دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

#prt68 با حس برآمدگی عضوش، چشم هام بیشتر خمار شد و از عمد خود | عروس

#prt68

با حس برآمدگی عضوش، چشم هام بیشتر خمار شد و از عمد خودمو به اون قسمت داغ و بزرگ شده می کشیدم....

_ می دونی که از اینجا نمی کنمت کوچولوی جن**ده!

_ از پشت فقط درد می کشم...

پوزخندی به حالم زد و گفت:
_ پس واسش بی طاقت شدی، آره؟

_ اوهوم... واسه شوهرم بی قرارم...

توی یه حرکت دمرم کرد و  سیلی محکمی به باسنم کوبید.

_ نمی شه توله سگ... من به اون ک**ص دست خورده ات دست نمی زنم...!

سرمو با درد توی بالش فرو کردم و مرصاد شلوار و شورتمو باهم پایین کشید...

نبض زدن نازم رو به خوبی حس می کردم و مرصاد انگشتشو آروم فرو کرد توی شیار بهشتم...

بی طاقت خودمو تکون دادم و ناله ام بلند شد...

_ چه خیس شده! دل دل می زنه ولی قرار نیست چیزی نصیبش بشه...!

بدتر داشت با حرف هاش آزارم می داد و چیزی نگفتم  تا هر کار دلش بخواد باهام بکنه...

خودش هم لخت شد و وقتی سفتی مردونه اش رو روی سوراخ پشتم حس کردم،  کمی خودمو بالا گرفتم و مردونه اش سر خورد و وسط پام جا گرفت.

این قدر خیس شده بودم که لزجیش بدتر خمارم  کرد و با ناله گفتم:
_ فقط امشب... توروخدا مرصاد!

_ هیش هیش، چه خبره توله سگ!

وقتی دید تا چه اندازه تحریک شدم، پوزخندی زد و بدون ملایمت با یه حرکت خودشو  تا ته واردم کرد...

جیغ دردناکم توی لب  های مردونه  اش خفه شد و با خشونت شروع  کرد به بوسیدنم...

_ آیی مرصاد... یواش تر توروخدا!

طولی نکشید که به اوج رسیدم و با جیغ بلندی پاهام به  لرزش در اومد و ارضا شدم...

مرصاد پوزخندی بهم زد و  صوزت قرمز شده اش رو آروم به گونه ام مالوند...‌

_ زود از دور افتادی که توله سگ، ناله  کن واسم... ناله کن یالا

https://t.me/joinchat/i65c9i3GB4VjNzVk
https://t.me/joinchat/i65c9i3GB4VjNzVk
https://t.me/joinchat/i65c9i3GB4VjNzVk
https://t.me/joinchat/i65c9i3GB4VjNzVk