مرد شیک و پولدار یک هفته ی دیگه ام گذشت و حال مهرداد خوب خ | عروس
مرد شیک و پولدار
یک هفته ی دیگه ام گذشت و حال مهرداد خوب خوب شده بود البته دکتر گفته قلبش نیاز به عمل داره که دوماه دیگه نوبت عملش بود.
در خونه رو باز کردم و کنار ایستادم.
از بابا خواسته بودم چند روزی مهرداد رو بیارم خونه ی خودم و بابا هم قبول کرد.
مهرداد نگاهی به اطراف کرد و لب زد :
_فکر نمی کردم خونه ی جدا گونه داشته باشی.
خنده ی ارومی کردم و لب زدم :
_خلوتگاهمه.
_اون یه هفته اینجا بودی!!؟
ازاین سوال یهویش جا خوردم.
نگاه عمیقی بهش کردم و لب زدم :
_نه.
_کجا بودی پس!!
نفسمو دادم بیرون و گفتم :
_فعلا بشین برات یه اب پرتقال بیارم بهت میگم.
باشه ای گفت و روی مبل نشست.
منم رفتم اشپزخونه تا براش اب پرتقال بیارم.
اب پرتقال رو داخل یه لیوان ریختم و از اشپزخونه رفتم بیرون.
گرفتم سمتش.
لیوان رو گرفت :
_پس خودت چی!!؟
با لبخند گفتم :
_من فعلا میل ندارم تو بخور دیدی دکتر گفت بدنت به ویتامین نیاز داره.
مهرداد لبخندی زد و بعد اروم شروع کرد به خوردن اب پرتقال
می دونستم منتظر اینه که براش توضیح بدم که یه هفته کجا بودم.
روبه روش ایستادمو گفتم :
_من این مدت تو یه روستا بودم.
#مرد_پولدار265