رمان #س_ک_س_ی و پر طرفدار #اسیر شهوت با کانال جدید برگشت | اسیرشهوت🔞پرتگاه
رمان #س_ک_س_ی و پر طرفدار #اسیر شهوت با کانال جدید برگشت
دخترکم با #ترس پاهاش و از هم فاصله داد و اورهان دستی به بین پاهاش کشید و با #شهوت دستش سمت #زیپ #شلوارش رفت و بازش کرد نه من نمیتوستم دریده شدن بره ی بیگناهم و ببینم از من بر نمی اومد... اگر الان بیرون میرفتم و سر ازتن اون بیشرف جدا میکردم بهترین کار نبود؟ صوای هورا که گفته بود: _اون شوهرمه توی سرم پیچ خورد و من ناخون هام پوست کف دستم و درید.. نگاهم باز به درز در رفت و به هورایی که با چشمای گریون ساکت به کمد و منی که داشتم #دریده شدنش و تماشا میکردم خیره بود رفت...
اورهان عصبی کرواتش و از گردنش جدا کرد و اون #برجستگیه و بزرگ و #کلفتش و توی دستش چندباری مالید و بین پاهای هورا نشست و خنده ی چندش اوری و با یه حرکت #واردش کرد که صدای #جیغ درد ناک هورا بلند شد...
با گریه نالید _#درد داره توروخدا...
صدای #شهوتیه اورهان جونم داشت میگرفت.. _خفه شو #جنده... از این گریه ها برای ایهام هم میکردی؟؟