#پارت1 کتش رو با به حرکت از تنش کند و روی دسته ی مبل انداخت.. | اسیرشهوت🔞پرتگاه
#پارت1
کتش رو با به حرکت از تنش کند و روی دسته ی مبل انداخت..
همینطور که دکمه های پیراهن سفید رنگشو باز می کرد اخم هاشو تو هم کشید و نگاهشو دور خونه چرخوند... خبری نبود..
گره ی ابروهاش محکمتر شد و خواست صدا کنه که همون لحظه در اتاقی باز شد و دختری با لباس زیر که فقط یه حریر بلنده جلو باز روش پوشیده بود،لبخند به لب و با طنازی اومد بیرون..
اروم و با لوندی قدم زنان اومد طرفش که باعث شد اخمای درهمش کمی باز بشه و نگاهی به سر تاپاش بندازه..
ست لباس زیرش قرمز بود و حریر روش مشکی و تضاد جالبی با پوست سفیده تنش ایجاد کرده بود..
موهای مشکیشو لخت کرده بود و ریخته بود دورش که تا کمرش میرسید.. ارایشی ملایم و در اخر رژ جیغ قرمز رنگ..
ابروهاشو انداخت بالا و نگاهشو خیره روی تن دخترک چرخوند و خودشو انداخت روی کاناپه پشت سرش و لم داد..
سرشو بالا گرفت و با یه ابروی بالا داده به دختری که به طرفش می اومد خیره شد..
هیچی بیشتر از یه رابطه ی پرشور، وقتی اینقد خسته بود سرحالش نمیاورد...
دخترک نزدیکش که رسید دو طرف حریرشو گرفت و با ناز از روی شونه هاش پایین کشید که سرخورد و افتاد پایین پاش روی زمین..