مرد شیک و پولدار _...حتی خواهرم... خنده ای لوندی کرد اخ خد | عروس

مرد شیک و پولدار


_...حتی خواهرم...
خنده ای لوندی کرد اخ خدایا من چکار کرده بودم!!؟
الان داشتم‌ به کاری که کرده بودم فکر می کردم‌

نیلا زیر گلوم رو بوسید و از بغلم‌فاصله گرفت.

_برات سورپرایز دارم‌اقاهه!!
نفسم رو بیرون دادم و‌منتظر بهش نگاهی انداختم ‌

دستش رو توی کیفش کرد و یه برگه رو بیرون اورد.
نگاهی به برگه انداختم.
برگه ی ازمایش بود‌.سوالی گفتم :

_این چیه!!؟
لبخند دلنشینی زد و برگه ی ازمایش رو سمتم گرفت :

_اثابت عشقمون.
نفهمیدم چی میگه..دستم رو جلو بردم و برگه رو گرفتم.

نگاهی به برگه انداختم.
با بهت به نوشته ها زل زده بودم امکان نداشت.

_تو حامله ای!!؟
_اره بابا شدنت مبارک عزیزم.
انگار که کر شده باشم باورم نمیشد..

_چجوری دارم بابا میشم اما هیچی از رابطه ای که باهات داشتم یادم نیست هان!!!
نیلا تو پر خندید و گفت :

_اون شب تو مست بودی بعدم همین که من یادمه کافیه..
دستا هاش رو دوبر صورتم گذاشت و گفت :

_حالا منو ببین...
خیره شدم تو چشم هاش اخ خدا چه اتفاقی داشت می افتاد لعنت به روزی که نیلا رو دیدم.
با گذاشتن لبای نیلا روی لبام چشم هام بسته شد و ذهنم به گذشته ی نچندان دور پر کشید.

****

فلش_بک

از شرکت زدم بیرون فقط می خواستم برسم خونه دلم برای لیلی پر کشیده بود‌
ریموت ماشین رو زدمو پشت رل نشستم.

خواستم در رو ببندم که صدایی مانع شد.

_مهرداد


#مرد_پولدار287