صدا زد اما وقتی او را درازکش و با چشمان بسته وسط زیرزمین دید، قلبش انگار سقوط کرد.

دکتر چه گفته بود؟
بیماری قلبی دارد و او ویان را در تاریکی حبس کرده بود؟

کنارش زانو زد و با دیدن خیسی بین پاهایش با تته پته او را صدا زد:

_ویان... ویان عزیز دلم... صدام و می شنوی؟
ویان غلط کردم تنهات گذاشتم. تو رو خدا جواب بده‌.
ویاااااان...
https://t.me/+NbHgU_v13i8yMDc8
https://t.me/+NbHgU_v13i8yMDc8
https://t.me/+NbHgU_v13i8yMDc8

دختره رو تو زیرزمین حبس می کنه و وقتی برمی گرده می فهمه از ترس ایست قلبی کرده و بچه‌ش
اگه ادامه‌شو می خوای بخونی بزن رو لینک

https://t.me/+NbHgU_v13i8yMDc8
https://t.me/+NbHgU_v13i8yMDc8